#۶

خوب یه مقدار توضیح اضافه بچها الزامات‌ِسعادت انسان خیلی بود یه ۵-۶ تا دیگه‌م داشت اما من نیوردم چون خودِآقاهم تیتری گفته‌بودن و اگه می‌خواستم تو کلیپ بیارم خیلی طول می‌کشید اینجا واستون همش و می‌گم : شناخت‌ِهدف/شناخت‌ِمسیر/ کنار رفتن پرده‌یِ‌جهل / اطمینان و امن امید به ثمربخشی‌ِتلاش ها/ مغفرت و رحمت / نصرت‌ِخدا در مسیر / تکیه‌گاه‌ِمطمأن در مسیر / فوز و فلاح/ بهره‌مندی از ذخایر مادی و معنوی / پیروزی / مرگ‌ِانسان شروع‌ِسعادتش باشد .

من خودم این جلسه و جلسه‌یِ‌بعدیش و خییلی دوست دارم اصن وقتی می‌خوندم یه بغضی می‌اومد تو گلوم (: مخصوصن اون تیکه‌یِ‌مغفرت‌ِخدا خدا این‌طوریه که هرطوری شده نمی‌خاد ما خسته بشیم ، ناامید بشیم می‌گه غلط رفتی ؟ فدا سرت نترسیا جبران می‌شه فقط بخواه ، فقط پاشو .. یادِاین آیه‌هه می‌افتم یا عبادی‌َ‌الذین أسرفوا علی انفسهم لا تَقنَطوا من رحمة‌الله میگه اهای بنده‌های‌ِمن با بنده‌های‌ِگناه‌کارشه خدا ولی این "میم‌ِمالکیت" یعنی تهش تو بنده‌یِ‌منی اگه اسراف کردی به خودت ، اگه گناه کردی ، ناامید نشیا تو هنوز بنده‌ی‌ِمنی من خداتم مهربونیو به‌خودم واجب کردم تو پاشو من واست جبران می‌کنم مغفرت تو جلسه‌های‌ِقبل هس بخونین

خییلی خیییلی خییلی التماس‌ِدعا .

ولی دیشب خودش یه‌پا محرم بود واسم

-

با احتیاط ..

دردی که داشت ..

با پیرن شلوار نرفته بودم مدرسه که رفتم 🤌🏽

طوری که راحتم>>>

زخمِ‌مولا رمقش و کشیده ..

می‌گه : اماان ؛ زهرای‌ِمن چی کشیده ؟(:

دارم فکر می‌کنم شاید اون لحظه‌های‌ِآخر ، بانو اومده کنارِبسترِمولا ، اشک ریخته با یه دستمال خون‌ِکنارِچشم‌ِهمسرشو پاک کرده دست‌ِسردِمولا رو گرفته بهش لبخند زده گفته حیدرِمن ! حالا نوبت‌ِمنه تیمارت کنم . مولا هم گفته بانو ! من تیمار نمی‌خوام ، من از این دنیا خسته شدم ، حسین و سپردم عباس دیگه دل‌نگرانی ندارم بذار بیام پیشت (:

-

تو سجده کشته شد اونکه گفتن نماز نمی‌خونه !

-

به اونایی که مسخره‌مون می‌کردم بگیم : دیدی آقامون اومد ؟(:

قسم به قدس ، القدس لنا !

عمیقا آرزومه موقع‌ِآزادی‌ِقدس سرم و بگیرم بالا و بگم : منم واسه‌ش یه‌کاری کرده بودم

-

#۷

خوب اینم قسمت دوم نویدها یعنی ادم دلش گرم می‌شه خیلی برید لذت ببرید

#۸