فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگرَم عجل ندهد امان
به محرمت برسم حسین (ع)
تو امان بده که به روضهی
تو بگیرد این نفسم، حسین (ع)
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسبت عشق بـه مـَن🌸
نسبت جان است به تـن
تو بگو من به تو مشتاق ترم🍃
یا تو به من؟..🍃🌸
شبتون بخیر
•.🍃🌸
|صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی |
هر صبح به #عـشقِ
مهدی نفس میکشیم :)
وَ مـا هَــرچِـه داریـم
اَزْ تُـو داریم...🍃
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز (تلنگر آمیز)
داستان آیت الله بافقی و شکر در بلا و مصیبت
🎙استاد عالی
حکایت
@hkaitb
مرغابی یا عقاب؟
وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید،جالب ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه،قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید!
اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیاید،شانس به شما روی آورده؛اگر راننده تاکسی،شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد،با اقبال دیگری روبه رو شده اید؛اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید،بخت یارتان است؛و اگر راننده عصبانی نباشد،با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید.
«هاروی مک کی»نویسنده ی مشهور، می گوید:
روزی در فرودگاه نیویورک پس از خروج از هواپیما،در محوطه ای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید،خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت:
«لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید» سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت: «لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید.»
روی کارت نوشته شده بود: «در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه، شما را به مقصد می رسانم»
من چنان شگفت زده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کره ای دیگر فرود آمده است!!!
راننده در را گشود و من سوار اتومبیلی بسیار آراسته شدم.پس از آن که راننده پشت فرمان قرار گرفت،رو به من کرد و گفت:
«پیش از حرکت،قهوه میل دارید؟در اینجا یک فلاسک قهوه ی معمولی و یک فلاسک قهوه ی مخصوص برای کسانی که رژیم تغذیه ای دارند هست.»
گفتم: «خیر،قهوه میل ندارم،اما با نوشابه موافقم.» راننده پرسید: «در یخدان هم نوشابه هست و هم آبمیوه؛کدام را میل دارید؟» و سپس با دادن مقداری آبمیوه به من حرکت کرد و گفت: «اگر میل به مطالعه دارید مجلات «تایم»،«ورزش»و«آمریکای امروز»در اختیار شماست.»
آنگاه بار دیگر کارت کوچک دیگری را در اختیارم گذاشت و گفت: «این فهرست ایستگاه های رادیویی است که می توانید از آنها استفاده کنید.ضمنا من می توانم درباره ی بناهای دیدنی،تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و اگر تمایلی نداشته باشید،میتوانم سکوت کنم.در هر صورت من در خدمت شما هستم.»
از او پرسیدم: «چند سال است که به این شیوه کار میکنید؟»
پاسخ داد: « تقریبا دو سال.»
پرسیدم: «چند سال است که به کار رانندگی مشغولید؟»
جواب داد: «تقریبا هفت سال»
پرسیدم: «پنج سال اول را چگونه کار می کردی؟»
او گفت: «از همه چیز و همه کس،از اتوبوس ها و تاکسی های زیادی که همیشه راه را بند می آورند و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را نداشت می نالیدم.
روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش می دادم که دانشمندی شروع به سخنرانی کرد.
مضمون حرف هایش این بود که *مانند مرغابی ها که مدام واک واک می کنند،غُرغُر نکنید! به خود آیید و چون عقاب ها اوج بگیرید.*
پس از شنیدن آن گفتار رادیویی،به پیرامون خود نگاه کردم و صحنه هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم.تاکسی های کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می کردند؛ هیچ گاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافران شان برخورد مناسبی نداشتند.
سخنان او چنان تاثیری بر من گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاه و باورهایم به وجود آورم.»
پرسیدم: «چه تفاوتی در زندگی ات حاصل شد؟»
او گفت: «سال اول،درآمدم دو برابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید!»
هاروی مک کی در ادامه می گوید:
«نکته ای که مرا به تعجب وامی دارد این است که در یکی دو سال گذشته،این داستان را حداقل برای سی راننده تاکسی تعریف کرده ام؛ اما فقط دو نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند! بقیه چون مرغابی ها،به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه ای را نمی توانند برگزینند!!!
نتیجه:
شما در زندگی خود از اختیار کامل برخوردارید و به همین دلیل نمی توانید گناه نابسامانی های خود را به گردن این و آن بیندازید.
پس بهتر است برخیزید، به عرصه ی پرتلاش زندگی وارد شوید و خودتان مرزهای موفقیت را یکی پس از دیگری بگشایید.
حکایت
@hkaitb
⚡️ بوی پیراهن خونین کسی می آید
🛑اول محرم، آغاز سال هجری قمری و ماه غم و اندوه اهل بیت و شیعیان است؛ ماه شهادت و دلاوریهای امام حسین علیه السلام و یارانش و روز شروع مجالس سوگواری حضرت اباعبدالله علیه السلام .
♦️امام رضا علیه السلام فرمودند: "هنگامی که ماه محرم فرا میرسید، کسی پدرم را خندان نمیدید و همواره محزون و غمگین بود، تا روز عاشورا؛ آن روز روزِ مصیبت و حزن و اندوه و گریه پدرم بود .
#محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆كبوترها
نتيجة العلماء الاعلام حاج ميرزا اسماعيل بن الحاج ميرزا لطفعلى بن ميرزا احمد مجتهد تبريزى فرمود:
يكى از رفقاى اهل تبريز كه برادر مشهدى حسين ساعت ساز تبريزى كه در صحن و سراى حاير آقا ابى عبداللّه الحسين ع بود و در يكى از حجرات آن ساعت سازى ميكرد و از اعتبار خوبى هم در اين باب برخوردار بود، اتفاقى مبتلا به فلج شد و مدتى هم معالجه كرد ولى نتيجه اى نگرفت ديگر به دكترها مراجعه نكرد و از عافيت مايوس گرديد مردم او را سرزنش كردند كه چرا معالجه نمى كنى با اينكه اين مرض قابل معالجه است و اميد بهبودى هست .
گفت من از شفا ماءيوسم . سبب ياءس را پرسيدند؟
گفت : من در اين حجره ساعت سازى ميكردم و اين كبوترها خيلى به حجره مى آمدند و اسباب و اثاثيّه مرا مى شكستند و مرا اذيت مى كردند. يك روز باخود خيال كردم كه اين كبوترها بلا صاحب و صحرايى هستند و صيد كردن آنها جايز است ، روزى يك جفت از آنها مى گرفتم و با عيال و اهل بيتم مى خورديم ، و اين كار دو سود داشت يكى اينكه گوشت رايگان خورده ايم دوم اينكه اذيت آنها كمتر مى شود، پس دامى براى آنها پهن كرده و آنها را صيد كردم و به اين ترتيب روزى دوتا كبوتر صيد مى نمودم مدتها از اين كارگذشت . يك شب در عالم خواب آقا سيدالشهداءعلیه السلام را زيارت نمودم كه ناراحت به من نگاه كرده و فرمود اين كبوترها از تو شكايت دارند، آنها را اذيت مكن ، تا اين حرف را شنيدم ترسيدم و هراسان از خواب برخواستم و از كرده خود پشيمان و تائب گرديدم مدتى اين كار را رها كردم تا آنكه نفس مرا اغواء نمود كه به خواب اعتبارى نيست و در اين باب شرعا جايز است باز شروع به صيد كبوترها نمودم و مى خورديم تا آنكه باز يك شب ديگر عزيز زهرا آقا سيد الشهداء عليهم السلام را در خواب ديدم كه تندتر از دفعه قبل به من نظر مى كند و فرمود اين كبوترها به من پناه آورده اند مگر نگفتم آنها را اذيت مكن و الا تو را اذيت مى كنم باز ترسان و هراسان از خواب بيدار شدم نادم و تائب شدم .
دوباره پس از مدتى باز نفس اماره در مقام وسوسه برآمد كه اين خواب بوده و معلوم نيست صحيح باشد و ما هم مجاورين در خانه آن حضرت هستيم و پناه به او آورده ايم و چطور مى شود كه كبوتر صحرايى را از ما منع نمايند و ما را به جهت آنها اذيت كنند باز به عمل سابق برگشتم دامى گذاشتم و دوباه مشغول صيد شدم و اين ناخوشى عارضم شد كه جزاى آن كار است .
📚دارالسلام ، ص 508
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆شيوه كمك مالى امام حسين (علیه السلام )
شخصى از انصار (مسلمين مدينه ) به حضور امام حسين (علیه السلام ) براى درخواست كمك مالى آمد و تقاضاى كمك كرد.
امام حسين (علیه السلام ) فرمود: اى برادر انصارى آبرو و شخصيت خود را از سؤ ال رودررو، حفظ كن ، درخواست خود را در نامه اى بنويس ، كه من به خواست خدا آنچه را كه موجب شادى تو است انجام خواهم داد.
مرد انصارى در نامه اى نوشت : اى حسين (علیه السلام ) پانصد دينار به فلانى بدهكارم ، و اصرار مى كند كه طلبش را بپردازم ، با او صحبت كن تا وقتى كه پولدار شدم ، صبر كند.
وقتى امام حسين (علیه السلام ) نامه او را خواند، به منزل تشريف برد و كيسه اى حاوى هزار دينار آورد و به آن مرد انصارى داد و فرمود: با پانصد دينار، بدهى خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، زندگى خود را سروسامان بده ، و حاجت خود را جز نزد سه نفر نگو 1- ديندار 2- جوانمرد 3- صاحب اصالت خانوادگى چرا كه در مورد آدم ديندار، دين ، نگهدار او است (و مانع آنست كه آبروى تو را ببرد) و در مورد جوانمرد، او بخاطر جوانمردى ، حيا و شرم مى كند، و در مورد كسى كه اصالت خانوادگى دارد، او بخاطر نيازت ، آبروى تو را نمى ريزد، بلكه شخصيت تو را حفظ مى كند و بدون برآوردن حاجتت ، رد نمى شود.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
.
دستور العملی از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری برای دهه اول محرم!
.
توسّل به سالار شهیدان (علیه السلام) به ویژه در دهه اول ماه محرم از اهمیت بسیاری برخوردار است.
مرحوم آیت الله کشمیری در این باره می.فرمودند:
سزاوار است انسان از اول محرم تا سیزدهم محرم در ساعت و مکانی مشخص، زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام و دعای علقمه بخواند و آن را ترک نکند!
اگر کسی در طول سال، بیش از این ایام را موفق به خواندن زیارت عاشورا شد، هنیئاً له (گوارایش باد) وگرنه حداقل این است که در هر سال، خواندن زیارت عاشورا در این ایام را از دست ندهد.
.
کانال تلگرامی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری.
.
#امام_حسین علیهالسلام
#ماه_محرم
#آیت_الله_کشمیری
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆جرقه نور بر قلب دو برادر
سعد و ابوالحتوف دو فرزند حارث بن سلمه انصارى ، دو نفر از افراد گمراه و از گروه ضاله خوارج بودند.
اين دو نفر از كوفه همراه سپاه عمر سعد براى جنگ با امام حسين (علیه السلام ) به كربلا آمده بودند.
در روز عاشورا، پس از شهادت اصحاب امام حسين (ع ) ناگهان شنيدند، امام استغاثه مى كند و مى فرمايد: هل من ناصر ينصرنى : آيا ياورى هست تا مرا يارى كند؟!.
گوئى اين ندا، جرقه نورى بود كه بر قلب سعد و ابوالحتوف تابيد و آنها را كه تا آن وقت (بعد از ظهر عاشورا) جزء سپاهيان عمر سعد بودند، عوض كرد، آنها به همديگر گفتند: ما معتقديم ، فرمانى جز فرمان خدا نيست و نبايد از كسى كه پيروى از خدا نمى كند، اطاعت كرد، و اين پسر پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) است كه ما فرداى قيامت چشم شفاعت به او داريم ، چگونه به نداى او پاسخ ندهيم و او را تنها در ميان جمعى از اهل و عيال بى سرپرست بگذاريم ....
آنها در همان لحظه با اراده آهنين ، راه بهشت را برگزيدند و از جهنم يزيدى فرار كرده و با سرعت به حضور امام حسين (علیه السلام ) شرفياب شدند، و در كنار آنحضرت با دشمن به جنگ پرداختند و پس از كشتن جمعى از دشمن ، با هم در يك مكان به شهادت رسيدند و اين چنين در طول حدود يك ساعت ، تصميم گرفتند و به سعادت ابدى پيوستند، و براستى جالب است كه انسان در لحظات آخر عمر ناگهان عاقبت به خير گردد.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
حامد آهنگی بازم ترکوند 🤣🤣🤣
👻👻 عجب بشری این مرد 👻
تیکه های نایاب برنامه شباهنگ 😁👇
https://eitaa.com/joinchat/1757806839C1fe1932a42
ایسگاه گرفتن های حامد 😂👇
https://eitaa.com/joinchat/1757806839C1fe1932a42
لامصب چه تیکه هایی میندازه🤭 ☝️
هدایت شده از خانواده با نشاط ما
1_1126126738.mp3
3.54M
#اینترنت_نداری نوحه دانلود کنی؟ ☹️🥀
🖤نوحه #رایگان ترکی🇹🇷👇🏻
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان عربی🇸🇦👇🏻
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان سیستمی🔇👇🏻
⎛ sedzaker• • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان تبلوسنج🥁👇🏻
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
🖤نوحه #رایگان شور🎤
⎛ sedzaker • • • ꨄ︎ ⎠
دانلود تمامی نوحهها رایگانه🏴👆🏻