مردی که دستانش#بوی_نان_میداد .
روایت بابا #نان_داد یک حقیقت فراموش نشدنیست که عمری حاج عبدالحسین با دستان سخاوتمندش برکت سفره خانواره های آبادی مان را تٱمین میکرد .
🍂🥀
بعداز آسمانی شدن آن مرحوم خواستم چند سطری از خاطرات و مراوده که با ایشان داشتم را قلمی کنم. تمرکز نداشتم و حقیقت امر دست به دست میکردم تا ببینم چه پیش خواهد آمد. از شغل و زحمت آبرومندانه #نانوایی ،ایشان زمانیکه در محله آبپخش آران مغازه داشتند و سپس به خیابان فعلی ۱۷ شهریور نقل مکان کرده و همان حرفه را ادامه میدهند اطلاع دقیقی ندارم. ولی ایشان #نوستالژی، دهه شصت به بعدی ست که نانوایی خود را تبدیل به یک مغازه شیک ، مرتب و به فروشگاه لباس از همه نوع تبدیل کردند. با حاجی آشنا و مشتری آن مغازه شده بودم که به جرٱت میتوانم عرض کنم نمونه آن را در آبادی مان نداشتیم. آنجا شده بود محل خرید لباس برای همان خانوارهای آبرومند شهر که زمانی چوب خط به دست از حاجی نان سفره خود را تهیه میکردند.
#نوشته یکی از همکاران محترم فرهنگی به دستم رسید که برایم جذاب و خواندنی بود. لذا از نوشتن برای مرحوم زنده یادحاج #عبدالحسین_شیروانی عبور کرده و به احترام این خانم و قلم شیوا و نوشته زیبایشان بسنده کرده با کسب اجازه از سرکارخانم #طاوسی آن را در کانالم باز نشر و به مخاطبان محترمم تقدیم میدارم .
چرا که قلم قاصر حقیر در مقابل بزرگواری که درحوزه ادبیات و نوشتن استاد میباشند قطعا نمی توانست حق مطلب را ادا کند لذا با حظ وافری که از این نوشتار داشتم شما عزیزان را هم دعوت نموده مطلب پیش رو را مطالعه بفرمایید. 👇
با احترام ، سعید بوجار آرانی
هیچستانم