✍ پاسداشت عالم بی ادعا مردی که با عشق # کوک ،، بر زندگی جاری میزد ...
🌷💐🌷
بارها اتفاق افتاده بود برای امر خیری خدمت مرحوم زنده یاد حضرت حجتالاسلام شیخ صادق شیداییان برسم .
او با همان لباس ساده طلبگی اش در حالی مشغول کوک زدن بر تشک ، یا به اصطلاح نالی و لحافی بود که او با دستان هنرمندش باید آنرا می دوخت تا بوقتش تحویل مشتری گردد .
برای توضیح هنر و امرار معاش آبرومندانه شیخ صادق بماند به وقتی دیگر ...
ولی آنچه توجه من را در رویا رویی با حاجی هنگامیکه خدمتش می رسیدم این بود .
اکثر اوقات که عمامه اش به سر بود .
در چهار گوشه کادر کار در حال دوخت و دوزش چند جلد کتاب هم روی هم قرار گرفته بود .
تا اینجا را داشته باشید .
طرز نشستن و دوخت زدن شیخ در حالیکه ذکر به لب داشت تماشایی بود ، خدمتش که می رسیدم بدون انکه حواس او را پرت کرده باشم با عرض یک سلام و علیک آرام می نشستم و دلم
می خواست با کودک درونم هم نوا شده به دستان حاجی چشم بودزم و همراه کوک زدن های حاجی شوم .
بهرحال او که در حس و حال خود و راز و نیاز بود به حواشی و اطرافش هم نیم نگاهی داشت ...
یعنی شش دانگ حواسش به همه چی بود ، به عادت معمولی با احترام و صدا کردن حاجیه خانم و ادب و مرام خانوادگی ایشان با صرف یک چای قند پهلو به آراستگی تمام که بوی نجابتش عطر محبت را ارزانی می داشت .
دقایقی می گذشت و او که می دانست ماموریت و کارم چیست با همان گشاده رویی و با همان چهره گل انداخته اش میپرسید :
چخبرا ، خیره ایشالا
خوش آمدید .
دست از دوختن میکشید به نظم خاصی ابزارش را کنار گذاشته و در هر گوشه ای از اتاق محل کارش که بود از همان کتابها جلدی را برداشته و بسته به شانست ؛
آیه ای ، حدیثی ، روایتی و چند جمله ای را هدیه میکرد .
از این برخورد و درس آموزی محضر حاج آقا خاطرات فراوان دارم که حیف و هزاران بار حیف ...
خودم را عرض میکنم چه ناسپاس و قدر نشناسیم .
حالا کجا و از چه کسی بعداز این نسل سراغ دارید برایم نام و نشان بدهید خدمتش رسیده عرض ادب کنم .
☘☘🌸❤️🌸☘☘
هدیه معنوی این پست را تقدیم خواهم داشت به استاد و روحانی بزرگوار استاد ارجمند م
#حضرت آیت الله شیخ رجبعلی ناصریان .
برای سلامتی این در دانه روزگار و نثار شادی روح شیخ صادق با صفا ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد و آل محمد (ص)
دوستار کمترین شان در مکتب عاشقی
ارادتمند مهندس سعید بوجار ارانی
دهم بهمن ماه ۱۴۰۱ ه ، ش
بماند به یادگار ...