خبر ، جانسوز و جانکاه است، ای وای
دلم ، درگیرِ صد آه است.... ، ای وای
بگو با من که این کابوس و خواب است
سراپایم ، سوالِ بی جواب است
اگر خوابم ، که بیدارم نمایید
اگر کابوس ، هشیارم نمایید
مرا این رنجِ حیرانی ست مشکل
دلم را ، داغ و ویرانی ست مشکل
خبر میگفت، مرد کار هم رفت
همان پر کارِ بی تکرار هم رفت
همان که خادم شمس الشموس است
همان که رهبرش را دست بوس است
همان قاضی القضات کشور جان
رئیس جمهور مردمدارِ ایران
غلام و خادمِ آقا رضا جان
شهید خدمت و یار ضعیفان
همان که زنده کرد آیین خدمت
سقوط بالگردش حین خدمت
نشد یک لحظه، در آرام و راحت
مگر اکنون،که سهمش شد شهادت
رئیسی را ، ریاست در نگنجد
بجز خدمت به ملت در نگنجد
رئیسی، خادمی را ، کرده ثابت
خدومِ واقعی را ، کرده ثابت
زهی این بخت و اقبال و سعادت
گوارا و حلالت ...، این شهادت
عجب مزدی گرفتی از رضاجان ع
چه خیری شد نصیبت خط پایان
بحق رای ما.... ، یار ولایت ،
بکن روز جزا ، از ما شفاعت....
۱۴۰۲/۰۲/۳۱
✍️احمد زارع شیرازی( مهجور)
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆جواب شش سؤال و شفاى دردپا
حسين بن عمر بن يزيد از جمله كسانى بود كه بر امامت حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام توقّف كرده و پنج امام بعد از آن حضرت را قبول نداشت ، او حكايت كند:
روزى به همراه پدرم نزد امام كاظم عليه السلام رفتيم و پدرم هفت سؤ ال مطرح كرد كه حضرت شش تاى آن ها را پاسخ فرمود.
پس از گذشت مدّتى از اين جريان ، من با خود گفتم : همان سؤ ال ها را از فرزندش ، حضرت رضا عليه السلام مى پرسم ، چنانچه همانند پدرش پاسخ داد، او نيز امام و حجّت خدا مى باشد.
چون نزد ايشان آمدم و سؤ ال ها را مطرح كردم ، همانند پدرش ، امام كاظم عليه السلام - حتّى بدون تفاوت در يك حرف - پاسخ داد و از جواب هفتمين سؤ ال خوددارى نمود.
و هنگامى كه خواستم از محضرش خداحافظى كنم ، فرمود: هر يك از شيعيان و پيروان ما در اين دنيا به نوعى گرفتار و دچار مشكلات هستند؛ پس اگر صبر و شكيبائى از خود نشان دهند، خداوند متعال پاداش هزار شهيد به آن ها عطا مى نمايد.
و من در اين فكر فرو رفتم كه اين سخن به چه مناسبتى بيان و مطرح شد؛ و با حضرت وداع كردم .
بعد از مدّتى به درد پا مبتلا گشتم و سخت مرا آزار مى داد تا آن كه به حجّ خانه خدا رفتم و امام رضا عليه السلام را ملاقات كردم و از شدّت درد و ناراحتى پا سخن گفتم و تقاضا كردم دعائى را براى شفا و بهبودى آن بخواند؛ و پاى خود را جلوى حضرت دراز كردم ، فرمود: اين پا، ناراحتى ندارد، آن پايت را بياور.
وقتى پاى ديگر خود را دراز كردم ، حضرت دعائى خواند و لحظاتى بعد، به طور كلّى درد و ناراحتى پايم برطرف شد.
همچنين آورده اند:
شخصى به نام احمد بن عبداللّه ، به نقل از غفّارى حكايت كند:
روزى خدمت امام رضا عليه السلام رفتم و گفتم : مقدارى قرض دارم و توان پرداخت آن را ندارم ؛ و مقدار آن را مطرح نكردم .
حضرت دستور داد غذا آوردند و چون غذا خورديم فرمود: آنچه زير تُشك نهاده شده بردار و بدهى خود را بپرداز.
وقتى تُشك را بلند كردم مقدارى دينار زير آن موجود بود، برداشتم و چراغى را آوردم و آن ها را شمردم چهل و هشت دينار بود.
در بين آن ها يك دينار مرا جلب توجّه كرد، آن را برداشتم و نزديك چراغ آوردم ، ديدم بر آن نوشته است : بيست و هشت دينار آن را بابت بدهى خود پرداخت كن و باقى مانده آن را هزينه زندگى خود و خانواده ات قرار بده .
📚إثبات الهداة : ج 3، ص 250، ح 14، بحارالا نوار: ج 49، ص 58، س 15.
حکایت
@hkaitb
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر شهید موسوی : وقتی پام رو بوسید میدونستم میره دیگه نمی یاد 😭
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهمون که میاد فوری بساط برنج و مرغ رو حاضر نکن مثل خانوم تنبلا🤦♀
منم قبلا اینجوری بودم
تنها هنرم سوپ،کته،سالاد شیرازی بود🙄
ولی از وقتی اینجا رو پیدا کردم
دیگه غم ندارم🙃
اینجا یادت میده با مواد دم دستی و آسون
چه چیزهایی درست کنی
که همه انگشت ب دهن بمونن😋👇🏻👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/3458859022C854ced1e01
مادر شوهرت انگشتاشم لیس میزنه🙈👆
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
🔞 بزن رو قلب بادمجونی ببین چی میاد👇🤤
🍑🍑🍑🍑 🍑🍑🍑🍑
🍑 🍆🍆🍆 🍑🍑 🍆🍆🍆 🍑
🍑 🍆🍆🍆🍆 🍑 🍆🍆🍆🍆 🍑
🍑 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍑
🍑 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍑
🍑 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍑
🍑 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆 🍆 🍑
🍑 🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍆🍑
🍑 🍆🍆🍆🍆🍆 🍑
🍑 🍆🍆🍆 🍑
🍑 🍆 🍑
🍑🍑
🍑
https://eitaa.com/joinchat/1222770944Cef4bdcd74c
🔞بزن روش میری #بهشت دختر پسرای شیطون👆😋💦💋
✨﷽✨
🌹از کجا بدانیم متکبر یا حسود یا طمع کار هستیم؟
✍ اگر کسی اشتباه کرد و از ما عذرخواهی کرد و ما نتوانستیم او را ببخشیم، یا اگر از معذرت خواهی کسی خوشحال شدیم و در خود احساس ناراحتی از خرد شدن کسی در برابر خود نکردیم، دچار بیماری خانمان سوز تکبر هستیم.
اگر نتوانستیم به دیگران سلام دهیم و منتظر ماندیم به ما سلام دهند ، دچار تکبر هستیم.
اگر مجلسی رفتیم و دوست داشتیم دیگران به پای ما برخیزند، و در صدر مجلس دنبال مکان نشستن گشتیم، دچار تکبر هستیم.
اگر نتوانستیم با کودکان بازی کنیم، و حس کردیم ، بازی با کودکان در شان ما نیست ، دچار تکبر هستیم. یاد دارم در کودکی در کوچه بازی والیبال می کردیم، کوچه تنگی داشتیم، می ترسیدیم که توپ به خانه یکی از همسایه ها برود، چون پاره می کرد و ناسزا می گفت. اکنون آن مرد ،پیرمردی شده است. وقتی مرا می بیند تواضع می کند و می خندد و گرم می گیرد. افسوس که تکبرات جوانی اش از ذهنم بیرون نمی رود و تواضعش برای من لذتی ندارد. پیری و بیماری و فقر ، خود به خود انسان را متواضع می کند. وقتی عیادت انسان بیماری می رویم می خندند، چون تکبر برایش معنی ندارد. پس بدانیم با کودکانی که هم بازی می شویم روزی بزرگ شده و نوجوان و جوان خواهند شد، و هرگز تکبر ما را فراموش نخواهند کرد. و بدانیم که نبی مکرم ص اسلام با آن همه عظمت روزی هم بازی کودکان شد، تا وقت نماز تنگ تر شد و فرمود برای من تنگ شدن وقت نماز قابل تحمل تر از شکستن دل این کودکان است.
انسان حسود در برابر پیشرفت و موفقیت دیگران واکنش نشان می دهد و ضمن بی اعتمادی ، فال بد می زند. مثال: دختر همسایه که فقیر است با مرد ثروتمندی ازدواج کرده است. حسود می گوید: در این ازدواج خطری هست و مشکوک است، یقین دارم بعدا کارشان به طلاق می کشد، چون این دو جفت هم نیستند.....
انسان طمع کار، از داشته های خود ناراضی است و همیشه در خود حس عقب ماندگی می کند. کسی که از زندگی خود بی دلیل ناله می کند، و ناراضی است، طمع کار است.
بدانیم تکبر ، شیطان را از مقام خدا به جهنم راند و از مرحومی به ملعونی رساند. طمع آدم را از بهشت دور کرد و حسادت، اولین قتل تاریخ را ( هابیل و قابیل ) رقم زد. از این سه صفت گناه، صدها گناه چون سلول سرطان، تکثیر می شود.
حکایت
@hkaitb
•.🍃🌸
|صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی |
هر صبح به #عـشقِ
مهدی نفس میکشیم :)
وَ مـا هَــرچِـه داریـم
اَزْ تُـو داریم...🍃
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
.
🪐پیش گویی حوادث و تاسیس رصد خانه خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصيرالدين طوسي در صدد بود تا بتواند رصدخانه اي را ايجاد كند . او از خان مغول درخواست كمك كرد وليكن هلاكوخان قبول نمي كرد .
روزي كه دوباره بحث در اين موضوع در گرفت هلاكوخان به خواجه گفت : چرا بايد اين همه پول صرف كار بي ارزشي مثل رصدخانه شود . مگر پيشگوئيهاي نجومي به چه درد مي خورد و آيا مي توان از وقوع حوادث جلوگيري كرد ؟
خواجه نصيرالدين گفت : حرف شما صحيح است با پيگويي حوادث نمي توان نقشي در وقوع يا عدم وقوع يك حادثه داشت .
خان گفت : حال كه بي تاثير است پس چرا اين همه پول خرج اين كار كنيم .
خواجه نصيرالدين گفت :
اگر شما اجازه فرماييد من نشان خواهم داد كه پيشگويي حوادث طبيعي چگونه مي تواند مفيد باشد
خواجه نصيرالدين بدنبال اثبات حرفش بود تا اينكه قرار شد شبي مهماني بزرگي در منزل خان با حضور بزرگان برپا شود . با اجازه خان و با دستور خواجه نصيرالدين تشت بزرگ مسي را مخفيانه به پشت بام بردند و به غلامان دستور داده شد كه در فرصتي مناسب تشت را از بالاي بام به حياط پرت كنند .
زماني كه مهماني در اوج خود بود و همه سرگرم جشن بودند به دستور خواجه نصيرالدن تشت بزرگ مسي را از پشت بام به پايين انداختند و صداي وحشتناكي بلند شد . صدا به قدري وحشتناك بود كه ترس همه را فرا گرفت تعدادي بيهوش شدند و عده اي شمشير كشيند و هركس عكس العملي نشان مي داد . عده اي داد و فرياد مي كشيدند و..
در آن حال هلاكوخان با قهقه مي خنديد . زيرا مي دانست كه اين صدا جز افتادن آن تشت نيست .
خواجه نصيرالدين گفت : همانطور كه خان شاهد هستند تنها ما دو نفر از اين صداي مهيب نترسيديم چون از وقوع آن خبر داشتيم . اگر ما در علم نجوم پيشرفت كنيم مي توانيم خيلي از حوادث طبيعي را پيش بيني كنيم و زمان حادثه دچار وحشت نمي شويم و حتي مي توانيم اقداماتي براي جلوگيري از تخريب و تلفات بيشتر انجام دهيم .
بدين ترتيب خان مغول به اهميت نجوم پي برد و فرمان تاسيس رصدخانه مراغه صادر شد . كه بتدريج به بزرگترين مركز تحقيقات رياضي و نجوم تبديل شد.
حکایت
@hkaitb
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر شهید موسوی : وقتی پام رو بوسید میدونستم میره دیگه نمی یاد 😭
✨﷽✨
🌹از کجا بدانیم متکبر یا حسود یا طمع کار هستیم؟
✍ اگر کسی اشتباه کرد و از ما عذرخواهی کرد و ما نتوانستیم او را ببخشیم، یا اگر از معذرت خواهی کسی خوشحال شدیم و در خود احساس ناراحتی از خرد شدن کسی در برابر خود نکردیم، دچار بیماری خانمان سوز تکبر هستیم.
اگر نتوانستیم به دیگران سلام دهیم و منتظر ماندیم به ما سلام دهند ، دچار تکبر هستیم.
اگر مجلسی رفتیم و دوست داشتیم دیگران به پای ما برخیزند، و در صدر مجلس دنبال مکان نشستن گشتیم، دچار تکبر هستیم.
اگر نتوانستیم با کودکان بازی کنیم، و حس کردیم ، بازی با کودکان در شان ما نیست ، دچار تکبر هستیم. یاد دارم در کودکی در کوچه بازی والیبال می کردیم، کوچه تنگی داشتیم، می ترسیدیم که توپ به خانه یکی از همسایه ها برود، چون پاره می کرد و ناسزا می گفت. اکنون آن مرد ،پیرمردی شده است. وقتی مرا می بیند تواضع می کند و می خندد و گرم می گیرد. افسوس که تکبرات جوانی اش از ذهنم بیرون نمی رود و تواضعش برای من لذتی ندارد. پیری و بیماری و فقر ، خود به خود انسان را متواضع می کند. وقتی عیادت انسان بیماری می رویم می خندند، چون تکبر برایش معنی ندارد. پس بدانیم با کودکانی که هم بازی می شویم روزی بزرگ شده و نوجوان و جوان خواهند شد، و هرگز تکبر ما را فراموش نخواهند کرد. و بدانیم که نبی مکرم ص اسلام با آن همه عظمت روزی هم بازی کودکان شد، تا وقت نماز تنگ تر شد و فرمود برای من تنگ شدن وقت نماز قابل تحمل تر از شکستن دل این کودکان است.
انسان حسود در برابر پیشرفت و موفقیت دیگران واکنش نشان می دهد و ضمن بی اعتمادی ، فال بد می زند. مثال: دختر همسایه که فقیر است با مرد ثروتمندی ازدواج کرده است. حسود می گوید: در این ازدواج خطری هست و مشکوک است، یقین دارم بعدا کارشان به طلاق می کشد، چون این دو جفت هم نیستند.....
انسان طمع کار، از داشته های خود ناراضی است و همیشه در خود حس عقب ماندگی می کند. کسی که از زندگی خود بی دلیل ناله می کند، و ناراضی است، طمع کار است.
بدانیم تکبر ، شیطان را از مقام خدا به جهنم راند و از مرحومی به ملعونی رساند. طمع آدم را از بهشت دور کرد و حسادت، اولین قتل تاریخ را ( هابیل و قابیل ) رقم زد. از این سه صفت گناه، صدها گناه چون سلول سرطان، تکثیر می شود.
حکایت
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞خاطرهای از آیت الله بهجت که رهبر معظم انقلاب را متاثر کرد
🎥حجت الاسلام عالی
حکایت
@hkaitb
🔆درس پيشوا شناسى
روزى حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام در جمع عدّه اى از دوستان و اصحاب خود فرمود: امام و پيشواى جامعه داراى علائم و نشانه هائى است ، كه برخى از آن عبارت است :
از تمامى افراد بايد عالم تر و آگاه تر باشد، در حكومت و قضاوت باتدبير و قاطع باشد، پرهيزكار و متّقى ، حليم و صبور، شجاع و قوىّدل ، سخاوتمند و كريم باشد، و نيز در برابر خداوند عابد و در برابر بندگان فروتن باشد.
ختنه شده و پاك و نظيف تولّد يابد، هنگام تولّد از رحم مادر، شهادت بر يگانگى خدا و رسالت رسول خدا دهد.
همچنان كه از جلو مى بيند و متوجّه مى شود، از پشت سر نيز متوجّه گردد، سايه نداشته باشد، در خواب محتلم نشود، چشم او هنگام خواب همانند ديگران نمى بيند؛ ولى قلبش متوجّه و آگاه است ، از غيب با او حديث و سخن گفته مى شود، زره رسول اللّه صلى الله عليه و آله اندازه او و بر قامت او راست مى آيد.
روى زمين اثرى از بول و غايط او بر جاى نماند، چون خداوند زمين را به بلعيدن آن امر كرده است ، عرق و بوى او از مشك و عنبر خوشبوتر است ، نسبت به مردم در نفوس و اموالشان اولويّت دارد؛ و از هركس به مردم دلسوزتر و مهربان تر؛ و نيز نسبت به آنها متواضع باشد، خود مُجرى دستورات الهى ؛ و نيز واداركننده مردم بر اجراى اوامر و نواهى خداوند است .
دعاى او مستجاب مى باشد و چنانچه دعا كند كه صخره اى متلاشى شود همان خواهد شد، سلاح و شمشير ذوالفقار حضرت رسول صلى الله عليه و آله ، همچنين صحيفه اى كه در آن نام تمامى پيروانشان و نيز صحيفه اى كه نام همه قاتلين و دشمنانشان در آن ثبت گرديده ، نزد او موجود خواهد بود.
و يه عنوان اين كه او امام و خليفه رسول اللّه صلوات اللّه عليه مى باشد، سه كتاب مهمّ ديگر نزد او مى باشد، كه عبارتند از:
كتاب حامعه ، كه طول آن هفتاد ذراع (حدود 35 متر) مى باشد و تمام نيازمنديهاى انسانها در تمام امور و مسائل ، در آن موجود است .
كتاب جفر اكبر و اصغر، كه تمام علوم و حدود و ديات در آن مذكور است .
مصحف و كتابنامه شريف حضرت فاطمه زهراء عليها السلام مى باشد.
همچنين آورده اند:
روزى از روزها يكى از رؤ سا و سران واقفيّه به نام حسين بن قياما به حضور حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام رسيد و اظهار داشت : آيا تو امام و حجّت خدا هستى ؟
امام عليه السلام فرمود: بلى ، حسين گفت : من شهادت و گواهى مى دهم بر اين كه تو امام نمى باشى .
حضرت لحظاتى سر خويش را به زير افكند و سپس سر خود را بلند نمود و فرمود: دليل تو چيست كه مى گوئى من امام نيستم ؟
حسين گفت : چون امام جعفر صادق عليه السلام فرموده است : حجّت خدا عقيم نخواهد بود، و شما در اين موقعيّت سنّى بدون فرزند پسر مى باشى .
حضرت رضا عليه السلام باز لحظاتى طولانى تر از قبل ، سر خويش را پائين انداخت و پس از آن سر خود را بالا گرفت و فرمود: من خداوند متعال را شاهد و گواه قرار مى دهم بر اين كه به همين زودى داراى فرزند پسرى خواهم شد.
راوى - به نام عبدالرّحمن بن ابى نجران - گويد: من نيز در آن مجلس حضور داشتم و چون اين سخن را از امام رضا عليه السلام شنيدم ، تاريخ آن را ثبت كردم و هنوز مدّت يك سال سپرى نشده بود كه حضرت داراى فرزندى پسر به نام ابوجعفر، محمّد بن علىّعليهما السلام شد.
📚1-احتجاج مرحوم طبرسى ج 2، ص 448، ح 311.
2- إ ثبات الهداة : ج 3، ص 266، ح 51، مدينة المعاجز: ج 7، ص 130، ح 135.
حکایت
@hkaitb