https://eitaa.com/im_mah_roo/1863
خوشحال باش که مدرسه ای نیستی، فخر بهمون بفروش🥲😂
میدونم خیلی ناراحتم به خاطر اینکه مدارس داره باز میشه ولی بیاین باهم به این فکر کنیم که بهشت داره میاد🥲
هیمآ...♡
میدونم خیلی ناراحتم به خاطر اینکه مدارس داره باز میشه ولی بیاین باهم به این فکر کنیم که بهشت داره می
پاییز
نم نم بارون
هوای خنک
بوی خاک بارون خورده
هودی
لرزِ ریزِ سرمای اول صبح
خیابونای نارنجی
صدای خِشخِش برگا زیر پامون
بخارِ "ها" کردن هامون تو هوا
صدای چرخ ماشینا که از روی آسفالت خیس رد میشن
صدای ریتمیک قطره های بارون روی پنجره
بوتهای خوشکل
پیاده روی زیر بارون با قهوه
هیمآ...♡
عمیقاً همه مون به پلی شدن این موزیک از قاب تلوزیون نیاز داشتیم
بیاین در کنار اون موزیک باحال یه حدیثم بشنوید ثوابش بره برا تاویل😂
https://eitaa.com/12547869/5663
مخفف point of view عه
یعنی نقطه دید، نقطه نظر و... اینا✨
فانتزی: هوای ابری، جاده کندوان، صدای بلند موسیقی تو ماشین، همسفر و مقصدی که شمالِ، مقصدی که خونه داییِ...
https://eitaa.com/im_mah_roo/1876
وی بغضش را قورت میدهد و به صبح شنبه فکر میکند...*
دقیقا دو سال پیش این موقع، ساعت یک نصفه شب هیما به دنیا اومد
اون لحظه که به وجود آوردمش اصلا فکرش رو نمیکردم که هیما قراره بشه بچه ای که هر روز باهام زندگی کنه، محرم حرفایی باشه که تو دنیای واقعی هیچ شنوایی ندارن، با یه عالمه دوست و رفیق و خواهرِ مجازی آشنام کنه و...
حالا اما خیلی خوشحالم :)
از اینکه هیما رو متولد کردم، باهاش زندگی کردم و خاطره ساختم.
حالا تمام این دو سال از جلوی چشمام میگذره و یه لبخند رو لبام میاره :))
از اون روزایی که هیما خلاصه میشد تو وجود سه نفر! من، مامانم و فاطمه.
ولی بعدش هیما بزرگ شد، یاد گرفت تاتیتاتی راه بره و دوستای جدید پیدا کنه
اولین دوستش شد وایوِ الان(درگیرِ قدیم♡)
بعدش دوستاش بیشتر شدن، مبتلا، الکن، بوسیدن روی ماه، فیالحال، نورا، روایتگر فروغ، تاویل، مبینا، سیده جانا، ماهرو و...
فاطمه که از اولِ اول اینجا بود و زهرا ای که داره یک سال از اون شبی که هیما رو کشف کرد میگذره و کنارمه :')
یه سری از این دوستا رفتن و اسم شون مونده، یه سری هاشون اسماشونو عوض کردن، یه سری هم یار قدیمی موندن و هنوز کنار هیما ان...🧡
و اخرم همه شما ۱۰۳ تا دخترِ روحنواز رو :)))
حالا هیما خیلی خوشحاله که شماها رو پیدا کرده...
شماهایی که دو سال کنارش بودین، وقتی ناامید شد هلش دادین به سمت جلو، وقتی خوشحال بود کنارش بودین و باهاش خندیدین، باهاش یه جاهایی گریه کردین، سال پیش همین موقع ها باهاش حرص خوردین از اغتشاشات و... حرف زدین، چرت و پرتای نصفه شبیشو گوش کردین، وقتی دارکساید بود طردش نکردین و هر وقت اومد پیشتون با آغوش باز بغلش کردین🫂
شماها واقعا گوگولی های نارنجی منید🥲🧡