دکترمحیی:
روزی سقراط حکیم، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود... ❗️
⁉️علت ناراحتی اش را پرسید.
شخص پاسخ داد:
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم؛ سلام کردم... ⭕️ جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت...
و
رفت...
و
من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم... ❗️
سقراط گفت: چرا رنجیدی... ⁉️
مرد با تعجب گفت:
خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است... ❕
سقراط پرسید:
اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد؛ آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی... ⁉️
مرد گفت:
مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم،آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید:
به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی...⁉️
مرد جواب داد:
احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت:
همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی.
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ⁉️
و
آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست... ⁉️
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود... ⁉️
✅بیماری فکری و روان نامش " #غفلت" است...
و
باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
✅پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است... #یامحیی
🆔 @drmahdikhanloo
Drmahdikhanloo.com
WWW.MOHIE.IR
http://eitaa.com/drmahdikhanloo
#دکترحسین_مهدیخانلو
دکترمحیی:
🔻برشی از #نامه سپهبد سلیمانی به فرزندش؛
🔹من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم #جرأت برهم آمدن نداشته باشد تا نکند در #غفلت من آن طفل بیپناه را #سر_ببُرند... ❗️
چگونه می توانیم جواب اینگونه افرادی که انسان نبودند؛ بلکه #قدیس بودند در لباس بشر بدهیم... ⁉️
اللهم عجل لولیک الفرج
#یامحیی #حسین_مهدیخانلو
🌎 کانال خبری هیدج نو 👇👇👇
•••✾•••✾•••✾•••✾•••
▪️@HidajeNoo ▪️
《بهنام خدا》
✍️ از #تاريخ پرسیدم. ( ۷ )
به نوشتار هفتم در موضوع: چرا باید در مقابل دشمن #مقاومت کنیم؟ رسیدیم.
۶_ ماجرای #تسلیم شدن یاران #مختار در جنگ با #مصعببن_زبیر:
خوشبختانه در این ماجرا، چون بیشتر مخاطبان مجموعه #مختارنامه را از تلوزیون مشاهده نمودهاند کار سختی نداریم.
#مختار برای انتقام از قاتلان #امام_حسین.ع. قیام کرد و توانست شهر #کوفه را در اختیار بگیرد امّا بعد از برخی توفیقات و انتقام از قاتلان #شهدای_کربلا، با دشمنان متعددی چون #امویان و #زبیریان مواجه شد.
در ادامه شهر کوفه توسط لشگر #مصعببن_زبیر محاصره شد. در منابع تاریخی چنین آمده است که وقتی کار محاصره سخت شد، #مختار به یارانش گفت: «وایِ شما از محصور ماندن! ضعفتان فزون میشود. برویم و نبرد کنیم تا اگر کشته شدیم محترمانه کشته شده باشیم. به خدا نومید نیستم که اگر صمیمانه بکوشید خدایتان نصرت دهد»،
امّا امان از کوتهفکری که به راحتی انسان را مرعوب #عملیات_روانی دشمن میکند به این ترتیب یارن #مختار که فریب دشمن را خوراه بودند و از آنهمه بلا که از زمان #امام_علی.ع. به دلیل سستی و کوتاهیشان متحمّل شده بودند باز بیدار نشده بودند 《 ... سستی آوردند و عاجز ماندند. #مختار به آنها گفت: « به خدا من دست در دست آنها نمینهم و به حکمشان #تسلیم نمیشوم».
به این ترتیب #مختار تسلیم نشد به همراه نوزده نفر از یاران باوفایش وارد عرصهی جنگ با دشمن شد و گفت: « هرگز حکم شما را درباره خودم نمیپذیرم و با شمشیر خویش ضربت زد تا کشته شد».
وقتی یارانش نپذیرفتند که با وی بروند به آنها گفت: «وقتی من ... کشته شدم. ضعف و زبونی شما بیشتر میشود و اگر به حکم آنها #تسلیم شوید دشمنانتان که خونهاشان را ریختهاید به شما میتازند ... امّا اگر با من برون شوید اگر ظفر نیابید محترمانه جان میدهید و اگر کسی از شما فرار کند و پیش عشیرهاش رود از او حمایت کنند شما فردا همین وقت زبونترین مردم روی زمین خواهید بود».
همانطور که در مجموعه #مختارنامه دیدیم _که براساس منابع معتبر تاریخی ساخته شده است_ هفت هزار نفر از یاران مختار در قصر ماندند و #تسلیم #دشمن شدند. حتی با #شهید شدن #مختار هم از خواب #غفلت بیدار نشده و وقتی فردی از یاران #مختار به نام « #بجیربنعبدالله_مسلی » به آنها گفت: « دیروز یارتان رأیی درست با شما گفت که ای کاش اطاعتش کرده بودید اگر به حکم این قوم #تسلیم شوید مانند گوسفندان سرتان را میبُرند، با شمشیرهایتان برون شوید و نبرد کنید تا محترمانه بمیرید»
امّا اطاعت او نکردند و گفتند: « کسی که پیشتر از تو اطاعت او می کردیم و اندرز او را میپذرفتیم به ما چنین دستور داد و اطاعت نکردیم. پنداری اطاعت تو کنیم؟!»
به این ترتیب #تسلیم شدند و #مصعببن_زبیر بعد از اینکه همه را #تسلیم شده دید، دستور قتلعام آنها را داد و هفتهزار نفر را گردن زدند.
بعدها فرزند عُمَر به او گفت: «یک صبحگاه هفت هزار کس از اهل قبله را کشتی ... به خدا اگر به شمار آنها گوسفندان موروثی پدرت را کشته بودی، افراط کاری بود»
(مأخذ: ترجمه تاریخ طبری، جلد هشتم، خلاصه صفحات 92تا 98)،
... ادامه دارد.
#عارف_یارقلی_هیدجی
🌎 کـانـال « هـیـدج نـو » 👇
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
💥@HidajeNoo 💥