eitaa logo
هیدج نو
2.5هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
12.9هزار ویدیو
201 فایل
کانال « هیدج نو » نگاهی نو به شهر هیدج 🍃 مجله خبری، تحلیلی، فرهنگی، ورزشی و... ارتباط با ادمین (ارسال تبلیغات): مهدیخانی @Hidajenoo_admin1 ارتباط با ادمین:نقوی @Hidajenoo_admin2 ارتباط با ادمین:خانم صالحی @Hidajenoo_admin3
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️بخشی از زندگینامه شهید : 🔹 دومین فرزند محمد هادی افشاری به نام مهدی در تاریخ یکم مرداد ۱۳۴۷ در تهران به دنیا آمد...بعد از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی وارد عرصه جهاد شد... دیپلم تجربی خود را نیز در همین زمان کسب کرد... از هر روزنه ای برای اعزام به جبهه استفاده می کرد... ابتدا به دلیل فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی از سوی این نهاد به کرمانشاه رفت... سپس برای تامین امنیت مرزهای شرقی به زاهدان و از آنجا عازم میرجاوه شد... یک سال در این منطقه بود. سپس از آنجا به منطقه عملیاتی کردستان اعزام شد... در نهایت در روزهای پایانی جنگ و بعد از قبول قطعنامه مصادف با عملیات مرصاد در منطقه عملیاتی شلمچه در تاریخ پنجم مرداد ۱۳۶۷ شربت شهادت نوشید . پیکر پاکش در بهشت زهرا تهران قطعه ۲۹ ردیف ۸۴ شماره ۱۱ مدفون می باشد. برادر بزرگش "علی" نیز از شهدای بزرگوار دوران هشت سال دفاع مقدس می باشد. 🔹 بخشی از وصیت‌نامه این شهید بزرگوار: ... باید بگویم چند وقتی است که دلم پرپر می کند و می خواهم به آن جایی بروم که جای حقیقی من است و از این دنیای تنگ و کوچک جدا شوم به جایی بروم که لایق انسان حقیقی است. راهی که حسین ( ع) و یارانش رفتند .من هم امیدوارم که راهی بهتر از این پیدا نکنم و نخواهم کرد... 📚 برگرفته از کتاب در دست چاپ " از شکن زلف یار " نوشته ✔️نثار ارواح طیبه شهدا صلوات 👈با سپاس فراوان از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
♻️ بخشی از زندگی نامه : 🔹شهید مجتبی بهرامی فرزند رستمعلی بهرامی و رقیه باقری در اول اردیبهشت ۱۳۴۶ به دنیا آمد ... بعد از اتمام تحصیلات دوران ابتدایی بنا به نیاز مالی خانواده درس را رها کرده و به کار کشاورزی و گچ کاری مشغول می‌شود...در سال ۱۳۶۵ به خدمت مقدس سربازی اعزام می شود. بعد از دوره آموزشی های نظامی همراه با لشکر ۲۸ پیاده سنندج در مناطق عملیاتی جبهه حاضر می‌شود... تا اینکه در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی میمک بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت می‌رسد... در ایثارگری و فداکاری خانواده شهید مجتبی به خصوص مادرش همین بس که در پیچ و خم روزگار ، سختی ها و ناملایمات بسیار طاقت فرسایی را از سرگذراند . دو فرزند نوجوان این خانواد‌ه به نام های ذکرالله و فرض الله بر اثر بیماری از دنیا رفتند، در سال ۱۳۶۶ مجتبی شهید شد، بعدها فرزند بزرگ خانواده به نام حاج شکرالله از دنیا رفت، پدر خانواده نیز در سال ۱۳۷۲ به دیار باقی شتافت با این حال مادر دل شکسته شهید چند جمله ای بدین شرح بازگو می کند : "...وقتی مجتبی شهید شد رفتیم برای دیدنش اول نشناختم گفتم بگذارید صورتش را ببینم دیدم پسرم شهید شده است به خواهرانش گفتم گریه نکنید شهید داده ایم ،در راه دین و قران داده‌ایم شکر خدا صلوات بفرستید تا به روحش برسد"🌷 👈 با تشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
♻️ بخشی از زندگی نامه : 🔹 شهید ناصر پیش بین در تاریخ بیستم شهریور ۱۳۴۶ در منزل مرحوم نصرت الله و مرحومه حکیمه خانوم به دنیا آمد ...بعد از گذراندن تحصیلات دوران ابتدایی با توجه به شرایط و وضعیت مالی خانواده به سوی کار و کسب روزی شتافت... او با پدر بزرگوارش در کار مزرعه و با برادر بزرگترش که دارای شغل بنایی بود کار می کرد... بیشتر اوقات فراغتش را صرف شرکت در برنامه های دینی و مذهبی و بسیج همچنین بازی فوتبال و ورزش می کرد ... در سال ۱۳۶۵ به خدمت مقدس سربازی اعزام و بعد از دوره آموزشی به عنوان تکاور ارتش از لشکر ۱۶ زرهی قزوین به مناطق عملیاتی اعزام می‌شود... بعد از ۹ ماه حضور در مناطق عملیاتی بنا به گواهی فرمانده گردان تکاور جناب سرهنگ روانبخش شهید ناصر پیش بین در منطقه عملیاتی میمک به شدت مجروح می شود و به احتمال زیاد به شهادت می رسد... ولی جنازه این بزرگوار مفقود می گردد... بعد از اتمام جنگ ، روزهای انتظار خانواده و دوستانش و دوستدارانش در روزهای پایانی سال ۱۳۷۳ به پایان می رسد و پیکر پاک این شهید بزرگوار به همراه شهید بزرگوار جعفر صالحی به هیدج برمیگردد و در گلزار شهدای شهر به خاک سپرده میشود. 🌷 👈 با تشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
♻️ بخشی از زندگینامه : 🔹شهید محمد جواد ملک محمدی فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ عین الله ملک محمدی هیدجی وخانم عصمت قربانی در یکم مرداد ۱۳۴۸ در قم متولد شد... بعد از گذراندن دوران کودکی همزمان با تحصیلات کلاسیک خود تحصیلات حوزوی را نیز نزد پدر بزرگوارش به پیش برد... در سال ۱۳۶۵ که تنها ۱۷ سال داشتند جهت آموزش نظامی به تهران عزیمت کرد و سپس در فروردین سال ۱۳۶۶ بعنوان نیروی بسیجی گردان حضرت معصومه(س) لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب(ع) در جبهه حاضر شدند... تا این که در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۶۶ در منطقه شلمچه به فیض عظیم شهادت نائل آمدند... پیکر شریفش در شهر مقدس قم و در جوار حرم علی بن جعفر علیه السلام به خاک سپرده شد.🌷 👈با تشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
💠 بخشی از زندگینامه : پاسدار شهید فرزند نصرت الله در یکم اسفند ماه ۱۳۴۱ به دنیا آمد . تحصیلات خود را در تهران تا مقطع دیپلم ادامه داد ...بعد از پیروزی انقلاب وارد بسیج و سپاه گردید و در دوران جنگ تحمیلی چندین بار به جبهه اعزام شد تا اینکه در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۶۲ در منطقه پنجوین عراق به شهادت رسید و پیکرش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد . 🔹بخشی از وصیت نامه شهید : ...نصیحت می کنم بر دوستانم برآشنایانم و بر تمام کسانی که این وصیت نامه را میخوانند ، تقاضا دارم برای خودسازی به این موارد توجه کنند... نماز های پنجگانه را در پنج وقت و در اول وقت به پا دارید روزهای دوشنبه و پنجشنبه را سعی کنید روزه بگیرید به دوستان انفاق کنید و از مواضع تهمت دوری کنید ، قرآن و دعابخوانید، کتاب های سازنده بخوانید ،دانستنیهای فنی بیاموزید، کارهای نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشته را به یاد آورید، از نظر مادی به تهیدستان از نظر معنوی به اولیا بنگرید، در نماز های عبادی و سیاسی جمعه فعالان حضور داشته باشید ... 👈باتشکرازآقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
هیدج نو
🔹فرازی از زندگی نامه شهید : شهید روح الله یارقلی فرزند مرحوم حاج ابراهیم یارقلی، بیستم خرداد سال ۱۳۴۱ در هیدج به دنیا آمد...دوران کودکی را سپری کرد و وارد عرصه علم ودانش شد ، تا مقطع راهنمایی درس خواند ... با کار و درآمدی که از کار در شرکت مینوی خرمدره داشت بیش از پیش به نیاز جوانی و شور دوران هیجانی خود پاسخ مثبت داد... با هر طیف از افراد جامعه دوستی و رابطه گرم و صمیمی داشت ، از هرگونه ظاهرسازی و عوام‌فریبی دور بود . مردم دار بود و به رفت و آمد با دوستان و اقوام علاقه وافر داشت ، به همین دلیل و صدها دلیل دیگر همواره محبوب همه مردم بود... ۱۸ سال بیشتر نداشت که دشمن بعثی کشورش را مورد هجمه و غارت قرار داد ...او که برادران و ناموسش را مورد تعرض و ضربه دشمن دید ، غیرت و شور جوانی و شور انقلابی اش به غلیان درآمد و آوارگی هموطنانش را نتوانست تحمل کند تمام متعلقات دنیایی و آرزو هایش را زیر اشک های غیرتش پنهان کرد. با همان چشمان گریان از پدر و مادرش اذن جهاد گرفت و برای مقابله با دشمن به جبهه اعزام شد . ۲۲ روز جانانه جنگید تا این که در تاریخ ششم آذر ۱۳۵۹ به عنوان اولین رزمنده از منطقه ابهررود به درجه رفیع شهادت نائل آمد... با شهادتش در اوج سرافرازی و محبوب تر از همیشه به وطن و شهر خودش برگردانده شد ، با حضور انبوه جمعیت از نقاط مختلف کشور پیکر شریفش تشییع و در مزار شهدا به خاک سپرده شد... 🔹 خاطره ای از خواهر بزرگوار شهید : برادرم فردی بسیار فعال و کوشا بود... از دوره نوجوانی ضمن تحصیل وارد عرصه کار و کسب در آمد شد .در پی تشکیل زندگی و ازدواج بود واز درآمدی که داشت ضمن این که مشغول ساخت خانه شده بود و قسمت هایی از آن را ساخته بود ، لوازم منزل متعددی نیز مانند فرش برای خانه خودش خریداری کرده بود... روزی عروسی پسر عمویش شهید حسن یارقلی بود... آن دوره بیشتر عروسی ها در منازل برگزار می‌شد . روح الله دیده بود خانواده عمو در حال آماده سازی حیاط و باغچه خانه هستند تا برای پذیرایی از مهمان ها استفاده شود... بلافاصله به خانه برگشته و به مادرم گفته بود ، این فرش ها را که خریدم برای عروسی خود می خواهم به خانه عمو ببرم تا در فرش کردن حیاط خانه شان استفاده کنند... فرش هایی را که جدید خریداری کرده و هنوز به صورت لوله در گوشه اتاق خانه بود خودش به کول انداخته و به منزل عمو برد... 👈 بر گرفته از کتاب در دست چاپ" از شکن زلف یار "نوشته عارف یارقلی 🌹نثار ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 👌با تشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• @HidajeNoo
هیدج نو
💠بخشی از زندگی نامه شهید : شهید سید قاسم موسوی در خانواده حاج سید هاشم موسوی به تاریخ پنجم اسفند ۱۳۴۶ در شهر هیدج به دنیا آمد... تحصیلات را تا پایان مقطع ابتدایی ادامه داد و سپس جهت مساعدت پدر بزرگوارش مشغول به کار کشاورزی گردید... مامن و ماوای او در فعالیت های دینی مسجد جامع هیدج بود ، در نماز و مراسمات ماه محرم در این مسجد حاضر می‌شد... ابتدا در سن ۱۸ سالگی به همراه دوست عزیز خویش جناب آقای احمد صالحی به صورت بسیجی عازم جبهه شد... در سومین اعزام خود به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد... فعالانه و مصمم تر در جبهه‌های حق علیه باطل شرکت کرد. سال ۱۳۶۶ در منطقه هزار قله از ناحیه شکم مجروح و به بیمارستان اعزام شد. مدت ۴۸ روز در بیمارستانهای تبریز و تهران بستری بود. اما در نهایت در ۱۳ آذر ۱۳۶۶ در بیمارستان فیروزگر تهران روح بلندش با بال شهادت به سوی محبوب پرواز کرد. 🔹بخشی از خاطره مادر بزرگوار شهید : قاسم اخلاق خیلی خوبی داشت ، مخصوصاً به پدرش به شدت احترام می گذاشت . یک بار در ماه مبارک رمضان ظهر بود و پدرش در حال استراحت. قاسم در حیاط خانه در سایه نشسته و منتظر بود تا پدرش بیدار شده و به صحرا بروند . عمه اش آمد و گفت " چرا اینجا ایستاده ای" گفت "منتظرم بابا از خواب بیدار شود با هم به صحرا برویم"عمه اش گفت "برو موتورت را بردار و برو دنبال بازی و گردش" با این حال قاسم نرفت و آنقدر منتظر ماند تا پدرش بیدار شد و با هم به صحرا رفتند . از حرف و خواسته پدرش اصلا خارج نمی شد... 📚برگرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته عارف یارقلی 👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات 🙏با تشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
هیدج نو
💠 بخشی از زندگی نامه شهید : شهید محمد حسن نقی لو در هفتم شهریور ۱۳۴۵ در منزل باصفای حاج خدمتعلی به دنیا آمد ...تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در رشته علوم انسانی ادامه داد... او در کنار درس در کار مکانیکی فعالیت داشت بسیار مهربان بود و درآمدش را در اختیار خانواده قرار می‌داد ... از ورزشکاران به خصوص فوتبالیست های بنام منطقه بود... پس از عزیمت به دوره خدمت مقدس سربازی ، بیش از یک سال در منطقه جنگی حاضر بود ، در عملیات‌های متعدد شرکت داشت تا این که در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۶۶ با اصابت ترکش خمپاره در جزیره مجنون به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 🔹 بخشی از خاطره جناب آقای رضا نقیلو برادر بزرگوار شهید : ... محمد حسن آینه کوچکی داشت که عکس امام خمینی را روی آن چسبانده و روی کتش می زد ... روزی وقت ناهار بود، مادرم گفت "بیایید ناهار بخورید " محمد حسن گفت" من روزه ام" ما تعجب کردیم چون ماه مبارک رمضان نبود. مادرم گفت "چه روزه ای گرفته ای؟" گفت "نذر کرده بودم که امام خمینی به سلامت برگردد تا روزه بگیرم و حالا روزه گرفته ام" 🔸خاطره دیگر از ایشان : یک بار در یک مسابقه حساس با تیم همای شهر صایین قلعه بازی داشتیم ،تا چند دقیقه بعد از نیمه دوم ما سه بر صفر از تیم حریف عقب افتاده بودیم، تا اینکه با پیشنهاد چند نفر از بازیکنان و موافقت محمدحسن قرار شد در زمین حریف توپ به دست هر کس که رسید به عقب برگرداند تا محمدحسن به طرف دروازه شوت بزند چون شوت‌های او خیلی عالی بود ،با همین طرح و هماهنگی ما چهار گل زدیم و بازی را چهار بر سه بردیم. 📚 برگرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته عارف یارقلی 👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات 🙏با تشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
هیدج نو
👈 بخشی از زندگی نامه شهید ؛ 💠 فرزند مرحوم کربلایی محمود علی صالحی در تاریخ هفتم فروردین ۱۳۴۵ در هیدج متولد شد... این شهید بزرگوار بعد از گذراندن دوران کودکی ، مشغول تحصیل علم و همزمان به کار کشاورزی و دامداری می پرداخت... اوقات فراغت خود را صرف بازی های ورزشی از جمله فوتبال ، شرکت در مراسمات فرهنگی و مذهبی می نمود ...سپس نزد استاد حسین علی صالحی حرفه جوشکاری را یاد گرفت و سپس به عنوان نیروی متخصص وارد شهرداری هیدج شد ...اما با فرا رسیدن دوره مشمولیت سربازی و نیاز بیشتر به خدمات او در جبهه های جنگ مجبور به تسویه گردید...سپس در قالب لشگر ۸۱ زاهدان ضمن سپری کردن دوره های آموزشی عازم خط مقدم جبهه شد و در نهایت در بیست و چهارم دی ماه ۱۳۶۵ روح بلندش در منطقه عملیاتی سومار به پرواز در آمد . به مدت هفت سال مفقود الاثر بود تا اینکه در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۷۱ به همراه سایر شهدای تفحص شده از جمله شهید ناصر پیش بین به وطن بازگشت و در کنار دیگر شهدای شهر به خاک سپرده شد. 🔹 خاطره ای کوتاه از خواهر بزرگوار شهید : ... پدر مرحومم برایش سخت بود که شهادت برادرم را باور کند تا اینکه در سفری که به کربلا داشت شهید جعفر را در خواب می بیند که به او می‌گوید " من هم در کربلا هستم و در حرم امام‌حسین اقامت دارم... و تو را هم پیش خودم خواهم برد" از آن به بعد پدرم باور کرد که فرزندش شهید شده است . و پدرم نیز ۱۳ روز بعد از بازگشت از کربلا به رحمت ایزدی پیوست. ✍ برگرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته 🙏با تشکر از آقای 🌹 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
💠از آغاز تا پرواز شهید از زبان برادر شهید جناب آقای حاج احمد یارقلی : فرزند مرحوم حاج اژدر یارقلی در چهارم شهریور ماه ۱۳۳۹ در هیدج به دنیا آمد . در زمان تولدش مادرم مریض شد به نحوی که سه ماه در بیمارستان بستری گردید ، مظلومیت حسن هم از همین جا شروع شد یعنی در زمان نوزادی و دوره شیر خوارگی بدون مادر بزرگ شد ، شاید به همین دلیل بود که وقتی بزرگ شد از نظر جسمی از ما ضعیف تر بود ... تا کلاس ششم درس خواند ، دلیل اصلی ترک تحصیل حسن مشکل شنوایی بود و گوشش سنگین می شنید .برای درمان به تهران بردیم و تا حدودی بهتر شد ... از ۱۲ سالگی شروع به کار کرد ، شاگرد من در کار گچ کاری بود. بعدها که خودش استادکار شد باز هم شراکتی کار میکردیم ، خودش را شریک من نمی دانست می گفت تو خودت کار جور می کنی هر چقدر صلاح میدانی به من بده حرفی نمی زد ... حسن در حدود ۲۰ سالگی ازدواج کرد .در ازدواج هم مظلوم بود چون در آن برهه از نظر مالی وضعمان اصلاً خوب نبود... برای اولین بار در سال ۱۳۶۱ همراه من و برادرم حاج یعقوب در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد ...در سال ۱۳۶۴ نیز در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو باز هم با هم بودیم که در همین عملیات در شب ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ با اصابت ترکش به سر و جدا شدن سر از بدنش به شهادت رسید ، من نیز مجروح شدم ... شهید حسن از خود دو فرزند به یادگار گذاشت که در زمان شهادتش دخترش زهرا سه ساله و پسرش یاسر ۶ ماهه بودند ... ✍برگرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته عارف یارقلی 👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات 🙏باتشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
هیدج نو
💠فرازی از زندگی نامه شهید : فرزند علی اصغر در تاریخ ۱۶ آذر ماه ۱۳۴۳ به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد، سپس با مطالعه کتب علمی و دینی به خصوص دروس حوزوی در پی ارتقا علمی خود بود .با شروع انقلاب در کنار سایر جوانان مومن انقلابی در پخش اعلامیه ها و تظاهرات فعال بود .بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب بسیج مردمی در پایگاه های بسیج فعال بود تا اینکه از همین عرصه وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. مدتی در حفاظت از شخصیت های نظام انجام وظیفه کرد .بنا به نقلی درواقعه ترور نافرجام مقام معظم رهبری در دوره ریاست جمهوری ،توسط منافقین، ایشان جز محافظین بودند و دچار جراحت شدند .با شروع جنگ تحمیلی متعدد عازم جبهه شد. در سال ۱۳۶۲ ازدواج نمود که در نتیجه آن دختری از ایشان به یادگار ماند. مدت کوتاهی از ازدواجشان نگذشته بود که برای آخرین بار به جبهه اعزام گردید و در عملیات خیبر حاضر شد .در نهایت در تاریخ یازدهم اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید. پیکر پاکش تشییع و در قطعه ۱۷ ردیف ۷ شماره هشت بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد . خاطره ای از همسر بزرگوار شهید سرکار خانم هادیلو : شبی یکی از اقوامشان که خیلی ثروتمند بود ما را به صرف شام دعوت کرده بودند ،موقع رفتن علی به من گفت" وقتی رفتیم هر موقع من اشاره کردم و گفتم، بلند شو تا برگردیم "وقتی رفتیم کمی نشسته بودیم ،صاحب منزل اقدام به پخش موسیقی های حرام نمودند. همین که موسیقی پخش شد ،علی به من اشاره کرد، بلند شدیم .تا این که موسیقی را خاموش کردند. بعد روی موضوع بحث شد، علی تمام سوالات آنها را جواب داد. در نهایت هم گفت" من جایی که گناه باشد حاضر نمی شوم" ✍بر گرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته 👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات 🙏 باتشکر از آقای 🙏 •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
فرازی از زندگینامه شهید : فرزند مرحوم حاج رمضانعلی در تاریخ سوم آذر ماه ۱۳۳۴ در هیدج به دنیا آمد ... تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی ادامه داد تا اینکه به همراه خانواده به شهر قم مهاجرت نمودند، سپس در آن جا ضمن کار و تلاش برای امرارمعاش، به تحصیلاتش تا پایان دیپلم ادامه داد... اوقات فراغتش را بیشتر صرف ورزش می کرد ، از جمله به کشتی و جودو علاقه مند بود و فعالیت می کرد ... در سال ۱۳۵۹ در قم ازدواج نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند می باشد ( در زمان شهادت پسرش ۳ ساله و دخترش یک ساله بودند)... سپس به عنوان کادر رسمی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید و مسئولیت های متعددی را به عهده گرفت که آخرینش، قائم مقام فرمانده یگان دریایی لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد ...ایشان در مقاطع مختلف در مناطق جنگی شرکت نمود تا این که در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه عملیاتی شرق دجله در خاک عراق با اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهرش در قم تشییع و در گلزار شهدای علی ابن جعفرعلیه السلام قم به خاک سپرده شد. 📚بر گرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته 👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات 🙏باتشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
💠فرازی از زندگینامه شهید از زبان مادر بزرگوارشان : در تاریخ چهارم آذر ماه ۱۳۴۴ در تهران به دنیا آمد... از سن ۴ سالگی عباس به هیدج آمدیم... تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد... عباس خیلی به دنبال دانستن احکام دینی و عمل با آنها بود ،در خانه‌ هم خیلی با کتاب بود و مطالعه می کرد. اگر عالمی می دید از او سوال می پرسید... کوچک بود، به پشت بام می رفت و اذان می گفت... خیلی اهل رعایت مسائل دینی و حلال و حرام بود. وقتی در خانه بود اهل مطالعه و کتاب بود هنوز هم کتاب‌هایش مانده است... اهل کار و تلاش بود و برای کمک به پدرش به صحرا می رفت و مدتی هم به آهنگری رفت... اخلاق خوبی داشت منظم بود و اهل دعوا نبود، ... اهل دروغ گفتن نبود. همواره پدرش که وارد می شد بلافاصله به نشان احترام بلند می شد... قبل از انقلاب در راهپیمایی ها شرکت می کرد و بعد از آن نیز در بسیج فعالیت داشت و وارد سپاه شد... تا اینکه روزی در ماه مبارک رمضان دم افطار آمد و گفت می خواهم به جبهه بروم و به هر نحوی بود من و پدرش را راضی کرد... از طرف سپاه به جبهه اعزام شد... تا اینکه در شرق دجله در منطقه جزیره مجنون در روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ ، سه روز مانده بود ماه مبارک رمضان تمام شود شهید شدو در هیدج به خاک سپرده شد. 📚بر گرفته از کتاب در دست چاپ از شکن زلف یار نوشته 👈نثار ارواح طیبه شهدا صلوات 🙏با تشکر از آقای •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• ✨@HidajeNoo
دوازدهم مهرماه (سال ۱۳۶۶) سال‌روز شهادت گرامی باد. نام: مصطفی نام خانوادگی: یارقلی نام پدر: مرحوم عطاالله نام مادر: عذرا یارقلی تاریخ تولد : ۱ فروردین سال ۱۳۴۳ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد میزان تحصیلات: سیکل عضویت: بسیجی تاریخ شهادت: ۱۲ مهر ۱۳۶۶ محل شهادت: شلمچه نحوهٔ شهادت: اصابت تیر دشمن سِن در زمان شهادت: ۲۳ سال‌ ۱۱ماه‌و ۱۱ روز خصوصیات بارز اخلاقی: شجاع، با اخلاص محل مزار شهید: مزار شهدای امام زاده علی‌بن‌جعفر(ع) قم. شهید به واسطه سکونت پدر و مادر، در تهران متولد و چون در زمان اعزام به جبهه ساکن قم بودند با لشگر ۱۷علی‌بن‌ابیطالب(ع) قم به جبهه اعزام شد و به همین دلیل بعد از شهادت در این شهر به خاک سپرده شد. روحشان شاد و یادشان گرامی باد. برای اطلاع بیشتر از زندگی‌نامه و خاطرات شهید به صفحات ۴۴۹ تا ۴۶۱ کتاب《 》به قلم مراجعه فرمائید. ✍️ کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24 🌎 کـانـال « هـیـدج نـو » 👇 •••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾••• 💥@HidajeNoo 💥