#به_وقت_شعر...✨
گرفته درد غریبی تمام پیرهنم را
بشوی در دَمِ الکل تباتب بدنم را
نگیر دست مرا تا تو را به مرگ نپیچد
تبی که در بغلش آب کرده پیرهنم را
ببند پنجره را تا هوای شهر نگیرد،
غروب جمعه، به خود بوی تند سوختنم را
روانه کن برود هر که را به گریه بگوید:
«فقط اجازه بده چند لحظه حال زنم را...»
که روی این تشک خشک روی تخت نبیند
شبیه ماهی سرخی نفسنفس زدنم را
و زنگ گوش مرا غرق پنبه کن که نفهمم
صدای گریهوزاری پارههای تنم را
اگرچه نای گلایه نماندهاست برایم
بدوز لحظهی ناشکری لب و دهنم را
نبند چشمانم را مگر بِعِینه ببینم
شب ستارهی محوی در آسمان شدنم را
تنم سپیدی روپوش کهنهام شده دکتر!
ببند دکمه به دکمه به قامتم کفنم را
#ملیحه_بهادران
•••✾•🌿🌺🌺🌺🌿•✾•••
✨@HidajeNoo ✨