۱۸ خرداد ۱۴۰۳
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
مادر بزرگم فراموشی گرفته بود
اومد خونه عکس عروسیشون رو دید گفت:[این زنه کیه بغل آرشم؟]
خودشو فراموش کرد ولی بابابزرگمو نه:(:
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
او|he
شاید چایی واقعا دوای هر دردی...
انگار چایی
هرچقدر پر رنگ تر تلخ تر رنگ دهنده به زندگی بی رنگمون
انگار
هرچه داغ تر گرم کننده ی آغوش سرد و بی روحمون
و اگر با نبات یا قند باشد که شیرینی بخش به زندگیمون
به خاطر همین تو دمای ۴۰ درجه تابستون هم سراغش میریم
شاید فکر کنیم چایی میتونه درکمون کنه....
شاید مادرامون راست میگفتن چایی دوای هر دردی(=
-غریبهآشنا
-he|او
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
بارون میتونه هرچی بخوای رو بپشونه و پاک کنه
الودگی هوارو
کدورت هارو
غصه و غم هارو
اشک های که تا حالا نریختیشون
حرف هایی که تا حالا نزدین
تشنگی گل ها
و هزار تا چیز بد دیگه که با یه بارون حل میشه
و همه و همه این چیز هایی که برطرف میشه یه حس خوب به ادم میده
حس آرامش
بوی خاک نم خورده
یه دل سبک
یه آسمون فارغ از آلودگی
و هر چیزی که بتونی فکرشو کنی
به خاطر همین بیشتر آدما عاشق بارونن
-غریبه آشنا
-he|او
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
۲۰ خرداد ۱۴۰۳