eitaa logo
پشت هیچستانم
626 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @Saeed_Bojar
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️داده باید باشی تا کنی برای هفتمین روز حاج احمد که برای همیشه دل داد به حضرت حق و شد 🥀 سالهای سال است که این نجیب دست،را میشناسم به انسانی شریف، با حوصله و با آنکه آرامشی در وجودش حس میشد ولی بود و این بی قراری در ذات شخصیت او نشان از تلاش، همت، و عزمی راسخ داشت که با دل و جرٱت هر چه تمام میگفت: نه آنکه فقط زیباست ،بلکه جمال و معما های درون نهفته ای دارد به سر ، پس از شور آبها و نیز خاک برهوت بیابانش میتوان حیات جاودانه‌ای را زنده کرد سالها آن مرد خستگی ناپذیر را در باقیات و صالحاتی که عمر خود را تا جاییکه جانش را پای آن گذاشت میتوان به وضوح دید چند قدم آن طرف آبادی وقتی از دروازه کویر مرکزی به راه بیفتید سمت آنچه که امروز دنیای و ریگ نوردی می نامند سالهای سال است با حاجی سلام و علیکی به گرمی رمل هاو ماسه بادی کویر داشتم ناگفته نماند ؛که از بارزترین اخلاقیاتش در پیش دستی کردن و سلام و احوالپرسی او با مخاطبانش بود خوش رو، برخورد خوب با کمی مزه هایی که از نمک کویر چاشنی کلامش میکرد به مهرافزایی حقیر را که میدید اول سراغ و احوال باغچه ام را میگرفت ؛ با تعجب و تلخی به او پاسخ میدادم مومن خدا بجای اینکه احوالی از خودم بپرسی سراغ چه چیزی را از من میگیری به قشنگی گل آفتابگردان در نسیم صبحگاهی دشت باقیات و صالحات جوابم میداد وقتی درختانت خوب باشند یعنی تو هم خوبی ،شاداب و بی عیب رشد کرده باشند یعنی تو نیز سر حالی عشق یعنی همین دلدادگی به جایش جنت، روحش شاد ✍ سعید بوجار آرانی پشت هیچستانم
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحنه زیبا از چهارقلوهای کرمانی و بوسه این عزیزان بر مزار شهید دختر باور کنید نتوانستم این صحنه را تماشا کنم و ساده از کنار آن بگذرم . خواستم چند سطری بر این بنویسم ولی منصرف شدم و شرمنده تر با خود گفتم : تماشای این کلیپ خود گواهی و یک است . پس به فرموده حضرت حافظ ؛ اسرار الهی کس نمی داند خموش از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد 🍃☘🌸🦋🌸☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
3.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 ساعت به وقت ذکر عبادات است . یا علی مددی . 💐🍃🌷🦋🌷🍃💐 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
✔️ لالایی بخواب اصغر 🥀 چشمانم را گرفته بود ،نه شرایط نور مساعد بود برای عکاسی نه جاییکه این خانواده مستقر شده بودند ولی هر چه بود شور و شعور بود به خدمت حضرت اباالفضل العباس«ع» پدر نوزاد خود را در آغوش داشت و هر چند ثانیه به یک بار به صورت این گل نشکفته می انداخت و سپس می چرخید سمت ساختمان و گنبد خیمه گاه پا پیش گذاشتم عرض سلام و ادب نمودم ،محترمانه پرسش کردم اجازه دارم از سبز پوش در این حالت چند عکس تهیه کنم مهربانانه پاسخم داد و گفت چرا که نه ،طفلم را آورده ام تا با که برای علی اصغر امام حسین«ع» می خوانند شاید شود و به او هم است شات میکردم ولی انگار قرار نبود عکسهای ثبت شوند خودتان را بجای من بگذارید ،اصلا نمی توانستم روی پای خودم بایستم و حالا به یاد بی تابی آن دشت افتاده بودم با همین حال پریشان روبه آقا کرده و عرض کردم : مولا جان نمی دانم والدین این شیر خواره که از به حسینیه اباالفضلی ه‍ا شده اند چه و دارند خودت شاهد باش و عنایتی بفرما ؛ پدر طفل روبه من کرد و گفت : همه می گویند اینجا با همه جا فرق دارد، چند شب است که آمده ایم و امید به حضرتش داریم شما هم دعایمان کنید؛ من متفاوت و انگار جلوه ای دیگر گرفته بود که به ادامه روایتش نیست بماند ... شب ششم محرم ۱۴۴۷ ه‍،ق بامداد پنجشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۴ه‍،ش 📸✍ سعید بوجار آرانی پشت هیچستانم
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️روایت . 🦋 این کیست که عالم همه اوست ...!؟ چه می توان نوشت به این حال ،جز و به ساحت مقدس حضرت آقا سیدالشهداء علیه السلام . و خوشا به سعادتش با این به بی بی جان حضرت زینب سلام الله علیها . قبول مادر جان ؛ ما را هم از بی نصیب نگذارید... التماس دعا ؛ ✍ سعید بوجار آرانی 🍂🥀🖤🥀🍂 پشت هیچستانم
هدایت شده از صدای آران و بیدگل
✔️ لالایی بخواب اصغر 🥀 چشمانم را گرفته بود ،نه شرایط نور مساعد بود برای عکاسی نه جاییکه این خانواده مستقر شده بودند ولی هر چه بود شور و شعور بود به خدمت حضرت اباالفضل العباس«ع» پدر نوزاد خود را در آغوش داشت و هر چند ثانیه به یک بار به صورت این گل نشکفته می انداخت و سپس می چرخید سمت ساختمان و گنبد خیمه گاه پا پیش گذاشتم عرض سلام و ادب نمودم ،محترمانه پرسش کردم اجازه دارم از سبز پوش در این حالت چند عکس تهیه کنم مهربانانه پاسخم داد و گفت چرا که نه ،طفلم را آورده ام تا با که برای علی اصغر امام حسین«ع» می خوانند شاید شود و به او هم است شات میکردم ولی انگار قرار نبود عکسهای ثبت شوند خودتان را بجای من بگذارید ،اصلا نمی توانستم روی پای خودم بایستم و حالا به یاد بی تابی آن دشت افتاده بودم با همین حال پریشان روبه آقا کرده و عرض کردم : مولا جان نمی دانم والدین این شیر خواره که از به حسینیه اباالفضلی ه‍ا شده اند چه و دارند خودت شاهد باش و عنایتی بفرما ؛ پدر طفل روبه من کرد و گفت : همه می گویند اینجا با همه جا فرق دارد، چند شب است که آمده ایم و امید به حضرتش داریم شما هم دعایمان کنید؛ من متفاوت و انگار جلوه ای دیگر گرفته بود که به ادامه روایتش نیست بماند ... شب ششم محرم ۱۴۴۷ ه‍،ق بامداد پنجشنبه دوازدهم تیرماه ۱۴۰۴ه‍،ش 📸✍ سعید بوجار آرانی پشت هیچستانم