بسم الله الرحمن الرحیم
پوششهای پسرفت (ذهنهای شبههپذیر)
شعار «تغییر» و «حرکت خلاف جهت» همیشه طرفداران خود را داشته است. مخالفان شعارها و حرکتهای تغییری را می توان دو قسم دانست، برخی اساساً وضع موجود را میپسندند و به تغییر آن نیازی نمیبینند، برخی با نوع آن تغییر پیشنهادی، مشکل دارند و آن را موجب پیشرفت نمیدانند.
ولی هر دو گروه در جریانهای اجتماعی متهم به پسرفت و طرفدار رکود میشوند و «جریان تغییر» هرچند باطل هم باشد، از این اتهامزنی نهایت بهره را میبرند و جماعتی را تحت تأثیر خود قرار میدهند.
گروهی که تغییر را بر پیشانی خود نوشته و بر طبل آن میکوبد خواهان جلوت، مناظره و دیگر بسترهایی است که در آن به راحتی مشکلات موجود را که طرف مقابل نیز منکر آن نیست را طرفدار یا مسبب آن بداند و از این آب گلآلود ماهی خود را بستاند، در این میان گروهی که ناقد تغییرهای منفی هستند، باید بسیار قوی عمل کنند تا از برچسبها رهایی یابند و به مقصود نائل شوند.
برخی ذهنها، به بهانه پیشرفت به هر رطب و یابسی تن در میدهند، همدرسی داشتم که علاقمند به نقل وقایعی غریب بود که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود و سندی هم ندارد و فایدهای هم بر آن مترتب نبود. باری نصیحتش کردم که عمر گرانمایه را خرج این امور نکند، در پاسخم گفت: باید سراغ مطالبی رفت که تا کنون انگشت اشارهای سمت آن نرفته است تا به پیشرفت رسید، بدو گفتم: برخی جاها که انگشت اشاره و عمر دانشمندان به سمت آن نرفته به علّت بیارزشی و اباطیل بود آنها است نه کشفی نو از جهان دانش.
برخی دیگر از ذهنها به بهانه تغییر یا پیشرفت، شبههپذیر میشوند. آنان که گاه حتی از سر استعداد وافر در تنگنای وضع موجود نمیگنجد ولی همت یا توان ایجاد وضع جدید را هم ندارند، شبهات را با آغوش باز میپذیرند و مدافع آن میشوند بعد با هزار دلیل هم دست از فضای جدید خود ساخته برنمیدارند.
اینکه عرض میکنم که کم همتی یا ناتوانی باعث میشود که نتوانند وضع جدیدی را رقم بزنند، در مقابل پاسخ شبهات هم هست، یعنی او از اینکه شبههای را خوب تقریر میکند، خرسند است ولی همت کشف پاسخ آن و پژوهش در اطراف آن را ندارد و گاه همت پرسش از ویژه دانان را هم از دست میدهد و پیوسته پرسشها و شبهات به دست آمده را برای افرادی فرو مرتبه از خود تقدیر میکند و از اینکه آنان پاسخ در خور فراهم ندارند، بر شبهه خود اصرار میورزد. همدرسی چنین داشتم که هر صباح شبههای را به آغوش میکشید و همت تحقیق را به زیر پا میگذاشت، این روحیه رفته رفته او را از دایره ایمان خارج کرد.
نباید به بهانه تغییر و با پوشش تغییر، تن به امور بیفایده داد همچنین نباید برای دگرگونی وضع موجود هر شبههای را پذیرفت. شاید بتوان ذهن شبههپذیر را تفریط ذهن متعصب دانست. توضیح اینکه ذهن عوام، کمتر مزه شک و تردید را به خود راه می دهد و بر یافتههای آباء و اجدادی خود مصرند به گفته عین القضات همدانی در نامهها:
روزی هزاران جنازه بر گورستان میبرند که یکی مزه شک را نچشیده است.
این گروه در واقع به تردید که دالان یقین است وارد نشده تا به آن منزلگه آرام بگیرند. اگر این گروه را ذهن متعصب و افراط در اصرار بر باور بدانیم، در مقابل ذهنی که تند و تند به دالان تردید وارد میشود ولی آنجا را آرامگاه خود میداند و شبههباوری میکند را میتوان ذهن مفرّط دانست و ذهنی که به پرسشها و تردیدها به دید فرصت مینگرد و چراغ تعقل و تحقیق را بر فراز آن روشن میدارد را ذهن متعادل نامید.
یکی از ویژگیهای ذهنهای شبههپذیر، لفاظی است، آنان بر آنکه شبهه را اوّلا به جان خود و ثانیاً به جان دیگران بخورانند آن را با هزار آب و رنگ تعریف میکنند گویا از متن واقع آمدهاند این زبان بازی و لفاظی هم خود آنان را به باور شک و شبهه میرساند.همچنین پیروانی را به آنان ملحق میکند.
من الناس من یعجبک قوله فی الحیوة الدنیا و ما له فی الآخرة من خلاق؛ نتیجه آنکه هرچند پیشرفت و تغییر از رسالتها است ولی به بهانه و به اسم آن نباید دچار پسرفتها شد.
باید تلاش کرد تا از تغییرهایی که موجب پسرفت هستند جلوگیری کرد.
بُرد شعار پیشرفت و تغییر بالا است و بدین واسطه برچسب زدن برطرف مقابل بسیار آسان میشود، یعنی پسرفت با پوشیدن لباس پیشرفت خود را حق جلوه میدهد و به ناقدان خود برچسب پسرفت میزند
در این میان جریان نافذ باید بسیار قوی عمل کند و ابزار تبلیغی راحتی الامکان از طرف مقابل خلع کند.
ذهنهای باطلگرا و ذهنهای شبههپذیر هر دو از مصادیق پَسرفت هستند.
سید مرتضی حسینی کمال آبادی
20/6/98
مشهد مقدس
@HKAMAL
بسم الله الرحمن الرحیم
از
تریبونهای بزرگ
تا
تریبونسازی
یکی از آسیبهایی که در تریبونهای بزرگ وجود دارد، عدم بهرهبری به وفق ظرفیت بزرگی است که در این منابر و میزهای خطابه است.
حصر آن در افرادی خاص، عدم بهینه سخن گفتن، حزب زدگی، جریانزدگی، کهنسالی و... بخشی از این آسیبها است.
در امید رفع این آسیبها بودیم که حرکتی در آستان قدس رضوی نظرم را به خود جلب کرد و آن اینکه در صحن معمولاً با خانواده بر فرشها نشستهاید و به یکباره یک باند صدا و میکروفن، یک روحانی، یک استند و دو خادم جلوی شما سبز میشوند، بر روی استند موضوعی نقش بسته و آن روحانی با روحیهای بسیار بالا و وصفناشدنی چنان به سخنرانی اقدام میکند که گویی جمعی از مشتاقان صاحب سخن را بر سر ذوق آوردهاند. گعدههای کوچک خانوادگی گاه در محذور قرار گرفته و وانمود می کنند که دارند گوش میدهند و گاه بدون توجه به گفت و گوی خویش مشغولند. در حیرت این پدیده بودم که دو زائر با هم میگفتند که برای چه کسی دارد صحبت میکند؟!! و دیگری سخنانی تندتر به زبان میراند!!
با یکی از خادم ها در این خصوص سخن گفتم گفت نه سخنرانی نمی کند بلکه به پرسش ها پاسخ می گوید این پرسش ها جمع آوری و بایگانی می شود و... عرض کردم آنچه من می بینم فردی در حال سخنرانی است حال بر فرض که اشتباه می بینم چرا برای ایجاد ظرفیتی، ظرفیتی را خراب کنیم. یاد دارم در گذشته در همین آستانه مقدسه اعلام می کردند که در فلان قسمت حلقه ای معرفتی هست و ما و جمعی از مردم در آن فضای ویژه و زیبا حضور به هم می رساندیم و بهره می بردیم.
خواهشاً شأن روحانیت را پایین نیاورید.
خواهشاً لذت صحننشینی خانوادگی را از میان نبرید.
خواهشاً برای تریبونسازی فرصتسوزی نکنید.
خواهشاً از تریبونهای موجود بهتر استفاده کنید.
این در حالی است که این طلبه کوچک به صرف حضور در حرم رضوی علی من دفن فیها آلاف التحیّة و الثناء مورد پرسشهای فراوانی قرار گرفتم (شکرا لله تعالی) و گاه که دقت می کنم جز روضه خوان و یک روحانی پیر کسی در آن محدوده نیست، خوب چرا و به کجا چنین شتابان. خدایا اگر در اشتباهم مرا هدایت فرما بحق محمد و آله.
سید مرتضی حسینی کمال آبادی
26/6/98
مشهد مقدس
@HKAMAL
استنباط تبلور فراگرفتن علوم اسلامی است
استاد حسینی کمال آبادی:
حق متعال را شكرگزاريم كه توفيق داد بار ديگر محضر شيخ انصاري باشيم و از فقه و فقاهت سخن بشنويم. استنباط معنا بخش همة فعاليتها زحماتي كه كشيديم هست. تبلور همة دانش هایی است كه فرا گرفته ایم ادبيات عربی، منطق، اصول، فقه، تاريخ اسلام، حقوق خوانديم و تا مسائل ديگر همة اينها در استنباط خودش را نشان ميدهد. لذا ما يك انسان موفق در عالم طلبگي را ميتوانيم يك انسان مستنبط نام بهنیم؛ چون مستنبط واقعي به معناي واقعي كلمه كسي است كه واقعا اديب است و از ادبيات در فهم متون بهره ميبرد و به فنون فقاهت آشناست. او انقدر به تاريخ اسلام آگاه است كه اگر ميخواهد متني را بفهمد آن را در جريانهای تاريخي ميبيند. گاه یک متن را فارغ از تاريخ اسلام مورد نظر قرار بدهيم به یک نوع فهم می رسیم ولی اگر متوجه شويم كه در آن ضمن يك شرايطي حاكم بوده و يه جريانهایی دنبال مسائلي بودند با اون جريانها معنابخش اين متن میشوند. مثل يك قرينه حاليه عمل ميكنند. مثلا امام رضا (ع) در مورد كساني كه احكام را اعتباري میدانند. خيلی تند برخورد میكند خيلي تند. خيلی سنگين برخورد ميكند در حالي كه ما هرچند اكثريتمان يا مشهورمان احكام را تابع مصالح و مفاسد ميدانيم اما در برخي موارد مثل احكام امتحانيه يا مثلا هستند ديدگاههايي که الزاماً همة احكام را اين چنين نميبينند. این گروه افرادي هستند كه نميشود به اين شدتی كه امام رضا (ع) برخورد كرده بگيم اينها را شامل می شود بلکه با مطالعه تاریخ اسلام روشن می شود که جرياني بوده كه آن جريان ميخواسته الاحكام را اعتباري بداند تابع مصالح و مفاسد نداند و از اين آب گل آلود ماهي خودش را بگيرد حضرت با آنها برخورد تندي كرد. آنها جريانها قرينه حاليه هستند براي مسائلي كه در پيش هست. حالا بحث ما در اين هست كه ما وقتي كه بحث شيخ انصاري را و مكاسب را مطرح ميكنيم در واقع هر چه در چنته داري ميتواني رو كني ديگه. چقدر قدرت تحليل متن داري؟ چقدر ادبيات مثلا بلد هستي؟ چقدر خود فقه و فقاهت را میشناسي؟ چقدر كتابهاي فقهي مسلط هستي؟ و اين نتيجهاي است كه يعنی
اگر ما بگوييم مستنبط و قدرت تحليل كتاب و سنت را پيدا كردن نتيجه فعاليتهای علمي يك طلبه هست بيراه نگفتيم،
و اگر بگوييم طلبة موفق در امر تحصيل و تحقيق طلبهای است كه به قدرت فكري استنباط و مستنبط شدن رسيده بيراه نگفتيم
و اگر كسي هست كه نميتواند از ادبيات بهره ببرد از منطق نميتواند از تاريخ نميتواند از فلسفه و كلام نمیتواند در تحليل متون بهره ببرد اين چيه؟ اون طبيعتا انسان موفقي نبوده است
و انسانهای اين چنيني در طول تاريخ به درد خوردن كه فكر جديدي را عرضه كردند سخن جديدي را كه از قرآن و سنت فهميدند. لذاست كه بايد پيگير بشويم و به اين مقصد خودمان را برسانيم به مقصد استنباط مستنبط شدن برسانيم البته آن هم مقول به تشكيك است ديگه، خيلي از اين محشين مكاسب يا كفايه اينها مجتهد بودند اما خب اجتهادشان قابل مقايسه با شيخ انصاري و صاحب كفايه نبوده اصلا قدرت ذهنيشان قابل مقايسه با اين افراد نبوده است. لذا درخود استنباط هم اون قوت اين مبادي كه كار كرديم روش خيلي اثر دارد شايد برخي ادبيات استفاده كنند اما استفاده حداقلي، برخيها استفاده حداكثري برخيها استفاده افراطي برخي تفريطي يه استنباطي شسته رفته است كه بتواند خوب از همه چيكار كند؟ بهره ببرد.
خود تاريخ فقه معنابخش خیلی از مسائل است كه گذشتگان اين مسئله را چه جوري ديدند. پيشينه اين مسئله در تاريخ فقه شيخ انصاري از آثارش برميايد كه فقه را خيلي مطالعه مي كرده. كتابهاي فقهي را خيلي مطالعه ميكرده. آنها كه مثل من و شما جستجو نداشتند يكسري قرينههایی پيدا ميكند يكسری شواهدي ميآورد از ابواب مختلف كه مردم اينها اين كتابها را مطالعه ميكرده و به فیشهاي خاصي ميرسيده و در واقع فقه را در وجود خودش داشته است. برخي افراد را مثل كاشف الغطاء را ظاهرا خيلي بررسی می کرده است. و ایشان را خيلي احترام ميكند.
انسان ميتواند كتابهاي فقهي را بخواند و به برخي از مجتهدان و مستنبطان نظر خاص داشته باشد و آنها ميتوانند بيشتر كمك انسان بكنند.
جلسه یکم
مکاسب- خیار شرط
سال تحصیلی 98-99
@HKAMAL
کلی گویی هایِ خلاف واقع
جناب استاد صمدی در نوشته ای پس از وصف عبور زائران اربعین حسینی از کنار مناطق عملیاتی دفاع مقدس چنین نتیجه گیری کرده اند: «پس ما به همه اهدافمان در انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و دفاع از حریم آل الله رسیده ایم». تقویت زیارت اربعین و اهتمام به زیارت سید الشهداء علیه السلام یکی از موفقیت ها است ولی آیا با این راهپیمایی به همه اهداف رسیده ایم؟! به راستی مراد از اهداف کدام است؟
آیا همه اهداف اسلام از جامعه، وضعیت کنونی ما است که فقر و فساد، سعادت انسان و جامعه را به خطر انداخته است؟
در روزگاری که سن بلوغ روز به روز کم می شود و سن ازدواج روز به روز زیاد با رشد روز افزون طلاق و متلاشی شدن خانواده های موجود به کدام هدف در امر خانواده رسیده ایم؟! در ایامی که اخلاق در سطوح مختلف نمره خوبی ندارد ما حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را الگوی خود نگرفته ایم.
در زمانه ای که گزارش دزدی و اختلاس روز به روز می رسد و افکار عمومی را مخدوش کرده است ما به عدالت و صیانت از بیت المال نرسیده ایم.
در این دوره که فقر و فاقه مردم را به انواع گرفتاری ها مبتلا ساخته است به اهداف اسلام نرسیده ایم.
در این عصر که آتش از همه اطراف محیط است و ایمان را چون سربی در کف دست گداخته کرده است به برکت انقلاب اسلامی و خون مطهر شهیدان و ایثارگران و جهاد مجاهدان به بخشی از اهداف دست پیدا کرده ایم اما نه همه اهداف.
من از مفصل این نکته مجملی گفتم.... این مطلبی نیست که باید تذکر داده شود ولی چه کنیم که کلی گویی های و مطلق گویی های خلاف واقع زیاد شده است و از این گونه سخنان دل مستضعفان شکسته می گردد و مستکبران را بر آن می دارد که همه اهداف اسلام عزیز را در وضعیت کنونی خلاصه کنند.
از حضرتعالی که بخش بیشتر فعالیت های خود را به امور تبلیغی و ارتباط با اجتماع اختصاص داده اید، انتظار می رود که با دقتی بیشتر قلم فرسایی کنید.
سید مرتضی حسینی کمال آبادی
22/7/1398
#سید_مرتضی_حسینی_کمال_آبادی
#حسینی_کمال_آبادی
#صمدی_آملی
#استاد_صمدی_آملی
#دفاع_مقدس
#مدافعان_حرم
#انقلاب_اسلامی_ایران
#هشت_سال_دفاع_مقدس
#نقد
#تفکر_انتقادی
#علامه_حسن_زاده_آملی
#اهداف_انقلاب
@hkamal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در طول روز همه با یک ساعت
کار می کنیم
با هم قرار می گذاریم
و آن را از همديگر می پرسیم
ظاهرا همه ما انسان ها یک ساعت داریم و مقداری تفاوت به خاطر مبدا گرینویچ وجود دارد که به منطقه جغرافیایی مربوط است که در آن زندگی می کنیم
ولی اگر بیشتر دقت کنیم هر کس ساعت مخصوص به خود را دارد.
نه، منظورم این ساعت مچی و ساعت دیواری و رو میزی تیک تاکی نیست که هر کس برای خودش داره
یه ساعت دیگه است که ساعت حیاته، ساعت رشد، ساعت پیشرفته که بسته به عملکرد من و تو ثانیه شمارش کار می کنه
سن واقعی ما ادم ها رو اون اندازه ميگیره
میگن یک روز يك ادمی رو بردن تو یه قبرستونی دید رو قبرها مقدار سن همه رو نوشته مقداری نگاه کرد و گفت الهی بمیرم اینها همه نوازاد و كودك هستند اینجا قبرستان آنهاست!
بهش گفتند نه اینجا سن واقعی افراد براساس گردش ساعت خصوصی خودشون نوشته شده و گرنه براساس اون ساعت عمومی که تو میشناسی اینها همه شصت هفتاد سال عمر کردن ولی رشدشون یکی دو ماه بیشتر نبوده
هزار هزار جنازه ميارن که یکیشون رشد درست نداشته و همه از مادر دنيا به اخرت ناقص متولد شدن و در انجا با مشکلات زيادی دست و پنجه نرم می کنند.
اره رفیق به ساعت خودت برس بگذار گردش داشته باشه توقف نکنه، دو درجا نزنه
ساعت خصوصی ما هر روز بهتر از ديروز
حسينی کمال آبادی
@hkamal
#خدا_نشو
حسینی کمال آبادی:
شنيدی به برخی یه مثل میگن:
کاسه داغ تر از آش نشو
یا
کاتولیک تر از پاپ نشو
به نظر من یه مثل برای برخی باید درست کنیم و بهشون بگیم:
خدا نشو!!!
اونم بیشتر به اونهایی که معصوم جدید درست می کنن بگیم
اخه حجت را خداوند قرار میده و انسان معصوم را خداوند معرفی میکنه
اینکه من و تو هر انسان اندک خوبی را عنوان عارف و ولی الله و امثال ذلک بدیم و بعد به خودش و حرفاش متعبد بشیم و پشت سرش راه بیفتیم یک حجت به حجت های خداوند اضافه کرده ایم. اینجاست که باید گفت خدا نشو!
در قران کریم آیات زيادی است که از اين تبعیت های بدون حجت نهی کرده است و عذر پیروان که این رهبران ما را گمراه کرده اند را نپذیرفته و پاسخ می دهند که چرا کورکورانه از پی کسی دویدی و حجت های مرا که یکیش عقل باشد را کنار گذاشته و متعبد به این مدعی و ان مدعی شدی.
یک روایت است که #امیرالمومنین امام علی علیه السلام به شاگرد عرفانی خودش جناب #کمیل می گوید:
پشت سر کسی راه نیفت!
کمیل تعجب می کند و می گوید من اگر چیزی هم بلد باشم بیشترش از پیش این استاد و ان استاد یاد گرفتم.
حضرت می فدمایند نه منظورم (#استاد گریزی) نبود منظورم این بود که فردی را بدون حجت چنان جلو چشمت بزرگ نکن که در هر گفتاری اونرو #تصدیق کنی(تعبد به غیر حجت).
خواهشا خدا نشویم.
#فرعون فقط نبود که خواست #خدا شود
ان #بت پرستانی که بت را برای پرستش قرار می دادند نیز خدا شده بودند بلکه بدتر.
به اون هایی هم که به اسم #سلوک و #عرفان، #مرشد ی را مکانتی چنان می دهد باید گفت که خواهشا خدا نشو و #حجت جدید نتراش.
#خدا_نشو
#خدا_نشویم
#کاتولیک
@hkamal
از «منطق استدلال» تا «منطق استظهار»
یکی از مهارت هایی که ذهن های قویم و استوار دارند، عدم توجه به احتمال های بعید است. احتمال هایی که صرفا یک احتمال، بدون خاستگاهی صحیح است. این مهارت را دانش پژوهان دروس خارج باید از فقیهان فرا بگیرند تا در فهم روایات و متون علمی احتمال هایی را طرح نکنند که غیر از اتلاف وقت هیچ ثمره علمی بر آن مترتب نیست.
حضرت استادم آیت الله علیدوست برای آموزش این مهم همیشه تکه کلامی جالب داشتند و آن اینکه در جواب طرح احتمال هایی آنچنان می فرمودند: «احتمال، بی عار است!!» مراد ایشان این بود که احتمال از ورود به هر جا ابایی ندارد هر چند مکانتی در آن ورود نداشته باشد، باز به این کار ناشایست تن در می دهد، این شما هستید که در مقام فهم و فکر باید به احتمال های معقول و با پشتوانه اجازه ورود به صحنه استنباط را بدهید تا پرداخت بدان ارزش علمی داشته باشد. یک تکه عبارت بود اما دریایی از تعلیم و مهارت افزایی با خود داشت.
«اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» قاعده ای معروف است و شاید این قاعده برخی را بر آن می دارد که با طرح هر احتمالی، توقع زمین خوردن هر استدلالی را داشته باشند، ولی دانستنی است که این قاعده در باب برهان در مباحث عقلی کاربست دارد، در آنجا است که جهت قضیه باید ضرورت باشد و هر آنچه جهت قضیه را به امکان بتواند تبدیل کند، استدلال را با مشکل مواجه می کند، اما در باب استنباط و فهم آیات و روایات و متون نباید به هر احتمالی تن در داد و به صرف آنکه یک احتمال است، احتمال هایی که منشأ در عبارت... دارند، ارزش ارزیابی را دارند. در کنار قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» باید گفت: «بعض المحتملات عارٌ» و هر یک را در باب خود به کاربست.
نگارنده در یادداشت «پوشش های پست رفت» به این مسأله از زاویه ای دیگر نگریسته بود که ذکر آن در این یادداشت نیز مناسبت دارد:
« برخی ذهنها، به بهانه پیشرفت به هر رطب و یابسی تن در میدهند، همدرسی داشتم که علاقمند به نقل وقایعی غریب بود که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود و سندی هم ندارد و فایدهای هم بر آن مترتب نبود. باری نصیحتش کردم که عمر گرانمایه را خرج این امور نکند، در پاسخم گفت: باید سراغ مطالبی رفت که تا کنون انگشت اشارهای سمت آن نرفته است تا به پیشرفت رسید، بدو گفتم: برخی جاها که انگشت اشاره و عمر دانشمندان به سمت آن نرفته به علّت بیارزشی و اباطیل بود آنها است نه کشفی نو از جهان دانش» (نگارنده، پوشش های پس رفت)
مرحوم شیخ انصاری ره در مبحث شروط صحت شرط از کتاب مکاسب می فرماید: درج قیود در موضوع برای خارج کردن اعمالی که اساسا هیچ عاقلی مرتکب آن نمی شود و حکم بعدم جواز آن اعمال، از شأن فقیهان به دور است (ج4 ص 305، مکاسب با حاشیه مرحوم پایانی) وی بر این اساس فهم کلام علامه و دیگران فقیهان را به سمت و سوی دیگر می برد (همان).
به قدری که کتاب های فقهی و اصولی از قاعده «اذا جاء الاحتمال ...» پر است نمی دانم ارباب معقول بدین پایه از آن بهره برده اند یا خیر؟! شایسته است که به این قواعد و ضوابط کاربست آن در علوم منقول توجه ای دوباره شود از معدود افرادی که به این مساله به اندازه دو خط پرداخته مرحوم شیخ جواد طارمی در حاشیه بر قوانین اصول است: «ان هذا الاحتمال لا يضرّ لان الاحتمال انما يضرّ فى استدلالات ارباب المعقول حيث قالوا اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال و لا يضر فى استدلالات الاصوليين و الفقهاء » (ج2، ص7). و صاحب بدایة الوصول نیز اشاره ای به پیشنهادی بسیار مختصر دارد و آن -به بیان و پردازش این قلم-ا ینکه در علوم منقول، هنگامی از احتمال و مخل بودن آن در استدلال سخن می گوییم، مراد اجمال است، یعنی باید چیزی باشد که با ظهور جمله درگیر شود و ظهور زدایی کند و آن را به عرصه اجمال بکشاند و این در توان هر احتمالی نیست. (ر.ک: شیخ محمد طاهر آل راضی، بدایة الوصول فی شرح کفایة الاصول، ج 2، ص7).
نگارنده بر آن است که به تغییر معنایی در قاعده «إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» نیازی نیست بلکه کافی است آن را به گستره ای که بدان تعلق دارد وانهیم و از قاعده «کل ما یضرّ بالظهور یوجب الاجمال» و مانند آن استفاده کنیم، البته در مکتب فکری اطمینان، ظهور جای خود را به اطمینان می دهد و از «کل ما یضرّ بالاطمئنان یوجب الاجمال» در گستره فهم متون سخن می گوییم و در نتیجه در محتمل ها، توانی خاص باید باشد، تا در صحنه استنباط اثر گذار شود.
سید مرتضی حسینی کمال آبادی
پژوهشکده ادیب فقه جواهری
28/7/1398ش= 20/2/1441ق
https://eitaa.com/hkamal
❄️ سخن روز
✅ آقایان باید در هر قدمی که برای تحصیل برمیدارید،اگر نگویم دو قدم، لااقل یک قدم در تهذیب بردارید. تمام رؤسای مذاهب باطله، عالم بوده اند، ولی مهذب نبوده اند.
امام خمینی (ره)
🔰 @hkamal
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
ارتحال عالم عظیم الشأن، مورخ شیعی حضرت استاد سید جعفر مرتضی عاملی قدس سره را تسلیت می گویم.
پژوهش های ایشان در تاریخ را در اثر گذاری و اهمیت باید با الغدیر علامه امینی مقایسه کرد.
تاریخ نویسی جامع از منظر امامیه کاری ویژه از او است که خدمتی بزرگ شمرده می شود و طلاب و دانشجویان جوان را از غوطه خوردن در منابعی که صحیح و سقیم در هم آمیخته شده است، در امان می دارد.
در کار خود آنقدر ویژه دان است که تحریف های واقع شده در کتاب ها را براساس چاپ های مختلف اثبات کرده و تاریخ اسلام را از تحریف و انحراف مصون داشته است؛ وی در ماجرای سوزاندن کتابخانه اسکندریه که از مثالب خلیفه دوم است بر آن است که ابن العبری مورخ مسیحی در کتاب مختصر الدول طبع آکسفورد شبیه همین روایت را آورده است؛ اما این مطلب از طبع کاثولیکیه بیروت، سال 1958م حذف شده، با اینکه در مقدمه تصریح کرده اند که سقطات طبع آکسفورد را با نسخه های دیگر تصحیح کرده اند (ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الاعظم ص، ج1، ص71). با این وجود پژوهش های منتشره از خود را در حد پیش نویس یا به عبارت خود در حد مسوده اولی می دانست که از حساسیت و دقت بالا حکایت دارد.
نام او بر تارک تدوین و تحقیق تاریخ اسلام و امامیه جاودان خواهد ماند و راه او برای دانش پژوهان علوم اسلامی و مستعدان دانش تاریخ الگو خواهد بود که ره چنان روند که سید جعفر مرتضی رفت.
نور چشمان من، در کتابخانه ام در بخش تاریخ آثار او است که حشر و نشر بسیار با آن دارم و امید وارم که خداوند بزرگ او را قرین رحمت کند و در جوار حضرت ختمی مرتبت ص و امیرالمومنین ع مکانت دهد.
سید مرتضی حسینی کمال آبادی
پژوهشکده ادیب فقه جواهری
28 صفر 1441
5 آبان 1398
@hkamal
هدایت شده از پژوهشکده ادیب فقه جواهری
شماره یکم #مجله ادبی فهم نص به چاپ سوم رسید.
خرید از کتابگاه:
https://basalam.com/ketabeadib/product/62223
هدایت شده از پژوهشکده ادیب فقه جواهری
شماره یکم #مجله ادبی فهم نص به چاپ سوم رسید.
#مجله_فهم_نص منتشر شد
مجله فهم نص، اولین مجله ادبیات عربی در حوزه علمیه است که از سوی #پژوهشکده_اديب_فقه_جواهری منتشر می شود.
این مجله که تا کنون دو شماره از آن منتشر شده است مورد استقبال حوزویان قرار گرفته است و با توجه به نایاب شدن نسخ شماره یکم مجله، دفتر مجله بر آن شده تا شماره یکم را ویرایش و بازنشر کند.
شماره یکم از امتیازهای ویژه ای بر خوردار است و محتوای آن به شرح ذیل است:
1. مقالات
یکم: بازخوانی رساله #اختلاف_قرائت علامه حسن زاده آملی/ هادی ولی پور
دوم: جلوه های بلاغی #دعای_یستشیر/ الهام آباد
سوم: تاثیر بازخوانی #صاحب_بن_عباد از قرآن کریم/ زینب نجفی
چهارم: معنا شناسی #واژه_محروم در قرآن / فهیمه رمز علی
پنچم: تحلیل نظر اهم مفسرین ادبی فریقین در مورد عطف آیه دهم #سوره_منافقین/ فاطمه سادات پور رضوی
ششم: نقد الهدایة فی ثوبها الجدید/ محمد علی جوان
2.باز نشر
فهم نص بر آن است که مقالات خوبی و سودمندی که در دهه های گذشته توسط اساتید برجسته نگاشته شده است در این قسمت بازنشر می شود تا نسل های بعد نیز از آن دست مقالات استفاده کنند، در شماره یکم دو مقاله به شرح ذیل باز نشر شد ه است:
یکم: #نقش_شعر در فهم معانی #قرآن_کریم/ مرحوم استاد فیروز حریر چی
دوم: نقدی بر نظریه #بنت_الشاطی در عدم ترادف میان واژه های قرآن کریم/ دکتر سید محمود طیب حسینی نشست ها
پژوهشکده ادیب فقه جواهری، نشست های مختلفی را در دستور کار دارد، برخی از این نشست ها عبارتند از:
سمینار نقش ادبیات عربی در فرآیند استنباط، سلسله نشست های ادبیات عربی در حوزه علمیه هست ها و بایدها؛ نقد و بررسی های کتاب های ادبی؛ رونمایی از تازه های نشر و . . . در شماره یکم فهم نص، نشست های ذیل تقریر شده است:
یکم:
#اولین_نشست_مدیریتی_ادبیات_عربی_در_حوزه_علمیه، هست ها و بایدها
دوم: نقد و بررسی #کتاب_معناشناسی_بلاغی_قرآن
مصاحبه
مصاحبه در چیستی و بایسته های #تحلیل_ادبی/ استاد محمد #عشایری_منفرد #یادبود
زندگی نامه آیت الله محمد علی #مدرس_افغانی «قدس سره»
استادی که شاگردانش او را به فراموشی سپردند
مدرس جاودان
6. #کتابشناسی
#سلسبیل فی اصول التجزئه و الاعراب
#در_آینه_فقه
نقش ادبیات عربی در فرآیند استنباط
#میراث_خلیل
لینک خريد آنلاین نسخه چاپی مجله فهم نص از کتابگاه:
https://basalam.com/ketabeadib/product/62223
#کتابگاه
#نشر_ادیب
#ادبیات_کاربردی
#ادبیات_عربی_در_حوزه_علميه
#حوزه_علمیه
#طلاب
#طلبه
کانال پژوهشکده:
@adab89
این جلسه در جمع طلاب مدرسه علمیه امام خمینی ره به عنوان پیش نشست های جشنواره علامه میرداماد ره در تهران برگزار شد.
استاد حسینی کمال ابادی از موارد ذیل سخن گفتند:
۱. ماهیت شناسی گرایش ادب عربی در فهم نصوص
۲. تعیین افق دید طلاب در ادب عربی
۳. ضرورت اهتمام به کتب درسی
۴. کاستی های نظام آموزشی
۵. گسترده سازی گنجینه لغوی
۶. ضرورت ایجاد و تقویت ذوق عربی
۷. تفسیر معنوی و تفسیر اعرابی
۸. اطلاقات مصطلح اجتهاد در ادبیات و تعیین ما هو المراد
کانال پژوهشکده ادیب فقه جواهری
https://t.me/joinchat/AAAAAEAwVpc5Wr3QjRZsgQ
بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
از ميان مؤمنان مردانى اند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.
چه صبح غم انگیزی است امروز 13 دی ماه 1398 و چه قدر جانکاه است خبر شهادت سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی حشره الله تعالی مع الأبرار.
در بزرگی او همان بس که دود سیاهی از عراق بلند شده بود و قصد ایستادن نداشت به دست این مرد و یاران و همکاران باوفایش پس زده شد و آسمان سلامت و امنیت بر سر مردم عراق و ایران پایدار شد، این نعمت بزرگ را خداوند به نوادر روزگار افاضه می کند.
هر چه بزرگی مقام او به وصف نیاید، حقارت و شقاوت قاتلان او نیز وصف ناپذیر است. بی تردید شهادت او قلب ها را به راه مستقیم هدایت و استقامت می بخشد و انتقام خون او مرهمی بر دل های رنجور است.
به محضر فرمانده کل قوا و مراجع محترم تقلید، تمامی مردم ایران و عراق به ویژه خانواده ها و همکاران نزدیک عرض تسلیت دارم و همچنین یاد شهید والا مقام ابو مهدی المهندس، فرمانده بزرگ حشد الشعبی را گرامی می داریم، امیدواریم که به حق آیه مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا خداوند متعال گوهرهایی همسان یا بهتری را از دل انسان های آزاده، جانشین آنان قرار دهد.
در پایان یاد سردار شهید کاظمی، سردار شهید عماد مغنیه، سردار شهید همدانی، سردار شهید صیاد شیرازی و مجاهد بزرگ شهید چمران و دیگر بزرگان آسمان شهادت را گرامی می دارم.
سید مرتضی حسینی کمال آبادی
13 دی ماه 98=7 جمادی الاولی 1441
قم عش آل محمد ع