eitaa logo
هیمآ...♡
115 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
944 ویدیو
15 فایل
شاید نویسنده، شاید هم تحلیل‌گر! اما در تلاش برای "انسان" شدن... باید به خودمون برگردیم، اون منتظرمونه! و بیا بیدار شیم، تا بیشتر از این، غرقِ خواب نشدیم...! اینجا خود واقعی‌ت باش، اون قشنگتره :) https://abzarek.ir/service-p/msg/2096979 حرف؟
مشاهده در ایتا
دانلود
یه کوالا کوچولو درونت زندگی میکنه، ولش کن بهش کاری نداشته باش🥲😂
وایسا یه لحظه بگردم
هدایت شده از هیمآ...♡
دامن چین‌دار آبی، صورتی ام را صاف میکنم و گیس های بلندم را پشت گوش می‌اندازم. آرام روی صندلی چوبی اتاقم می‌نشینم و صدای جیر‌جیر نازک‌اش را به جان می‌خرم. فنجان چای‌ِ بابونه‌ام را کنار می‌گذارم، همزمان زیپ کیف چرم‌ام را باز می‌کنم. کتابی که برایت هدیه گرفتم را در می‌آورم، نگاهی به جلد زیبایش می‌اندازم و در دلم خدا خدا می‌کنم که از دیدن‌ش خوشحال شوی... صفحه اولش را باز میکنم و از پنجره به بیرون نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم چه جمله ای برایت بنویسم که درخورِ عشقت باشد؟! درخورِ نگاهت، کلامت، چشمانت... نگاه دوباره ای به کتابچه غزلِ زیر دستم می‌کنم، لبخندی به لبم می‌نشیند :) برایت فاضل خریدم... همان که جان می‌دهی برای غزل هایش... چشم‌هایم را می‌بندم و بالاخره جمله‌ام را انتخاب می‌کنم! لبخندم را عمیق تر می‌کنم و با خوش ترین خطی که از خودم سراغ دارم برایت می‌نویسم: برای لبخندت، عشقت و نگاهت، وقت خواندن غزل هایش...♥️ تمام. ...✍🏻
هدایت شده از هیمآ...♡
سرش پایین بود، دونه های ریز برف روی صورتش فرود میومدن و به حسب پوست همیشه حساسش، نوک بینی شو قرمز کرده بودن. نگاش کردم و لب زدم: + چرا گذاشتی رفتی؟ ... صدایی جز نفس های نامنظم ش به گوش نمیومد. لب تر کرد و با صدایی که از ته چاه در میومد زمزمه کرد: _ سرده...! + میگم چرا گذاشتی رفتی هان؟ فکر این دل بدبختو نکردی نه؟ _ سرده + نگفتی بعد از من نفساش به شماره میفته؟ نگفتی روزی صدبار می‌میره؟ _ سرده... + نگفتی حداقل وایسم ببینم چه حرفایی داره؟ نگفتی بذا لااقل به حرمت لحظه هایی که باهاش داشتم وایسم ببینم درد این دل بی صاحابش چیه بعد بذارم برم؟ نگفتی اگه بذارم برم این دیوونه، دیوونه تر میشه؟ نگفتی قلب پر تب و تابش تازه ما وجود من اروم شده بذا کنارش بمونم؟ نگفتی؟ ندیدی؟ ندیدی من چجوری گیرتم؟ نفهمیدی؟ سرشو آورد بالا تو چشمام نگاه کرد، تیله های عسلی‌ش د‌و دو میزدن... صدای اروم و گرفته شو به زور شنیدم: _ سرده! راست می‌گفت سرد بود ولی نه به سردی چشماش، بلند شدم تو صورتش داد زدم: + اره لعنتی سرده، سرده. ولی نه به سردی چشات. ازون موقع تا حالا تو آیینه دیدی شون؟ دیدی چقدر یخ شدن؟ از کی انقد غریبه شدم که این نگاهارو حوالم میکنی؟ آره راست میگی سرده ولی نه به سردی تو، نه به سردی حست، نه به سردی ای که الان باهام هستی... آره حق باتوعه سرده ولی نه به سردی قلبت. چیشد؟ چی سر اون قلب قشنگت اومد هان؟ بگو کی اینجوری سردش کرد که بخوای دل بکنی از زمین و آسمون و من؟ بگو، بگو جون من. بگو تا برم بزنم تو صورتش بگم لعنتی ببین چه غلطی کردی، ببین قلبشو سرد و یخ کردی... ببین بعد از رفتنش قلب منم دیگه نمیزنه... ببین چه گندی زدی یه زندگیم بگو زندگیم، بگو... به خودم که اومدم فقط رد اشک روی گونه هاشو دیدم... و بعدش هم رد پاهاش روی زمین برفی رو... اون روز سرد بود. برف بود. اشک بود... ...✍🏻
این دوتا خوبن به نظرم
هیمآ...♡
سرش پایین بود، دونه های ریز برف روی صورتش فرود میومدن و به حسب پوست همیشه حساسش، نوک بینی شو قرمز کر
فک کنم یک سال و نیم، دو سال پیش اینو نوشتم. و الان که میخونمش میبینم چقدر اشکال جمله بندی و... داره که باید درست شه😐
https://eitaa.com/mjholat/9910 با لبخندی ملیح، در افق محو می‌شوم...*
هدایت شده از هیمآ...♡
عزیزِ دلم، سلام! دلم برات تنگ شده بود قشنگم. منو یادت هست؟ یادته بهم قول دادی بری و دوباره برگردی پیشم؟ من اینجا تو خونه منتظرتم. خونه منتظرته...! ولی تو توی سفری... راستی، فکر نکنی بیخیال‌ت شدمااا! لحظه به لحظه حواسم بهت هست. اونجا ها که زمین میخوری، اونجاها که آدما دلتو میشکونن، اونجاها که گریه میکنی، میخندی، بغض میکنی، می‌ترسی... همه اون زمانا من دلم پیش توعه، حواسم به توعه... ولی خب، ناراحت نشیا... تو خیلی وقتا حواست به من نیست... حس میکنم فراموشم کردی، درسته؟ آخه، آخه از وقتی رفتی سفر، سفری که خودم با دستای خودم فرستادمت، کمتر یاد من میکنی... البته این روزا بهتر شدیا، چند روزی میشه اومدی مهمونی پیشم، یکم بیشتر حواست بهم هست... وقتت رو نمی‌گیرم یکی یدونه ی من♥️ خیلی دلتنگتم، اصن خیلی وقتا یه کاری میکنم که ناراحت بشی که بعدش بیای واسه خودم گریه کنی، بلکه اینجوری بهم سر بزنی... قشنگِ من، دوستت دارم! هر چقدر تو بدی کنی من بازم می‌بخشمت :) فقط کافیه تو بخوای، بخوای و برگردی پیشم، تو بغل خودم... :) شبت آروم باشه عزیزِ من، خوابت بی غصه باشه شاهکارِ من... و دلت آروم به یاد من باشه بنده ی من :)) ♥️ امضا؛ خدا...
مامانم تعریف میکردن که مامان بزرگش همیشه میگفته: مادر، امید شدن، از غارت شدن بدتره... ینی غارت بشی بهتر از اینه که امیدوار بشی به چیزی یا کسی که نباید... خیلی قشنگ می‌گفته :))