فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام خامنه ای : بر همه واجب شرعی است که سرزمین فلسطین را برگردانند .
حکایت
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از چیزهایی که جوون خدا عجیب عطاهای اساسی میده، گدشتن از شهوت به خاطر خداست
داستان عجیب ابن سیرین...
حکایت
@hkaitb
انقدر قوی باش که
رها کنی و انقدر عاقل باش که برای آنچه لایقش هستی صبر کنی.
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆فراموشكارى اهرم قوى شيطان
هنگامى كه اين آيه (135 سوره آل عمران ) نازل شد:
والّذين اذا فعلوا فاحشة و ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم .
پرهيزكاران كسانى هستند كه هرگاه مرتكب گناه زشتى شدند، يا به خود ستم كردند، به ياد خدا مى افتند و براى گناهان خود طلب آمرزش مى كنند.
يعنى توبه مى كنند و توبه آنها پذيرفته درگاه خدا مى شود.
ابليس نگران شد و به فراز كوه ثور (كه از كوههاى بلند مكّه است )
رفت و با بلندترين صداى خود فرياد زد: و اعوان و فرزندان خود را نزد خود طلبيد، آنها به دور او اجتماع كردند، و علّت اين دعوت را پرسيدند، گفت : چنين آيه اى نازل شده (آيه توبه ، كه بوسيله توبه تمام زحمات ما به هدر مى رود) كيست كه در برابر آن ، چاره انديشى كند؟
يكى گفت : من با دعوت انسانها به اين گناه و آن گناه ، اثر آيه را خنثى مى كنم ، ابليس پيشنهاد او را رد كرد.
ديگرى نيز شبيه آن پيشنهاد را رد كرد، آن نيز رد شد.
سوّمى و چهارمى ... پيشنهاداتى كردند، همه رد شد.
تا اينكه شيطان كهنه كارى بنام وسواس خنّاس به پيش آمد و گفت : من اين مشكل را حل مى كنم .
ابليس گفت : چگونه ؟
خنّاس گفت :
اعدهم و امنّيهم حتّى يواقعوا الخطيئة ، فاذا واقعوا الخطيئة ، انسيتهم الاستغفار
انسانها را با وعده ها و آرزوها، آلوده به گناه مى كنم ، سپس استغفار و بازگشت به سوى خدا را از ياد مى بردم .
يعنى با ايجاد فراموش كارى ، آنها را از فكر توبه بيرون مى برم .
ابليس اين پيشنهاد را پذيرفت و به او گفت : انت لها: تو را ماءمور اين كار كردم كه كار بجائى است .
و اين ماءموريت را تا پايان دنيا به عهده وسواس خنّاس گذاشت .
بايد توجه داشت كه كلمه وسواس به معنى وسوسه گر است ، و خنّاس به معنى گريز و پنهانى است ، چرا كه شيطان از نام خدا مى گريزد و پنهان مى گردد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆كيفر رئيس مغرور
يكى از سركرده هاى دشمن كه در كربلا براى كشتن امام حسين (علیه السلام ) و يارانش حاضر بود، اخنس بن زيد نام داشت ، او شخصى مغرور و درنده خو و بى رحم بود، از درنده خوئى او اين بس كه رئيس آن ده نفرى بود كه سوار بر اسبها شده و بر جنازه مقدّس امام حسين (ع ) تاختند، و استخوان سينه و پشت آنحضرت را درهم شكستند.
اين نامرد روزگار، از دست انتقام مختار و... در امان ماند تا سنّش به 90 سال رسيد.
تا اينكه شبى به عنوان ناشناس مهمان يكى از مسلمين و ارادتمندان اهل بيت نبوت بنام سدىّ شد، اينك داستان او را از زبان سدىّ بشنويد:
شبى مردى بر من وارد شد، مقدمش را گرامى داشتم ، دوست داشتم شب را با دوستى انسى بگيرم و به پايان رسانم ، او اخنس بن زيد بود ولى من او را نمى شناختم ، با او از هر درى سخن گفتيم تا اينكه قصه جانگداز كربلا به ميان آمد، آهى دردناك از دل بركشيدم ، او گفت : چه شد، چرا ناراحت شدى ؟
گفتم : به ياد مصائبى افتادم كه هر مصيبتى نزد آن آسان است .
گفت : آيا در كربلا بودى ؟
گفتم : خدا را شكر كه حاضر نبودم .
گفت : اين شكر و سپاس تو براى چيست ؟
گفتم : به خاطر اينكه در خون حسين (ع ) شركت ننمودم ، مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص ) فرمود: هركس در خون حسين (ع ) شركت كند او را به عنوان ريختن خون حسين (ع ) بازخواست كنند و در قيامت ترازوى اعمالش سيك است و مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص ) فرمود: كسى كه پسرم حسين (ع ) را بكشد، در جهنّم او را در ميان صندوق پر از آتش جاى مى دهند؟ و مگر نشنيده اى ...
اخنس گفت : اين حرفها را تصديق نكن ، دروغ است .
گفتم : چگونه تصديق نكنم با اينكه پيامبر (ص ) فرمود: لا كذبت و لا كذبت : نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده .
اخنس گفت : مى گويند: پيامبر (ص ) فرموده : قاتل حسين (ع )، عمر طولانى نمى كند، ولى قسم به جان تو من بيش از نود سال دارم ، مگر مرا نمى شناسى ؟
گفتم : نه ، گفت : من اخنس بن زيد هستم ، كه به فرمان عمر سعد اسب بر بدن حسين (ع ) راندم و استخوانهاى او را درهم شكستم ...
سدىّ مى گويد: بسيار ناراحت شدم و قلبم از شدت اندوه ، آتش گرفت ، با خود مى گفتم بايد او را به هلاكت برسانم ، در اين انديشه بودم كه فتيله چراغ ، ناموزون شد برخاستم آن را اصلاح كنم ، اخنس گفت : بنشين من اصلاح مى كنم ، او به طول عمر و سلامتى وجود خود بسيار مغرور بود، برخاست تا فتيله را اصلاح كند آتش فتيله به دست او رسيد و دستش را سوزانيد، هر چه دستش را به خاك ماليد، شعله اش خاموش نشد، و كم كم بازويش را فرا گرفت .
عاجزانه به من گفت : مرا درياب ، سوختم ، گرچه با او دشمن بودم ، آب آوردم و بر دست او ريختم ولى مفيد واقع نشد و همچنان بر شعله آن مى افزود، برخاست و خود را به نهر آب افكند، ولى آنچنان شعله ور در آتش بود كه وقتى درون آب مى رفت ، شعله آتش از بالاى سر او زبانه مى كشيد، سوگند به خدا آن آتش فرو ننشست تا اخنس را مانند زغال سوزانيد، من به منظره بيچارگى و دريوزگى او نگاه مى كردم :
فواللّه الّذى لا اله الاّ هو لكم تطفا حتّى صارفحما و سار على وجه الماء
سوگند به خدواند يكتا، شعله آتش خاموش نشد، تا اينكه به صورت ذغال در آمد و روى آب قرار گرفت .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
🔆شفاعت از آن كيست ؟
يكى از علماء نقل مى كرد: شاعرى به نام حاجب در مساءله شفاعت گرفتار اشتباهات عوام شده و اين شعر را در مورد شفاعت سرود:
حاجب اگر معامله حشر با على است
من ضامنم كه هر چه بخواهى گناه كن
شب در عالم خواب ، اميرمؤمنان على (علیه السلام ) را ديد كه خشمگين بود و به او فرمود: شعر خوب نگفتى .
حاجب گفت : چگونه شعر بگويم .
امام على (ع ) فرمود: شعر خود را اين گونه تصحيح كن :
حاجب اگر معامله حشر با على است
شرم از رخ على كن و كمتر گناه كن
آرى بايد شيوه كار شفاعت شونده و شفاعت كننده ، تناسب داشته باشد و بين شفيع و مشفوع پيوند معنوى برقرار گردد، تا مشمول شفاعت شود زيرا شفاعت ، پارتى بازى نيست بلكه يكنوع ارفاق به آنها است كه صلاحيّت ارفاق را دارند
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
•.🍃🌸
|صَباحاً أَتنفس بِحُبِّ الْمَهدی |
هر صبح به #عـشقِ
مهدی نفس میکشیم :)
وَ مـا هَــرچِـه داریـم
اَزْ تُـو داریم...🍃
#السلامعلیکیااباصالحمهدی
.
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️😁 ایمان بیارید☝️
⭕️ فقط 15 روز از بسته ابردوا خوردن 😳☝️
یک مکمل غذایی فوق العاده😍
⭕️ ابَردوا انواع بیماری رو درمان میکنه ،،فشار بالا، دیسک، آرتروز، زانو درد، کبدچرب، تیروئید، میگرن و... فقط با مصرف یک دارو...
https://eitaa.com/joinchat/3409052405Cd8497b99b1
بعد از زدن روی لینک باید حتما گزینه تایید رو بزنید👇
https://eitaa.com/joinchat/3409052405Cd8497b99b1
#داستان_آموزنده
🔆پاسخ عميق سليمان به عابد
روزى حضرت سليمان (علیه السلام ) با اسكورت و شكوه پادشاهى عبور مى كرد در حالى كه پرندگان بر سرش سايه افكنده بودند و جن و انس در اطرافش با كمال ادب و احترام عبور مى نمودند، در مسير راه ديد عابدى در گوشه اى مشغول عبادت خدا است .
آن عابد هنگامى موكب پر شكوه سليمان را ديد، به پيش آمد و گفت : اى پسر داود! براستى خداوند سلطنت و امكانات عظيمى در اختيارت نهاده است !
حضرت سليمان كه هرگز به جاه و مقام ، دل نبسته بود و مقامات ظاهرى ، او را مغرور ننموده بود به عابد چنين فرمود:
لتسبيحة فى صحيفة مؤ من خير ممّا اعطى ابن داود، فانّ ما اعطى ابن داود يذهب و التّسبيح تبقى .
ثواب يك تسبيح خالص در نامه عمل مؤ من ، از همه آنچه خداوند به سليمان داده بيشتر است ، زيرا ثواب آن ذكر، در نامه عمل ، باقى مى ماند ولى سلطنت سليمان از بين رفتنى است .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حلول ماه مبارک ربیع الثانی برشماهمراهان گرامی
🌹تهنیت باد🌹
🌹اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_
🌹آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_
🌸صدقه ونماز اول ماه فراموش نشود
حکایت
@hkaitb
🔹داستان زیبای مرده زنده کردن مرحوم سید محمد کشمیری
آیت الله آسید محمد کشمیریرحمة الله علیه استاد ما بود. فرزند آسید مرتضی کشمیری که تقریباً صد و ده، بیست سال قبل از این زنده بوده است. و پسر ایشان که استاد ما بود، پانزده سال قبل از این، بعد از انقلاب فوت کردند. ایشان هشتاد و پنج سالی داشتند و مجتهد مسلم بود. خیلی فوق العاده بود، حالات عجیبی داشت، خیلی اهل احتیاط هم بودند. در طول هفته ابداً از خانه بیرون نمی¬آمد. فقط شبهای جمعه، چهار ساعت از شب گذشته به حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام می¬آمد زیارت میخواند و تا اذان صبح میماند و به خانه بر میگشت. غذایشان هم مخصوص بود. یک شخص خاصی بود غذا برایشان میپخت. خیلی فوق العاده بود. ایشان تأثیر نفس داشت و مستجاب الدعوه بود.
🔸خود ایشان برای من نقل کرد، خدا شاهد است! گفت: شب جمعه از حرم میآمدم، خیابان خلوت بود کسی نبود، دیدم که یک چیزی افتاده است، آمدم پاگذاشتم دیدم یک مرغ مرده است، استخوانهایش صدا میکرد، و خشک شده بود. و حشرات داخل شکم او را خالی کرده بودند. به ذهنم آمد آن را بردارم و به خانه بیایم، چند تا حمد بخوانم شاید زنده بشود. می¬گفت آن را برداشتم به خانه آمدم، کنار سجاده ام گذاشتم، و نشستم، چند تا حمد که خواندم، یک دفعه مرغ بلند شد و سر و صدایی کرد و تو حیاط خانه دوید آقا.
یک نفر از ذریه پیغمبر و از دوستان ولایت این اندازه تأثیر نفس دارد؛ آنوقت خود ائمه چی؟ یک نفر از ذریه زهرا سلام الله علیها هر چه امام زمان گفته، چشم گفته و به این درجه رسیده است. ائمه که غرق خدا هستند چی؟ هر چه از خدا بخواهند خدا به آنها عنایت میکند. آن وقت میخواهی علوم اولین و آخرین و معجزات همه انبیاء را نداشته باشند. صد البته دارند.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
حکایت
@hkaitb
#داستان_آموزنده
🔆اميد به رحمت خدا، و ترس از گناه ، هنگام مرگ
يكى از مسلمين بيمار شد و بسترى گرديد، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) جوياى حال او شد، گفتند: او بيمار و بسترى است ، آنحضرت به عيادت او رفت ، وقتى كه به بالين او آمد ديد در حال جان دادن است .
پرسيد: تو را چگونه مى يابم ؟، در چه حال هستى ؟
بيمار گفت : در حالى هستم كه اميد به رحمت خدا دارم و از گناهانم مى ترسم .
پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) فرمود: اجتماع دو صفت خوف و رجاء (ترس و اميد) در دل مؤ من در اين هنگام (مرگ ) نشانه آن است كه خداوند او را به اميدش مى رساند و از آنچه ترس دارد، ايمن و محفوظ مى دارد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
حکایت
@hkaitb