#خیانت
در آخرين روزهای تابستان 8 سال قبل زمانی که در اوج شور و حال جوانی قرار داشتم به #مشهد مسافرت کردم و به همراه خانوادهام در يک هتل ساکن شديم آن روزها تلاقی نگاهم با #نگاه_جوان 23سالهای به نام احمد مسير زندگیام را تغيير داد ديگر عاشق شده بودم و از هر فرصت و بهانهای برای #خلوت کردن با احمد استفاده میکردم او پسر مدير هتل بود و من هم به بهانههای مختلف در 😱هتل میماندم تا بيشتر با احمد آشنا شوم که در اين ميان گاهی نيز پا را از صحبت و گفت وگو فراتر گذاشتيم.ادامه👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3333685270C48bbcc01d2
#خیانت
در آخرين روزهای تابستان 8 سال قبل زمانی که در اوج شور و حال جوانی قرار داشتم به #مشهد مسافرت کردم و به همراه خانوادهام در يک هتل ساکن شديم آن روزها تلاقی نگاهم با #نگاه_جوان 23سالهای به نام احمد مسير زندگیام را تغيير داد ديگر عاشق شده بودم و از هر فرصت و بهانهای برای #خلوت کردن با احمد استفاده میکردم او پسر مدير هتل بود و من هم به بهانههای مختلف در 😱هتل میماندم تا بيشتر با احمد آشنا شوم که در اين ميان گاهی نيز پا را از صحبت و گفت وگو فراتر گذاشتيم.ادامه👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3333685270C48bbcc01d2
#مرد_بدبختی_که_اسیر_زن_زیبای_از_اجنه_شد
💥زمانی که شیخ جعفر در لاهیجان اقامت داشت شخصی به خدمت آن بزرگوار آمد، عرض کرد با جناب شیخ سخن محرمانه ای دارم.
در این هنگام شیخ مجلس را #خلوت نمود. آن شخص عرض کرد من مردی هستم در حباله خود دو زن دارم. روزی به #صحرا رفتم، دختری دیدم در غایت حسن و جمال، از دیدار او در آن بیابان #هراسان شدم، و از او سوال نمودم که تو کیستی و در اینجا چه می کنی؟ در جواب من گفت که من از #طایفه_اجنه می باشم و عاشق تو گشته ام، چون به خانه رفتی یک باب خانه جداگانه ترتیب بده، که من هر شب به نزد تو می آیم و از مال دنیا هر چه بخواهی برای تو می آورم لکن به دو شرط اول: آنکه از زنان خود…… #ادامه_در_لینک زیر 👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662