۲۴ ساعت پیش این موقع مدرسه بودم. توی یکی از کلاسا نشسته بودیم با بچه ها و یکی از معلما و مدیر و یکی از مسئول پایه ها. احتمالا داشتم خوراکی میخوردم، حرف می‌زدیم، بحث میکردیم... نه مثل شاگرد و معلم نه مثل دانش آموز و مدیر نه...! واااقعا مثل چند تا دوست... چند تا دوست مهربون کنار هم، که میخوان بهم کمک کنن... که همو دوست دارن... که دست همو میگیرن... :)

خدایا قشنگم من امشب به خاطر همممه آدمایی که تو زندگیم گذاشتی ازت ممنونم❤️

به خاطر پدر و مادر و خانواده ای که بهم دادی. به خاطر آدمایی که همدمم شدن. آدمایی که دوسم دارن. حتی آدمایی که بهم ضربه زدن. آدمایی که قلبمو شکوندن. آدمایی که ولم کردن، تنهام گذاشتن. آدمایی که عوض شدن. به خاطر دوستام، به خاطر محیطی که توش هستم، به خاطر همممه چیز و همههه چیز، من ممنونتم خدا🧡

یالا... شمام تشکر کنید از خدا سریع!

باور کنید، باور کنید، باااااور کنید که تک تک آدمای زندگی مون، موقعیت های زندگی مون، نعمت ها و حتی بلا ها و امتحان های زندگی مون برامون بهترینَن و قطعا اگه باعث رشد مون نبودن و برامون فایده نداشتن خدا سر راهمون قرار نمی‌داد... :)🌱

امیدوارم بهم کمک کنی که این تشکرم فقط زبونی نباشه و تو عمل هم رو سفید بیام بیرون

بله داشتم از معلم فرهنگی مون میگفتم... محتوای چت های آخر شبی مون:

ولی قشنگه که با تمام شوخی کردن ها و رفیق بودن هامون، ارزش هامونو زیر پامون نذاریم و به بهونه شوخی و خنده هر چیزی رو مسخره نکنیم... تهشو اینجوری قشنگ تموم کنیم :)

به قولش، شبتون زهرایی♥️

دعا و وضو قبل از خواب اگه دوست داشتین یادتون نره☘

التماس دعای فرج💛🌙

امشب خیلی خیلی خیلی منو دعا کنین اصن نمیتونم بگم چقدر دعام کنین😂🤦‍♀ فقط منو یادتون نرهههه هاااا