#متخصصی ؛ که پرستاری را به تلاش، درمان بیمار و نهایت مهر را به #عشق ارزانی میدارد .
💐🍃☘🌸🌹🌸☘🍃💐
متخصص طب اورژانس تقریبا یکی از حرفه های پر زحمت و #غریب_مانده_ای است که شاید خیلی ها بویژه مردم و بیمارانی که به اورژانس مراجعه میکنند از آن شناخت کافی ندارند.
معرفی «#متخصص_طب_اورژانس »؛خود مقوله جداگانه است که باید به تفصیل به آن پرداخت که فعلا از آن عبور میکنم تا به آنچه مد نظر راقم سطور در پاسداشت روزی که به نام#پرستار نامیده شده است بپردازم .
حتما برای یک بار هم که شده گذرتان به اورژانس بیمارستان سیدالشهداء آبادی مان افتاده است یا خدای ناکرده با استرس و نگرانی تمام همراه بیماری بوده اید که حال خوب نداشته است و از این دست موارد .
در اورژانس با سرکار خانم
#دکتر_فرشته_سعدآبادی_آرانی برخورد داشته اید یا نه !؟ ایکاش از آن بزرگوار اجازه میداشتم آنچه را که دلم میخواست بنویسم تا ذره ای به خدمات و تلاش های این خدمتگزار و زحمت کش #بی_ادعا بپردازم ولی ... با اینحال تا جاییکه امکان داشت دست به دست کردم و روز #تولد
بی بی دو عالم ،پرستار دشت کربلا حضرت زینب (س) را بهانه قرار دادم تا عرض خدا قوت و خسته نباشید داشته باشم خدمت خانم دکتر، همه پرستاران و تلاشگران عرصه سلامت و درمان. عزیزانی که از جان مایه گذاشته و در خدمت به هم نوع خود تلاش میکنند و اما بعد :
به بخش مراجعه کرده بودم و چون مزاحم همیشگی و به اصطلاح بیمار پیش ویزیت شده ایشان هستم سراغ او را از همکارانش گرفتم. گاهی دست به بخیه زدن است ،با چه دقت و وسواسی.کارش تمام نشده استخوان شکسته ای را آتل میبندد، و یا بر بالین بیماری که حال خوبی ندارد حاضر شده پیش پا افتاده ترین کارهایی را که حتی بایستی همراه بیمارباشد او به نحو محترمانه ای انجام میدهد .
بلاخره دستش را خالی نمیبینید و او اهل پشت میز نشستن نیست که دستور بدهد کادر درمان و همکارانش با نظارت او کار بیمار بستری شده در اورژانس را انجام دهند. من هنوز ندیده ام گوشی دکترها دور گردنش دست به جیب باشد و برای خودش توی بخش بچرخد. صدای یکی از بیماران بد حال اورژانسی حواسم را پرت کردکه ایشان را صدا میزد خانم پرستار به دادم برسید ...
دستش که خالی شد از او با خواهش خواستم چند دقیقه ای بیاد و پشت میزش قرار گرفته استراحت کند. اصلا یادم رفت که میخواستم معاینه شوم و دردهایم را فراموش کردم و اجازه نگرفته پرسیدم خانم دکتر ببخشید چرا شما همش خودتان ، حرفم تمام نشده کلامم را قطع کرد و تازه حدیث هفتاد من مثنوی تخصصی طب اورژانس را روایت کرد. تازه اینها را بگذارید کنار و بدون منتی اشاره داشت : من سعی میکنم تا جایی که ممکن است خدمات نیازمند درمان بیماران را خودم انجام دهم .
تکلفی در کار نیست ، گاهی وقتها صدایم میزنند : #خانم_پرستار من هم با اشتیاق و ذوق فراوانی بر بستر بیمار حاضر میشوم .
مهم آن است رضایت خدا و خلق خدا را داشته باشیم بقیه موارد باشد برای دیکته کردن و نوشتار به اصطلاح اداری.
چه فرقی دارد سعدآبادی با تخصص طب اورژانس انجام وظیفه کند یا یک پرستار ، تازه مگر شغل و زحمات پرستاران کم خدمت است . اینها را به حساب آن بگذار که ادای دین و تکلیف میکنیم .
هیچ حرفی نداشتم برای ادامه دادن و بغضی که در گلو راه نفس کشیدنم را گرفته بود و به سختی گفتم دستمریزاد خانم دکتر و خدا خیرتان دهد .
دستم را در حالیکه میلرزید با مهربانی گرفت فشار سنج را بست و با کلام مهربانی و خستگی تمام گفت : باز که معلومه فشارت افتاده، جوش نزن و به این حرفها فکر نکن . خواستی تشکری هم داشته باشی از همه یاد کن ، تشکرت برای آنانی باشد که بی منت #خادم_هستند ودر حرفه پر زحمت خود تلاش میکنند .
مات شده بودم و قول دادم در نوبتی با قلم ناتوانم بنویسم ؛ نان حلال که خورده باشی ، کارت که با خدا باشد آخر عاقبت باید این باشد به انتظار بنشینی تا ببینی و بشنوی دعاهایی که عاشقانه نثارت میکنند #خیر_ببینید.
« شیر مادر حلالت »
ارادتمند و دعا گوی کوچک شما
✍ مهندس سعید بوجار آرانی
پنجم جمادی اول مصادف با روز تولد حضرت زینب «س» روز پرستار بر شما و همه همکاران محترمتان مبارک باد.
🌸☘🌹🌱🦋🌱🌹☘🌸
پشت هیچستانم