#به_وقت_شعر...✨
بهار پنجرهی رویت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است
برای رویش پر جنبوجوش بعد از مرگ
بهار سبزترین حجت خداوند است
مشام جان و جهان را شمیم گل پر کرد
بهار شمّهای از رحمت خداوند است
زبان گشاده زمین، لب گشوده کوه و کویر
نگاه کن! همهجا صحبت خداوند است
دوباره خوانده زمین را به زندگی به شهود
بهار جلوهای از شوکت خداوند است
دلیل این همه کثرت ظهور این همه رنگ
نشان روشنی از وحدت خداوند است
برای این همه صحرا که دستشان خالیست
بهار عیدی بیمنّت خداوند است
#سعید_بیابانکی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
رفتهای و غزلهای دیگری هم هست
بمان که شاعر تنهای دیگری هم هست
به جز هوای تو و شانههای آرامت
برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟
بیا و با نفسِ روشنت به مردهدلان
بباوران که مسیحای دیگری هم هست
به کامِ دل نرسیدیم اگر در این دنیا
به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست
به گریه گفتمش، ای ماه نیمهشب، وا کن!
اگر به میکده مینای دیگری هم هست
به خنده ساغر ما را گرفت ساقی و گفت:
برو رفیق! که شبهای دیگری هم هست
چقدر ساقی ما ساده بود، میپنداشت
که بی جمال تو فردای دیگری هم هست
#سعید_بیابانکی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
شب است و باغچههای تهی ز میخک من...
وَ بوی خاطرهها در حیاط کوچک من...
حیاط خلوت من از سکوت سرشار است
کجاست نغمهی غمگینت؟ ای چکاوک من!
به سکّهسکّهی اشکم تو را خریدارم
تویی بهای پساندازهای قلّک من
بگیر دست مرا، ای عروس دریایی!
بیا به یاری دنیای بیعروسک من
تو را به رشتهای از آرزو گره زدهاند
به پشت پنجرهی سینهی مشبّک من
کسی نیامده؛ حتّی کلاغهایسیاه
به قصد غارت جالیز بیمترسک من
کبوترانه بیا تخم آشتی بگذار
میان گودی انگشتهای کوچک من
شب است و خواب عمیقی ربوده شهر مرا
کجاست شیطنت کودکی و سوتک من؟
بترس ازین همه لولو که پشت پنجرهاند
بخواب شعر قشنگم! بخواب کودک من!
#سعید_بیابانکی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨
#به_وقت_شعر...✨
همیشه مرد سفر ، مرد جاده بود پدر
رفیق و همدم مردم ، پیاده بود پدر
چو تکدرخت ستبری دلش به این خوش بود
که روی پای خودش ایستاده بود پدر
غم یتیمی و غربت حریف او نشدند
سترگ بود نماد اراده بود پدر
به قد کشیدن من روز و شب میاندیشید
صبور بود ، کشاورز زاده بود پدر
مرا نشاند بر اسب مراد و توسنِ بخت
خودش ولی دم رفتن پیاده بود پدر
یتیمخانهی دنیا به او سپرد مرا
که مهربان که صمیمی که ساده بود پدر
درون سینهی او جا برای همهمه بود
دلش گشوده و دستش گشاده بود پدر
خزانهی دل او دانهدانه مروارید
خودش برای خودش شاهزاده بود پدر
پدر که رفت دلم را به آسمان دادم
خودش به من پر پرواز داده بود پدر
برای من پدری کرد و پر کشید و پرید
چه مهربان ، چه صمیمی ، چه ساده بود پدر
#سعید_بیابانکی
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨