eitaa logo
پشت هیچستانم
651 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @Saeed_Bojar
مشاهده در ایتا
دانلود
اما فراموش نشدنی ... 🍂🍁🌱🍁🍂 ✍ با ورود به ایام ماه ،، بیشتر به مطالبی پرداخته شد که مناسبت این روز ها بود و کم کمک از واگویه های دلم به دور می شدیم . با مرور به آرشیو و داشته هایم نا خود آگاه این عکس ذهنم را به خود مشغول کرد . تحقیقاتم پیرامون مرحوم ، مانده علی خدمتی نا تمام مانده است و هنوز نمی توانم شرح آنچه را که دلم میخواهد برای این عزیز آسمانی به نگارش در آورم . اشاره کنم به دهه پنجاه ، هم نسلی های من و قبل از من محله دروازه بیدگل و حوالی قدیم آن دوران بخصوص که یک آدرس ویژه آبادی مان بود را خوب بخاطر دارند . کیوسک کوچک و تقریبا اتاقکی شبیه به باجه تلفن های سکه ای آنروز ، برگردید به دور دورا و به یاد آورید مردی را که با عصا در همین حوالی ذکر شده در رفت و آمد بود . تا جاییکه ذهنم یاری میکند این مرد خوب و بی آزار خدا که صدای بال زدنش نیز به گوش نمیرسید . روشندلی که قدرت ، نیز نداشت . از قدرت شنوایی اش چیزی به یاد ندارم ولی در جستجوی کودکانه آن سالها پی برده بودم که او دارد : وقتی مینشست به سمتی زل زده , با ناخن یک دستش ناخن دیگرش را گزگز میکرد و وقتی او را دیده بودم که با آرامش کامل یک چیزی را میکند . « مثلا ساعت مچی » مطالبی فراوانی از هنر نمایی و قدرت خدادادی این آمرزیده جمع کرده ام ولی با گذاشتن این پست شما مخاطب و همراه گرامی را به ، دعوت میکنم که امید وارم باور کنیم . ... 🍃☘🍁☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/joinchat/1942683888Cd71dac5320
اما فراموش نشدنی ... 🍂🍁🌱🍁🍂 ✍ با ورود به ایام ماه ،، بیشتر به مطالبی پرداخته شد که مناسبت این روز ها بود و کم کمَک از واگویه های درونی دل ، دور می شدیم . ولی با مرور به آرشیو و داشته هایم، این عکس ذهنم را به خود مشغول کرد . تحقیقاتم پیرامون مرحوم مُنده علی خدمتی نا تمام مانده است و هنوز نمی توانم شرح آنچه را که دلم میخواهد درباره این مرد پر درد آسمانی شده به نگارش در آورم . اشاره کنم به دهه پنجاه ... هم نسلی های من و قبل از من محله دروازه بیدگل و فضای فقر زده و مغموم آن دوران بخصوص که آدرسی سر راست و آشنا و ویژه آبادی مان بود را خوب بخاطر دارند . کیوسک کوچک و تقریبا اتاقکی شبیه به باجه تلفن های سکه ایی آنروز ... حالا برگردید به دور/ دور ها و به یاد آورید مردی سیه چرده و به ظاهر تلخ رو را که با عصا در همان حوالی آرام و صبور در رفت و آمد بود . تا آنجا که ذهنم یاری میکند این مرد بی آزار خدا همچون شاپرکی_بود که صدای بال زدنش حتی به گوش کسی نمی رسید ولی کم کم فریاد های دلخراش و رعب آورش، دل سنگ را آب می کرد... روشندلی که قدرت ، نیز نداشت . می شنیدم که لال بودنش مادر زادی بوده ولی نابینایی اش گویا در زمانی به او عارض می شود که در کنار پدرش به قنایی و چاه کنی مشغول بوده است. نیز در جستجوی کودکانه آن سالها پی برده بودم که او دارد : وقتی می نشست به سمتی زل زده , با ناخن یک دستش ناخن دیگرش را گزگز میکرد... و وقتی او را دیده بودم که با آرامش کامل چیزی را میکند . « مثلا ساعت مچی ». مطالبی فراوانی از هنر نمایی و قدرت خدادادی این آمرزیده خدا جمع کرده ام ولی با گذاشتن این پست شما مخاطب و همراه گرامی را به ، دعوت میکنم که امید وارم باور کنیم ... . ... 🍃☘🍁☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/joinchat/1942683888Cd71dac5320