eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
العجل یا صاحب الزمان🍃💔 این عشقِ آتشین ، زِ دلم پاڪ نمےشود مجنون بہ غیر خانہ‌ے لیلا نمےشود بالاے تخٺ یوسف ڪنعان نوشتہ‌اند هر یوسفے ڪہ یوسفِ زهرا نمےشود 🌷
✨﷽✨ 📚 یکی از اساتید حقیر در بحث روان‌شناسی اجتماعی٬ خاطره‌ی بسیار عجیبی از اخلاق در جامعه عنوان می‌کرد که به عرض می‌رسانم: ✍️ ایشان که دکترای جامعه‌شناسی است نقل می‌کند؛ در بحث تحقیقات علوم اجتماعی پروژه‌های زیادی را در دست داشتم. هر وقت می‌خواستم این تحقیقاتم را به نتیجه برسانم در مرحله پایانی٬ برای تکمیل تحقیقاتم باید به کسانی مراجعه می‌کردم که متاسفانه آن‌ها٬ یا در زندان بودند یا کشته شده بودند و یا فراری بودند. لذا نیاز شد برای حقیقی بودن تحقیقاتم حتما در زندان حضور یابم و به بازدید از زندان تحت هیچ شرایطی مجاز نبودم. لذا نزد یکی از قضات که دانشجوی من بود رفتم و ایشان گفتند: «استاد شأن شما زندان نیست و زندان محیط قابل تحملی برای شما و شخصیت شما نمی‌باشد.» در پاسخ گفتم: «اگر بدن شما مریض شود هرگز قسمتی از گوشت سالم شما را برای آزمایش نمی‌برند، بلکه از مدفوعات بدن شما چون خون و ادرار و... آزمایش به عمل می‌آورند و از زندانیانی که من می‌خواهم تحقیق کنم در حقیقت دفع‌شده‌ها و مدفوعات این جامعه به بیرون از زندگی اجتماعی هستند و هرگز تحقیقات من به حقیقت نزدیک نخواهد شد مگر این‌که آزمایشگاه من دقیق باشد. قاضی راضی شد و برای این‌که به زندان بروم٬ یک چک برای همسرم کشیدم و آن را برگشت زد٬ تا بتونم به زندان بروم. در زندان به مدت 80 روز ماندم و 20 دفتر از خاطرات زندانیان نوشتم. گاهی اشک‌هایم بر روی دفتر سراریز می‌شد. چون می‌خواستم بعدها که آن صفحات را خواندم٬ بدانم اشکی ریخته‌ام و بی‌تفاوت رد نشدم. این دکتر ارجمند بعدها چهره ماندگار نیز در کشور شناخته شد. ♦️نتیجه♦️ وقتی در خانواده‌ای کسی دچار بیماری اخلاقی شد٬ سعی کنیم او را ترک نکنیم! چون ترک کردن ما مساوی با پیوستن او به آغوش مجرمان در زندان است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
📚 در زمان دبستان ناظمی داشتیم که گاهی برخی را که تنبیه می‌کرد، به آن‌ها فرصت عذرخواهی نمی‌داد و می‌گفت برو و خودت را اصلاح کن. انسان بسیار شریفی بود ولی حکمت این کارش همیشه برای من جای سوال بود. بعدها که بزرگ‌تر شدم روزی در اتوبوس همسفر شدیم، علت را جویا شدم دلیل بسیار خوبی گفت، گفت:وقتی کسی چندین بار خطایی می‌کرد و تذکر مرا گوش نمی‌داد، تنبیه‌اش می‌کردم. چون این‌بار قصدم نبخشیدن او به‌خاطر اشتباهش بود و می‌دانستم وقتی برای عذرخواهی پیش من بیاید، اشک در چشمانش حلقه خواهد زد، من هرگز نمی‌توانستم کسی که به‌خاطر خطایش گریه می‌کند را نبخشم، پس چاره‌ای جز صحبت نکردن با او نداشتم. یکی از نا‌م‌های حضرت حق ❀یا راحم العبرات❀ است. یعنی کسی که بر اشک چشم، رحم می‌کند. حتی در حدیثی از نبی اکرم (ص) داریم که می‌فرماید، دوست وظیفه دارد بر اشک چشم دوست رحم کند. پس نتیجه می‌شود گرفت، خداوند نیز یا بنده را به درگاهش راه نمی‌دهد و اگر راه داد و قطره اشکی بر چشم اوجاری ساخت بی‌گمان بر آن اشک رحم می‌کند و او را می‌بخشد. دعای او را مستجاب و توبه او را می‌پذیرد. از خودمان قیاس کنیم، مثال کسی برای طلب بخشش پیش ما آمده است و ما او را به حضور بپذیریم و حرفش را بشنویم و درخواستش را گوش کنیم و اشک چشمانش را ببینیم و آخر کار بگوییم، حرف‌هایت را شنیدیم و اشک‌هایت را دیدیم، بخشیدن شما ممکن نیست بروید!!!! آیا این کار با انسانیت منطبق است؟؟؟ قطعا چنین نیست. پس وقتی ما انسانیم و نمی‌توانیم قیاس کنیم، آیا خدای ما با آن همه رحمت با ما چنین می کند؟؟ قطع یقین پاسخ منفی است. یا اَرحَمَ الرّاحِمین ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ 🔴سه راه نفوذ شیطان ✍حضرت موسی(علیه السلام)در محلی نشسته بود،ناگاه ابلیس(پدر شیطانها)در حالی که کلاه رنگارنگی به سرداشت خدمت موسی علیه السلام وارد شد و کلاه خود را به عنوان احترام ازسر برداشت و سلام کرد و با کمال ادب محضر حضرت موسی(علیه السلام)ایستاد. حضرت موسی پرسید:تو کیستی؟ گفت:من ابلیس هستم. حضرت موسی فرمود:خداوند شر تو را از ما و دیگران دور بدارد. ابلیس گفت:من آمده‌ام به خاطر عظمتی که نزد خداوند داری بر تو سلام کنم. موسی علیه السلام پرسید:این کلاه چیست که بر سر گذاشته ای؟ گفت:به وسیله این کلاه و زرق و برق و رنگهای او دلهای آدمیزاد را می‌ربایم. حضرت موسی فرمود به من خبر ده از گناهی که هرگاه انسان آن را انجام دهد،تو بر او چیره می‌شوی و هرکجا خواستی افسار او را به آن طرف میکشی. 🔹ابلیس گفت: سه گناه است که هرگاه انسان آنها را انجام داد من بر او مسلط می‌شوم: 🔘1.وقتی که انسان خودبین شود و از خویشتن خوشش بیاید. 🔘2.وقتی که اعمال خود را بیش از حد بزرگ ببیند. 🔘٣.وقتی که گناهان خود را کوچک بشمارد. 📚 بحارالانوار ج13،ص350 و ج63،ص 251 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✍پیرمردی شبی به پسر جوانش گفت: بیا با هم به خانۀ خواهرم برویم. پیرمرد عصای خود برداشت و با پسر جوانش به راه افتادند. در تاریکی شب به ناگاه عصای پدر شکست و پدر بر کتف پسر دست نهاد و ادامۀ مسیر دادند تا به خانۀ خواهر رسیدند. ساعتی صلۀ ارحام کردند و خواستند برگردند که پسر از خانۀ عمّه شاخه درختی برید و برای پدر عصایی ساخت تا به منزل برگردند. پدر در راه گریه کرد. پسر جوان پرسید: چرا گریه می‌کنی؟! پدر گفت: عمری تو را زحمت و رنج کشیدم و بعد از مرگ مادرت، مادر شدم و نفس خویش بر خود حرام کرده و تو را بزرگ کردم، ساعتی نتوانستی سنگینی مرا بر کتف خود تحمل کنی! قربان خدای خود بروم از درختی شاخه‌ای بریدی که من بر آن درخت هیچ رنجی نکشیده بودم که بی‌منّت سنگینی مرا بر خود خواهد کشید. چه دیر آموختم که باید همیشه فقط بر قدرت خدای خود تکیه کرد و بس!!! ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍ در زمان نادرشاه ، دو برادر در دیوان خدمت می کردند که برای گرفتن مالیات و خراج به روستاهای اطراف شهر خوی می رفتند. یکی از آنها اهل رشوه بود و در برابر پیشنهاد رشوه ضعیف بود و هر رشوه ای می دادند می گرفت و از مالیات شان کم می کرد. دیگری ایمان قوی داشت و تسلیم رشوه نمی شد. برادر رشوه گیر روزی به برادر سالم گفت: من تعجب می کنم تو چرا به این حقوق کم دیوان ،می سازی و رشوه را رد می کنی؟ برادر مومن پاسخ داد : به دو علت، نخست این که به من هر چیزی که به عنوان رشوه پیشنهاد می دهند، می اندیشم که چه نیازی به آن دارم و اگر آن ها را به خانه نبرم چه می شود؟؟ می بینم چیزی نیست که نیاز ضروری من به آن باشد و من آن را نداشته باشم. دوم این که آن چه را که رشوه می گیرم به خاطر این که نیازش دارم ، می اندیشم، خدا مرا می بیند و زمان گرفتن رشوه می گوید، ای بنده من، آیا به این مرغ و خروس و گوسفندی که رشوه گرفتی و نیاز به آن داشتی، از من خواستی و من ندادم که از راه گناه و نافرمانی من آن را کسب کردی؟!! پس هرگز رشوه مرا وسوسه نمی کند. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✨﷽✨ ⚜ حکایتهای پندآموز⚜ «قحطی زمان امام حسن عسکری» ✍على بن حسن بن سابور نقل کرده است: «در زمان امام حسن عسکری‌(ع) قحطی سختی پیدا شد، به همین جهت خلیفه وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و نماز استسقا (نماز باران) بخوانند. پس مردم سه روز بیرون رفتند و دعا خواندند و نماز گزاردند، اما باران نیامد، در روز چهارم جاثلیق بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند.خلیفه به نزد امام حسن عسکرى(ع) فرستاد در حالی‌که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امت جدّت برس که بیم از هلاک آنها است. امام(ع) فرمود: من فردا بیرون می‌روم و ان‌شاء اللَّه شک را از میان مردم زایل می‌کنم. جاثلیق در روز سوم و در حالی‌که راهبان با وى بودند، بیرون رفت. امام حسن عسکرى(ع) نیز با تعدادی از اصحاب خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده بود، دستور داد که دست راست آن راهب را باز گردانند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آن‌حضرت استخوان را گرفت و به آن راهب فرمود: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و طلب باران نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت؛ خلیفه وقت به امام رو کرد و گفت: ای ابا محمد این چه استخوانی است؟ فرمود: این مرد از قبر پیامبرى از پیامبران خدا، عبور می‌کرد و این استخوان را یافت و آن‌را در دست گرفت. 💥و «مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر»؛ استخوان پیامبری نمایان نمی‌شود مگر این‌که از آسمان باران خواهد بارید».[1]گفتنی است؛ این روایت با اندک تفاوتی در برخی منابع اهل سنت آمده است.[2] ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
✍نزد بقراط حکیم، مردی آمد که پنجاه سال داشت و سه دندان بیشتر در دهانش نمانده بود. آن زمان بقراط را آسیابی بود دستی که به کسانی که دندان‌شان می‌افتاد می‌داد تا غذای خود در آن بکوبند و بخورند. مرد از بقراط پرسید: چرا خداوند بعد از چهل سالگی کم کم دندان‌های انسان را فاسد کرده و از دهان او دور می‌کند؟! بقراط گفت: این حکمت خداوند برای آن است که آدمی بعد از چهل سال خودش هم بداند که باید غذای خود کم کند چون بدن او نیازش به غذا کم می‌شود و به جای خوردن غذای سفت به نوشیدن شیر و عسل روی آورد و به جای غذای دنیا در اندیشۀ غذای آخرت خویش باشد چون تا دندان دارد مانع اوست. اما در شگفتم از این‌که آدمی بعد از چهل سال به دنیا حریص‌تر می‌شود و اگر دندان خوردن او هم بیفتد دندان طمع او بزرگ‌تر و تیزتر می‌شود. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊دعای فرج👆بسیار زیبا🕊 اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ ✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ✨ ☀️الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِاَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ ♦️اگرهمگی و برای ، قطعاً امرشریف ظهوربه زودی خواهد شد