eitaa logo
حکایتهای بهلول و ملا نصرالدین
6.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
... کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: دستم به قفسۀ کتابها خورد و زخم عمیقی برداشت. جراحی کردند؛ زخم، دهان بست و بهبود یافت. چند ماه بعد در مشهد بودیم که در جای زخم احساس درد شدیدی کردم، مخفی کردم و حرفی نزدم. یک روز که به کارهای خودم مشغول بودم، آقا فرمودند: بر من مکشوف... تمام حواسم را جمع کردم؛ از آنجا که ایشان در هیچ موردی نمی‌گفت: «بر من مکشوف شد». ایشان ادامه داد که: «بر من معلوم شد که اگر کسی جایی‌اش درد می‌کند، جای درد را به هر کجای حرم امام رضا علیه‌السلام بمالد، آن درد مرتفع می‌شود.» من در حال نوشتن گفته‌های ایشان بودم و به مفهومش توجهی نداشتم. آقا برای تجدید وضو برخاستند. من هم برای مراقبت، ایشان را همراهی کردم. وقتی برگشتم، نوشته‌ها را دوباره خواندم. منظورشان خود من بودم. فردا به حرم رفتم. احساس کردم دردم کمتر شده؛ تا روز سوم که دردم کاملاً تمام شد. از مشهد برگشته بودیم. یکی از دوستان که مقام و مسئولیتی داشت، برای دیدن آقا آمد؛ اما ملاقات میسر نشد. وقت رفتن، ماجرای مشهد را برایش نقل کردم؛ رفت. چندین هفته بعد دوباره دیدمش. گفت: «درد کتفم مداوا نمی‌شد، به هر پزشکی که مراجعه می‌کردم بی‌فایده بود. برای همین آمده بودم با آقا دیدار کنم؛ داستان مشهد را که شنیدم، گفتم این حواله‌ای است از آقا، رفتم مشهد، بیماری‌ام درمان شد.» این بهشت، آن بهشت، ص٧٨-٨٠؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت ☘☘@Bohlol_Molanosradin☘☘
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت(ره): از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد.دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد.به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ حکایت @hkaitb