eitaa logo
◼️🇮🇷حزب الله سایبری🇮🇷◼️
1.3هزار دنبال‌کننده
85.4هزار عکس
27.6هزار ویدیو
1.3هزار فایل
بسم الله الرحمن الرحيم 🌹اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🇮🇷 @hizbollahsyberi رسانه جامع مجازی و اجتماعی . ولایی . تحلیلی . روشنگری . سیاسی. بصیرت افزایی و افسران جنگ نرم https://eitaa.com/hizbollahsyberi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 👈 تولد و كودكى 🔸🌹محسن حججی در ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت و به یاد فرزند شهید حضرت زهرا (س) ، نام او را گذاشتند. 🔹🌹جدّ پدری او عالم فاضل از علمای بنام نجف آباد بود. 🔸🌹محمدرضا حججی (پدر محسن) که از دوران دفاع مقدس بوده، به شغل شریف رانندگی تاکسی مشغول است و در تمام سالیان عمر کوشیده است بر سر سفره خانواده بگذارد. 🔹🌹مادرش زهرا مختارپور از خانواده ای مذهبی و فعالیت اصلی او است. محسن فرزند سوم خانواده و دارای سه خواهر و یک برادر است. 🔸🌹کودکی و نوجوانی محسن، همچون سایر بچه های نجف آباد، خیلی عادی گذشت. از ۷ سالگی وارد فضای و فعالیت های شد. 🔹🌹حضور در خانوادگی که پدرش در منزل برپا می کرد، برای نخستین دفعات، طعم شیرین محبت اهل بیت (علیهم السلام) را به او چشاند. علاقه زیادی به داشت و در نوجوانی در مراسم ویژه نوجوانان مداحی و قرآن قرائت می کرد. اولین کتاب غیردرسی که از پدرش هدیه گرفت: (ع) بود. 🌷 شادی روحش سالروز 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
از تا احمد کاظمی سال‌ها بعد از جنگ هم زندگی کرد تا محسن حججی الگوی خود را پیدا کند! محسن حججی جوانی بود که نه بهمن ۵۷ را درک کرد و نه والفجر ۸ را اما خداوند منان آن‌قدر حاج‌احمد را زنده نگه داشت تا برای قهرمان جوان‌مرد ما اسوه‌ای باشد در رفتار و گفتار! حضرت حق در «روزگار جنگ» از شهید احمد کاظمی، عکسی تاریخی گرفت لیکن ظهور این عکس را تا «جنگ روزگار» به تأخیر انداخت! آری! لنز دوربین خدا وقتی عکس از علی‌بن ابی‌طالب‌ می‌گیرد، ظهورش می‌شود عباس‌بن علی! هم‌چنان که محسن حججی، ظهور احمد کاظمی بود! تو فکر کن عکس خدا از این یکی حاج‌احمد، کی ظاهر شود! متوسلیان را می‌گویم که این همه عاشق دارد میان نسل جوان! متوسلیان را می‌گویم که ان‌شاءالله هم‌چنان زنده است! و ما نیز راستش را بخواهی، زنده به حیات طیبه‌ی شهدا هستیم! ما از شهدا می‌نویسیم، چرا که محسن حججی از احمد کاظمی می‌نوشت! اگر احمد کاظمی نمی‌بود، محسن حججی می‌مرد و اگر محسن حججی نمی‌بود، ما نیز مرده بودیم! اگر باد می‌وزد، به عشق آن است که پرچم بلندبالای شهید را به رقص درآورد! هر روز خورشید طلوع می‌کند تا به شهید سلام کند! هر شب ماه می‌درخشد تا به شهید عرض ادب کند! «شهید» دردانه‌ی خداست و خداوند، هستی را عاشق و شیدای شهیدان آفریده است! کجا از بهشت زهرا، زیباتر است؟! کجا از گل‌زار شهدای نجف‌آباد، زیباتر است؟! در هر خاکی که شهیدی هست، عطری از کربلا به مشام می‌رسد! بلند بگو؛ «سلام بر حسین»! والله هرچه اسلام دارد، از این «سلام» است! سربلند می‌کند این «سلام» آدمی را! از صدقه‌سر همین «سلام» بود که محسن حججی عاشق احمد کاظمی شده بود! از بس در سر محسن، سودای احمد کاظمی بود که خدا اول سر حججی را از او گرفت! هیهات! حریف رهبر ما نخواهد شد کدخدا، با وجود آن احمد و این محسن! مکتب ولایت فقیه، انسان‌ساز است! در تحریم سیم‌خاردار هم که باشیم، باز خمینی قادر است چمران بسازد! الان برد موشک‌های ما چقدر است؟! برد خون طهرانی‌مقدم اما از آن هم بیشتر است! و هیچ کدام از قطرات خون شهید شهریاری، پلمب‌شدنی نیست! شک ندارم می‌شکافند احمدی‌روشن و رضایی‌نژاد، این سیمان روزگار را، که ما کم از خون شهدا معجزه ندیده‌ایم! ما تنها نیستیم! ستاره‌ها در سپاه ما هستند! محمد بلباسی ستاره‌ای است که با شهادت، نورافشانی مضاعف می‌کند! خداوند از جمیع شهدای مدافع حرم، یک عکس تاریخی انداخته که ظهورش را موکول کرده به عصر ظهور! عاقبت، در و دیوار مسجدالاقصی، یک قاب ناب که می‌خواهد! خدایا! چه خواهی کرد با دل ما... 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
🌷 💠برشی از کتاب روایت زندگی شهید محسن حججی 🍃🌹دخترم که باردار شد یکی از اتاق هایمان را دادیم دستشان. می‌خواستم هوایشان را داشته باشم. باصدای صبح پامیشدم. می‌رفتم صدایش بزنم. می‌دیدم نشسته. از کی؟ نمی‌دانم. تا صبحانه آماده کنم هنوز مشغول بود. 🍃🌹دلم بند نبود. چند دفعه سرک کشیدم. با چشم خودم دیدم که هرروز ، و را می‌خواند. 🍃🌹زمستان‌ها داخل اتاقی که بخاری نداشت سجاده‌اش را پهن می‌کرد. می‌ترسیدم سرما بخورد. می‌گفتم:(( مامان‌جون قربونت‌برم اینجا سرده!)) می‌گفت:(( اتفاقا اینجا خوبه.)) می‌خواست خوابش نبرد و نشود. 🍃🌹زود شناختمش که اهل نماز و روزه است. از همان روز خرید عروسی. سرظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آب‌هویج‌بستنی پیدایش شد. گفت رفته نماز بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم:(( چرا آقامحسن برا خودش بستنی نخریده؟)) چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی درگوشم گفت:(( است.)) 🍃🌹موقع انتخاب هم گفت:(( من طلا دست نمی‌کنم؛ برای مرد حرومه.)) اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا حلقه نمی‌خواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به حلقه‌ی رضا داد. همه بازار را زیر پا گذاشتیم تا سِت طلا و پلاتین پیداکنیم. ✍به روایت مادر همسر 🌷 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
📚برشی از کتاب شرح زندگی 📝شبی که می‌خواست برود از چهره اش فهمیدم که دیگر برگشتنی نیست. من این چهره ها را توی جبهه زیاد دیده بودم. 📝قیافه هایی که می دانستی بار است نگاهشان می‌کنی. خداحافظی آخر محسن هم آب پاکی را روی دست ما ریخت. زیاد بغلش نکردم. وقتی را بوسید سریع جدایش کردم. فاصله را حفظ کردم. همه برای بدرقه اش رفتند ترمینال ولی من نرفتم. وقتی زنگ می‌زد باهاش حرف نمی‌زدم. وقتی هم شد دعانکردم که برگردد. توی باجه بودم که پدرخانمش زنگ زد گفتم توی بانکم. طاقت نیاورد. آمد پیشم و گفت:این بچه رو گرفتن از آمدند خانه‌مان. گفتند:چون عکسش رو پخش کردن احتمال هست. گفتم:خودتون رو خرج نکنید. ما راضی نیستیم. می دانستم محسن آمدنی نیست. نبود که بالاجبار ببرندش. کسی که دنیـا را دوست ندارد نمی‌توانی به زور نگهش داری. دعاکردم شود. مادر و خواهرهایش بی‌قراری می‌کردند. همان شب خبر آمد. وقتی گفتند پیکرش قرار است بیاید رفتیم . من و خانم و پدرخانمش. بود. منتظر بودیم. گفتند که امروز نمی آید. امشب توی برایش مراسم می‌گیرند. گفتم:اگه می‌شه رو ببرید سوریه حتی اگه شده با هواپیمای باربری . قبول کردند.وقتی رفتیم خبری ازش نبود. فهمیدیم برای اینکه دل ما نشکند این‌طور گفته‌اند. گفتند باید آزمایش انجام بدهیم. شاید تکه‌هایی که به ما تحویل داده‌اند مال یک بدن نباشد و گفته باشند.بعد از آن هم چندبار شایعه شد که آورندش؛ ولی حاج قاسم گفته بود به کسی اعتماد نکنید تا خودم زنگ بزنم. حاج‌قاسم زنگ زد و گفت:وقت آمدنه. چی صلاح می‌دونید گفتم:اگه میشه ببریمش برای طواف. چون اذن شهادتش رو از گرفته. مشهد که رفتیم قضیه لو رفت و مراسم باشکوهی برایش گرفتند. روز بعد در حسینیه امام خمینی به تابوتش و بعد هم آن تشییع‌های باشکوه. می‌دانستم محسن می‌شود؛ اما این اتفاقات را پیش بینی نمی‌کردم.‌ فیلم اسارتش را که دیدم توقع نداشتم آن‌طوری ظاهر بشود. اگرچه محسن خودش نبود. داشت از جایی هدایت می‌شد. هدفی داشت و داشت می‌رفت . حتی به اطرافش نگاه نمی‌کرد. هیچ‌وقت برای شهادتش حسرت نخوردم فقط حسرت این را خوردم که چرا نشناختمش و خوبی هایش را بعد از از این و آن شنیدم. (به روایت پدر) 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
همسر شهید، اسیر شهید نیست! ۳۵ سال است فرزند شهیدم اما اعتراف می‌کنم؛ وقتی لاله‌ای غرق در خون خود می‌شود، آنکه از همه بیشتر رنج می‌کشد و از همه بیشتر محکوم به صبر است، نه فرزند شهید است و نه حتی والدین شهید! آری! ادب باید کرد در برابر همه‌ی همسران شهدا! خواه مثل مادر من، قدم در وادی پیری گذاشته باشند و خواه هم‌رده‌ی همسر شهید حججی باشند! شهید که شهید شده و روزی از سرچشمه‌ی نور می‌خورد لیکن بار امانت شهادت شهید، می‌ماند روی دوش همسر او! بگذار رک بگویم؛ اصلا خوب تا نکرده‌ایم با همسران شهدا! عمدتا در قبال شهدا، سخن از مادر و پدر شهید یا دختر و پسر شهید می‌گوییم و غفلت می‌کنیم از همسران شهدا! سهمی هم اگر مختص‌شان کنیم، غالبا‌ زخم‌زبان است و طعنه و کنایه! از چرت‌ترین پرسش‌ها تا پرت‌ترین فضولی‌ها! که چرا این را پوشیدی و آن را نه! که چرا اینجا رفتی و آنجا نه! و از همه بدتر، این سئوالات واقعا روی اعصاب؛ «چرا ازدواج مجدد نمی‌کنی؟!» یا «چرا ازدواج مجدد کرده‌ای؟!» به نام خدا! به تو چه! به من چه! به شما چه! والله همسر شهید شدن، گناه نیست که عالم و آدم، وکیل‌وصی این بانوان محترمه شده‌اند! بی‌تعارف بنویسم؛ خدا قبل از آنکه گریبان ما را ناظر بر خون شهدا بگیرد، معطوف بر همسران شهدا خواهد گرفت که خواسته یا ناخواسته، حق زندگی را سلب کرده‌ایم از این شیرزنان! اولا همسر شهید فقط «همسر شهید» نیست! او نیز مثل هر زن دیگری، حق بهره‌برداری از زندگی شخصی خود را دارد! که کوه برود! که سینما برود! که مسافرت برود! که وقت بگذارد برای خودش! جوری جامعه در تقابل با این زنان مظلومه، گارد گرفته‌اند کأنه همسر شهید، اسیر شهید است! نخیر! پدر من وقتی زنده بود، مادرم را به اسیری نیاورده بود و بعد از شهادتش نیز! و این مهم درباره‌ی همه‌ی شهدا و همه‌ی همسران شهدا صادق است! ثانیا کسانی که همسران شهدا را شماتت می‌کنند که «چرا ازدواج نمی‌کنی؟!» یا «چرا ازدواج کرده‌ای؟!» یا «چرا زود ازدواج کرده‌ای؟!» بی‌بهره‌ترین افراد از راه و رسم شهادتند! بگذریم که توصیه‌ی دین مبین به بوده! ما اما حق دخالت نداریم! حق ما همان تکلیف ماست و تکلیف ما خضوع است و فروتنی! اینکه پدر و مادر حججی- شهیدی که چهره است!- ازدواج مجدد عروس‌شان را تبریک گفتند و بی‌هیچ هراسی از لومه‌ی لوامین، آن را رسانه‌ای هم کردند، استعاره از اوج شناخت و نهایت معرفت والدین شهدا دارد به فلسفه‌ی و فرامین تمدن‌سازش! این وسط، جز «تبریک» تکلیف دیگری روی دوش ما نیست! 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
🌷 💠خواب مادر بزرگوار فدایی نژاد در مورد 🔰شبی که شهید محسن به خاک سپرده شد. خواب دیدم که در فاصله کمی رسیدم اصفهان. مزار شهید محسن 🌷 باران شدیدی می بارید 🔰همه جمعیت رفتن و فقط پدر و مادر شهید محسن باقی موندن. بهم میگفت: حاج خانم من شمارو میشناسم، صبر کن الان میگم شما کی هستی 🔰دیدم شهیدمحسن اومد، پوشیده بود. به مادرش گفت: ایشون رو میشناسم هستن از گیلان 🔰و به مادرش اشاره می کرد که بیشتر مادر شهید یوسف🌷 رو عزت و احترام کن و همدیگر رو در آغوش گرفتیم و گریه کردیم واقعا را شهیدان می شناسند 🇮🇷حزب الله سایبری @hizbollahsyberi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 دستخط رهبر انقلاب بر تصویر شهید محسن حججی 🌷 سالگرد شهادت #شهید_محسن_حججی 📥 مجموعه بیانات رهبرانقلاب درباره شهید حججی ➕ کلیپ و لوح👇 http://farsi.khamenei.ir/tag-content?id=15398