eitaa logo
پشت هیچستانم
655 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @Saeed_Bojar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای عزیزی که در چنین شبی شد ... بماند به یادگار ... روح استاد فقید قرین رحمت و مغفرت الهی باد. 🍃☘🌸🦋🥀🦋🌸☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
برای مخاطبان گرامی و همراهان ارجمندم الهی که دل تون آرام و زندگی تون بخیر و سلامتی باشد . 🍃☘🌸🍎🌸☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با تشکر و سپاس از مهربانی ادمین کانال خبری دوست و برادر بزرگوارم جناب آقای ؛ در باز نشر پست « خاطرات ماندگار » معرفی ... ارادتمندشانسعید_بوجار_آرانی 🍃👇🌸🦋🌺🦋🌸👇🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
خاطرات ماندگار 👌چندی است که عزیزی این عکس را برایم ارسال کرده تا در فرصتی چند سطری برای این دو مرد نگارش کنم نفر سمت راست در عکس عصا به دست مرحوم آقارضا بادی (صمدی نژاد) و نفر سمت چپ مرحوم محمدیان است به خود عکس توجه کنید، انگار که نه انگار کسی مقابل هر دو ی شان ایستاده و از آنها عکس میگیرد به اینجای داستان کاری ندارم و از آن می‌گذرم ولی شرح روایت مد نظر راقم سطور فعلا برای مشهدی رضا ، سالهای دور است که سعی می‌کنم چند خطی برایش بنویسم هم نسل و‌ پا به سن گذاشته هایی چون من رضا را خوب می شناسند مردی که عمری را به بیابان گردی و چوپانی مشغول بود دور از هیاهوی روزگار در خلوت خود با چراندن گله ای گوسفند دل در گرو تنهایی و با خالق سپرده و روزگار گذراند از سالهای بیابان گردی و آن خدا بیامرز اطلاع دقیقی ندارم و آنچه درحافظه ام باقی مانده است بر میگردد به دوران حیات او و زمانی که دیگر قادر نبود مثل گذشته با پای پیاده بیابان خدا را با گوسفندانش گز کند او‌ پیر مردی پا به سن گذاشته ، دلی پر مهر و‌ عاطفه ای به وسعت داشت نجیب زاده ای که در بزم بی آلایش خود آب کتری اش برای دم کردن چای باید با هیزم صحرا انجام میشد و به قول خودش با تعارف کردن و نوشیدن این چای کنار دوستان بیان خاطرات یک عمر چوپانی اش بیشتر مزه میداد محل زندگی ساده و‌ بی تکلف آقا رضا پاتوق جوان هایی بودکه پا به رکاب در بزم او حاضر می شدند برای شنیدن پند و او که تمامی نداشت پنجشنبه ای شد تا با این چند جمله یادی از این مرد سفر کرده داشته باشم ✍ سعید بوجار آرانی هیچستانم @kheymegah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بامدادی که برای همیشه 🥀 سحرگاه وقتی مادر متوجه می شود اکبر در رختخوابش نیست دنیا بر سرش آوار می شود،هول میکند و با وحشتی توٱم با دلهره و اضطراب صدا میزند مرد بلند شو، بیدار شو ... چرا که به گفته مادر، از ظهر روز قبل اکبر همه کارهای شخصی اش را انجام می دهد حتی حمام می کند لباس نو به تن می کند و تازه کنار مادر به آرامشی که همه این سالها نداشته است با طیب خاطر مینشیند دستان او را می بوسد و حلالیت میطلبد به او میگوید که فردا مثل امروز روز دوازدهم ماه رمضان دیگر اکبر نمازش را در مسجد امام حسین «ع» نخواهد خواند حتی اشاره می کند و سر به آسمان بلند کرده چنین جمله ای را به یادگار می گذارد مادر جان اینجا زمین و زمان برایم تنگ شده احساس میکنم نمی توانم بکشم، دعایم کن مرا بپذیرد مادر وقتی برای یک آن همه وداع و گفته های فرزندش برایش مرور می شود ناله کنان فریاد می زند اکبرم نیست، بگردید تا شاید او را پیدا کنید ...از همان سحر شب دوازدهم تا عصر روز بعد همه جا را گشتیم خانه های دوستان و آشنایان پاتوق‌هایی که اکبر سر میزد اصلا همه اهالی آبادی خبر دار شدند که گویا ناباورانه به آنچه که فکرش را هم نمیکردیم برسیم که آری علی اکبرخوش نغمه قرآن خوان مجالس ختم و عزای عزیز از دست داده ما را نیز پرکشیدنش کرد بگذریم، حال دلتان را بیش از این خراب نکنم نماز ظهر مسجدی ها که تمام شد ما و دوستان نفسی چاق کردیم تیمی دنبال گمشده مان بودیم روز که به غروب رسید و هیچ خبری از او نبود بسان برادر مرده ای درب خانه پدر نشستم و با دلی سوز ناک فقط گفتم اکبر جان هیچستانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک در همه حال شکر گذار باشیم . در پذیرفته باد ‌. الهی که خیر ببارد . ☘🌸🦋🌹🦋🌸☘ پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داغ فراق ... 👌می خواهم از اینجا لب به اعتراف باز کنم . با حس و‌ حال عجیبی قرین گشته بود که در اردیبهشت ماه ۹۸ اتفاق جانسوز مرگ برادر ناکام و جوانم مرا تحت تأثیر عجیبی قرار داد . و حالا وقتی به آن سالها فکر میکنم بیشتر خدا را شاکرم که اگر دنیای با من نمی بود چکار می کردم . در خلوت و تنهایی هایم، ناپدید شدن اکبر مثل خوره به جانم می افتاد این سفیدی کاغذ بود و حرکات مواج و‌دستی که می لرزید . از دلم نپرسید که خواهش داشتم یاری گرم شود اشک چشمانم برای لختی ، ساعتی آرام گیرد تا بتوانم با دنیای خطوط و آرام شوم . و هنگامی که قلم می لغزید دیگر خودم نبودم و همچنان زمان برایم به سرعت مرور خاطرات می گذشت و ذهن می رقصید تا کلام و واژه ها در دایره ها شکل بگیرند و من حالا می شدم . بعداز این خواهش دارم طرح های ارائه شده را باهم مقایسه کنید ، کنار هم قرار دهید تا خوب درک کنید درد که باشد ؛ عجیب جولان می دهد ... 🍂🍁🦋🥀🦋🍁🍂 گریه آبی است که بر تسکین است . « ۲ » از سری طرح های تکنیک : راپید روترینگ روی مقوای گلاسه معمولی ابعاد : ۳۰/۴۰ سانتیمتر تاریخ خلق اثر : سال ۱۳۹۸ اثر : مهندس سعید بوجار آرانی 🍃☘🌸🍎🌸☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49