امروز همه محتویات مغزمو که این سه چهار روز سنگینی میکردن رو توی دو تا صفحه کاغذ خالی کردم و تصمیم گرفتم فعلا جاشون رو پر نکنم
امروز، دوشنبه :)
یا قاضی الحاجات...❤️
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَمْ يُشْهِدْ أَحَداً حِينَ فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ، وَلَا اتَّخَذَ مُعِيناً حِينَ بَرَأَ النَّسَمَات ، لَمْ يُشَارَكْ فِى الْإِلٰهِيَّةِ، وَلَمْ يُظاهَرْ فِى الْوَحْدَانِيَّةِ، كَلَّتِ الأَلْسُنُ عَنْ غَايَةِ صِفَتِهِ، وَالْعُقُولُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَتَوَاضَعَتِ الْجَبابِرَةُ لِهَيْبَتِهِ، وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْيَتِهِ، وَانْقَادَ كُلُّ عَظِيمٍ لِعَظَمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ مُتَواتِراً مُتَّسِقاً، وَمُتَوالِياً مُسْتَوْسِقاً وَصَلَوَاتُهُ عَلَىٰ رَسُو لِهِ أَبَداً، وَسَلامُهُ دَائِماً سَرْمَداً،
اللّٰهُمَّ اجْعَلْ أَوَّلَ يَوْمِى هٰذَا صَلاحاً، وَأَوْسَطَهُ فَلاحاً، وَآخِرَهُ نَجَاحاً؛ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوْمٍ أَوَّلُهُ فَزَعٌ، وَأَوْسَطُهُ جَزَعٌ، وَآخِرُهُ وَجَعٌ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ نَذْرٍ نَذَرْتُهُ، وَكُلِّ وَعْدٍ وَعَدْتُهُ، وَكُلِّ عَهْدِ عَاهَدْتُهُ ثُمَّ لَمْ أَفِ بِهِ، وَأَسْأَلُكَ فِى مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِى، فَأَيُّما عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ، كَانَتْ لَهُ قِبَلِى مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ، فِى نَفْسِهِ، أَوْ فِى عِرْضِهِ، أَوْ فِى مَالِهِ، أَوْ فِى أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا، أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوَىً، أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ، غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً، وَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً، فَقَصُرَتْ يَدِى، وَضَاقَ وُسْعِى عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَالتَّحَلُّلِ مِنْهُ؛ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ، وَهِىَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ، وَمُسْرِعَةٌ إِلَىٰ إِرادَتِهِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّى بِمَا شِئْتَ، وَتَهَبَ لِى مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً، إِنَّهُ لَاتَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ، وَلَا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، اللّٰهُمَّ أَوْلِنِى فِى كُلِّ يَوْمِ اثْنَيْنِ نِعْمَتَيْنِ مِنْكَ ثِنْتَيْنِ، سَعادَةً فِى أَوَّلِهِ بِطَاعَتِكَ، وَنِعْمَةً فِى آخِرِهِ بِمَغْفِرَتِكَ، يَا مَنْ هُوَ الْإِلٰهُ، وَلَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ سِوَاهُ.
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است، ستایش خدا را که هنگام آفرینش آسمانها و زمین احدی را گواه نگرفت و به گاه ایجاد جانداران یاوری انتخاب نکرد، در معبود بودن انبازی ندارد و در یکتاییاش نیاز به پشتیبانی ندارد، زبانها از بیان نهایت وصفش درمانده و خردها از ژرفای شناختش وامانده و گردنکشان در برابر عظمتش فروتن و چهرهها از بیم او در تنگنا افتاده و هر بزرگی در برابر بزرگیاش تسلیم گشته است. ستایش پیاپی و پیوسته و دنبالهدار و پایدار فقط ویژه توست و رحمت همیشگی و درود جاودان و بیپایان او بر رسولش باد.
خدایا! ابتدای امروزم را خیر و صلاح و میانه امروزم را رستگاری و پایانش را کامیابی قرار ده؛ و به تو پناه میآورم از روزی که آغازش شیون و میانش بیتابی و پایانش دردمندی است، خدایا! از تو آمرزش میخواهم برای هر نذری که کردم و هر وعدهای که دادم و هر پیمانی که بستم سپس به آن وفا نکردم...
و پرداخت حقوق بندگانت را که بر عهده دارم از تو درخواست میکنم، پس هر بندهای از بندگانت و هر کنیزی از کنیزانت که او را نزد من حقی پایمال شده باشد که در آن به جان یا آبرو یا مال یا خانوادهاش یا فرزندش ستم روا داشتهام یا غیبتی از او کردهام یا بر اثر میل خود یا خواهش دل یا تکبّر یا خشم یا خودنمایی یا تعصّب بر او باری نهادهام، این بنده یا کنیزت غایب باشد یا حاضر، زنده باشد یا مرده و دستم کوتاه شده و توانائیام محدود از پرداخت آن حق یا طلب حلالیت از اوست؛ از تو میخواهم ای کسی که رفع نیازها در اختیار اوست و حاجات در برابر مشیت او اجابتپذیر و به سوی ارادهاش شتابانند، که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و آن بنده را که بر او ستمی کردم هرگونه که خواهی از من راضی گردانی و از سوی خود مرا رحمت عطا کنی، چه آمرزیدن از تو نکاهد و بخشیدن به تو زیان نرساند،
ای مهربانترین مهربانان؛ خدایا! در هر دوشنبه از سوی خویش دو نعمت به من عطا کن، خوشبختی به بندگیات را در آغازش و نعمت آمرزشت را در پایانش، ای آنکه تنها او شایسته پرستش است و جز او کسی گناهان را نیامرزد.
هیمآ...♡
من، زهرا، بقیهی اکیپ در حال رفتن به هیات حسین طاهری+++
بله قسمت نشد
تا در ورودی اومدیم ولی قسمت نشد بریم تو... :)💔
امشب دلمون خیلی سوخت ولی تجربه شد برامون...
میدونم که مام که دلمون توی روضه بود ولی نتونستیم بریم تو، از نگاه خانم بی نصیب نموندیم :)
ولی من همیشه یکی از فانتزی هام این بوده که برا خودم گل بخرم
و امشب خیلی یهویی تا سوار مترو شدیم یه آقاهه داشت گل میفروخت و من طی یه حرکت انتحاری یه دسته نرگس خریدممم :)))
خر ذوق بودم واقعا😂
تا حالا تا این موقع شب بیرون تنها نبودم.
البته منظورم از تنها بدونِ بزرگتره😂🤦♀
وگرنه منو زهرا و سارا و یکی دیگه از دوستامون خیابون به خیابون باهم بودیم
فک کنین چهارتایی از این خیابون به اون خیابون دنبال مترو بودیم بعدم که کلا تو مترو تنها بودیم دیگ
اینم تجربه باحالی بود