eitaa logo
هیدج نو
2.5هزار دنبال‌کننده
36.7هزار عکس
13هزار ویدیو
202 فایل
کانال « هیدج نو » نگاهی نو به شهر هیدج 🍃 مجله خبری، تحلیلی، فرهنگی، ورزشی و... ارتباط با ادمین (ارسال تبلیغات): مهدیخانی @Hidajenoo_admin1 ارتباط با ادمین:نقوی @Hidajenoo_admin2 ارتباط با ادمین:خانم صالحی @Hidajenoo_admin3
مشاهده در ایتا
دانلود
دکترمحیی: روزی سقراط حکیم، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود... ❗️ ⁉️علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم؛ سلام کردم... ⭕️ جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت... و رفت... و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم... ❗️ سقراط گفت: چرا رنجیدی... ⁉️ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است... ❕ سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد؛ آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی... ⁉️ مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم،آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود. سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی...⁉️ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم. سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی. آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ⁉️ و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست... ⁉️ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود... ⁉️ ✅بیماری فکری و روان نامش " " است... و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. ✅پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده. بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است... 🆔 @drmahdikhanloo Drmahdikhanloo.com WWW.MOHIE.IR http://eitaa.com/drmahdikhanloo
دکترمحیی: 🔻برشی از سپهبد سلیمانی به فرزندش؛ 🔹من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم برهم آمدن نداشته باشد تا نکند در من آن طفل بی‌پناه را ... ❗️ چگونه می توانیم جواب اینگونه افرادی که انسان نبودند؛ بلکه بودند در لباس بشر بدهیم... ⁉️ اللهم عجل لولیک الفرج 🌎 کانال ‌خبری هیدج نو 👇👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌•••✾•••✾•••✾•••✾••• ▪️@HidajeNoo ▪️
《به‌نام خدا》 ✍️ از پرسیدم. ( ۷ ) به نوشتار هفتم در موضوع: چرا باید در مقابل دشمن کنیم؟ رسیدیم. ۶_ ماجرای شدن یاران در جنگ با : خوشبختانه در این ماجرا، چون بیشتر مخاطبان مجموعه را از تلوزیون مشاهده نموده‌اند کار سختی نداریم. برای انتقام از قاتلان .ع. قیام کرد و توانست شهر را در اختیار بگیرد امّا بعد از برخی توفیقات و انتقام از قاتلان ، با دشمنان متعددی چون و مواجه شد. در ادامه شهر کوفه توسط لشگر محاصره شد. در منابع تاریخی چنین آمده است که وقتی کار محاصره سخت شد، به یارانش گفت: «وایِ شما از محصور ماندن! ضعفتان فزون می‌شود. برویم و نبرد کنیم تا اگر کشته شدیم محترمانه کشته شده باشیم. به خدا نومید نیستم که اگر صمیمانه بکوشید خدایتان نصرت دهد»، امّا امان از کوته‌فکری که به راحتی انسان را مرعوب دشمن می‌کند به این ترتیب یارن که فریب دشمن را خوراه بودند و از آن‌همه بلا که از زمان .ع. به دلیل سستی و کوتاهیشان متحمّل شده بودند باز بیدار نشده بودند 《 ... سستی آوردند و عاجز ماندند. به آنها گفت: « به خدا من دست در دست آنها نمی‌نهم و به حکمشان نمی‌شوم». به این ترتیب تسلیم نشد به همراه نوزده نفر از یاران باوفایش وارد عرصه‌ی جنگ با دشمن شد و گفت: « هرگز حکم شما را درباره خودم نمی‌پذیرم و با شمشیر خویش ضربت زد تا کشته شد». وقتی یارانش نپذیرفتند که با وی بروند به آنها گفت: «وقتی من ... کشته شدم. ضعف و زبونی شما بیشتر می‌شود و اگر به حکم آنها شوید دشمنانتان که خونهاشان را ریخته‌اید به شما می‌تازند ... امّا اگر با من برون شوید اگر ظفر نیابید محترمانه جان می‌دهید و اگر کسی از شما فرار کند و پیش عشیره‌اش رود از او حمایت کنند شما فردا همین وقت زبون‌ترین مردم روی زمین خواهید بود». همانطور که در مجموعه دیدیم _که براساس منابع معتبر تاریخی ساخته شده است_ هفت هزار نفر از یاران مختار در قصر ماندند و شدند. حتی با شدن هم از خواب بیدار نشده و وقتی فردی از یاران به نام « » به آنها گفت: « دیروز یارتان رأیی درست با شما گفت که ای کاش اطاعتش کرده بودید اگر به حکم این قوم شوید مانند گوسفندان سرتان را می‌بُرند، با شمشیرهایتان برون شوید و نبرد کنید تا محترمانه بمیرید» امّا اطاعت او نکردند و گفتند: « کسی که پیشتر از تو اطاعت او می کردیم و اندرز او را می‌پذرفتیم به ما چنین دستور داد و اطاعت نکردیم. پنداری اطاعت تو کنیم؟!» به این ترتیب شدند و بعد از اینکه همه را شده دید، دستور قتل‌عام آنها را داد و هفت‌هزار نفر را گردن زدند. بعدها فرزند عُمَر به او گفت: «یک صبحگاه هفت هزار کس از اهل قبله را کشتی ... به خدا اگر به شمار آنها گوسفندان موروثی پدرت را کشته بودی، افراط کاری بود» (مأخذ: ترجمه تاریخ طبری، جلد هشتم، خلاصه صفحات 92تا 98)، ... ادامه دارد. 🌎 کـانـال « هـیـدج نـو » 👇 •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• 💥@HidajeNoo 💥