eitaa logo
اشعار و سبک های حسن کردی
572 دنبال‌کننده
53 عکس
5 ویدیو
0 فایل
زندگی بی تو هست آخر هیچ عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
مشاهده در ایتا
دانلود
شب عاشورا امشب ای آفتاب من با من بگو از لحظه های فردایت کاش جان مرا هم ای جانم بگذاری برای فردایت آسمان منی و می دانی می خورم من زمین اگر بروی من نبینم که ماه زندگی ام بر روی نیزه ها به سر بروی بگو ای همسفر که بعد تو و ابوفاضل کفیل زینب کیست امشب ای شاه تشنه در صحرا این همه خوار کندنت از چیست تو نباشی که می‌برد زین دشت دختران نحیف قافله را ابوفاضل اگر نباشد من چه کنم زجرهای حرمله را من به معجر به چادر طفلان به علی عمری است حساسم حرم و غارتش نگو حتمی ست مگر آنکه نباشد عباسم سفر ما نگو که پایانش ختم خواهد شود بر این گودال سوره ی فجر من ز مرکب ها آیه های تنت شود پامال؟ با من از شیرخواره می گویی قلبم از غربت تو میگیرد بشنود از سه شعبه گر که رباب همین امشب ز غصه می میرد زینب از کودکی حسین جانم بی تو یک روز هم نرفته سفر تا مرا شمر ساربان نشده حرمت را خودت بیا و ببر https://eitaa.com/hkordy
زمزمه عاشورایی لطفا حق روضه ادا شود شد هوا لاله گون گودالِ غرق خون هاتف میگه انا الیه راجعون مادر و با لبِ پر خون صدا نزن دارم میبینم من پس دست و پا نزن جسمت پر از جراحته قتله گاهت قیامته خولی دور و برِ سرت راحت مشغول غارته ۲ سه ساعته که شمر مشغوله توو گودال از بس تو رو چرخوند تنت شده پامال تنت توو دست شمر سرت به دست سنان سرت رو با نیزه بدجور شکسته سنان رو خوارا می کشیدنت با سنگِ تیز شکستنت حتی پیرْ مردای خبیس با نوک عصا زدنت ۳ صداشو برد بالا این دم آخری چقد این لحظه ها شبیه مادری با صبر و حوصله خون سرد و بی حیا دوازده ضربه زد به سرت از قفا سری به نیزه اومده تنت به زیر لگده حالا بعد از تو شمر پست خواهرت زینب و زده https://eitaa.com/hkordy
زمزمه عاشورایی یا صاحب الزمان هر گروه هر جور خوشش اومد زد سنگ می باره روی تنت بی حد نیزه ها هی به سمت تو اومد چند باری پیکرت تو خون غلتید دستاشو توو موی سرت پیچید جلو چشام تنت ز هم پاشید چشات ز تشنگی نمی دیدند شمشیرا رو تن تو چرخیدند اونقد زدن که خسته گردیدند نامحرما طناب می آوردن جلو سکینه ات شراب خوردن چه وضعی ما رو اسیری بردن رحمی ندارن آتیش اندازا چه کار کنم با گوشواره بازا خون جگرم از ساز و آوازا بی تو برای من سفر سخته با شمر بد دهن سفر سخته با کوفتگی تن سفر سخته https://eitaa.com/hkordy
🏴 فرا رسیدن سالروز بزرگترین مصیبت عالم امکان، شهادت جانگداز حضرت أباعبدالله الحسین علیه‌السلام و جمعی از بنی‌هاشم و اصحاب با لب تشنه و به اسارت رفتن مخدّرات پرده‌نشین و اهل‌بیت رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله به دست جنایتکاران ناپاک و خبیث بنی‌امیّه لعنة‌الله‌علیهم‌أجمعین را به محضر مقدّس یگانه منتقم آل‌الله، حضرت بقیّة‌الله‌الأعظم عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض می‌نمائیم. مرحوم علامه امینی در شب عاشورا برای سلامتی ارواحناله‌الفداء، صدقه کنار می‌گذاشتند و می‌گفتند: 🍂 «در شب و روز عاشورا، قلب امام زمان علیه‌السلام، تحت شدیدترین فشارهاست.» ما هم از دادن برای وجود مقدّس مولایمان، خواندن دعای سلامتی حضرت و شرکت در مجالس ذکر مصیبت، برای ابراز همدردی و مواسات با صاحب عزا غافل نشویم و در این شب و روز، حال عزاداران واقعی که عزیزی از دست داده‌اند را به خود بگیریم؛ 🚩 «أینَ الطّالبُ بِدَمِ المقتول بکربلاء.» @khadem_allhosein
بر تنش هر چه داشت را بردند عشق را روی نیزه ها بردند لنگر آسمان زمین افتاد عرشِ تنها ز صدر زین افتاد تیرها را دقیق زد دشمن نیزه ها را عمیق زد دشمن گلویش را به نیزه آزردند بدنش را به زیر پا بردند بر تنش بی شماره زخم افتاد قامتش از فشار زخم افتاد صبر کردند و با خیالی تخت می کشیدند از تن او رخت سنگ زن های ماهر آوردند تیر بسیار نادر آوردند با سه شعبه دگر ز پا افتاد خواهرش دید و داشت، جان می داد چون غریبان حسین را کشتند نا نجیبان حسین را کشتند https://eitaa.com/hkordy
اعظم الله لک الاجر سر را به نی که زد دل مادر کباب شد دنیای درد بر سر زینب خراب شد چون کار شمر در ته گودال شد تمام خولی برای بردن سر انتخاب شد بعد از سه روز آن گل صد برگ سوخته روی حصیر کهنه به سختی کتاب شد خواهر که دید، زینت دوش نبی، به خاک هر پلک روی هم زدنش هم عذاب شد با چکمه داخل حرم الله می شدند وقت غنیمت است اگر که شتاب شد لشکر که رفت خیمه به دنبال غارتی نوبت به پیرهای به فکر ثواب شد یک مرد مانده در حرم او هم اسیر درد سجاد تشنه بر سر سجاده آب شد https://eitaa.com/hkordy
مرثیه کوفه خون گلوت می چکد از نیزه ی سنان داده چه کس شبیه تو اینگونه امتحان تا طعن خارجی نگدازد تن مرا ای قاری شکسته سرم سوره ای بخوان برگشته از تنور، چه آشفته مو شدی آشفته است مثل سرت کل کاروان لبخند حرمله به رباب است باز، چون در خواب هم دو دست خودش می دهد تکان مانند ماه سوخته بر نیزه ای و من سر میزنم به چوبه محمل چه ناگهان... بر نیزه هم غریبی و هی سنگ می خوری زینب فدای غربت تو ای حسین جان ای کاش نیزه دار تو نرود سمت اکبرت چون قد نیزه چون کمرت می شود کمان زخمی عمیق بر جگرم چنگ می زند زخمی شده است معجر خاکی دختران https://eitaa.com/hkordy
راه تو راه نجات است اباعبدالله روضه ات شرط حیات است اباعبدالله سینه زن سینه کبود است به یاد بدنت سینه اش نذر ذکات است اباعبدالله هر کجا گفته ام از عشق تو مقصد بودی عشق تو جلوه ی ذات است اباعبدالله بی تو با هر قلمی هر غزلی سر گیرد بازی ِ با کلمات است اباعبدالله شب ما سوختگان را قمری لازم نیست پرچمت نور صراط است اباعبدالله میزبان حرمت هر شبِ جمعه است خدا عقل از این مرتبه مات است اباعبدالله اربعین کرببلا رفته فقط می داند اشک ها برگ برات است اباعبدالله کشته ی اشکی و سوگند به لب تشنگی ات تشنه ات آب فرات است اباعبدالله https://eitaa.com/hkordy
زمزمه فکر و ذکرم این روزا فقط حرمه تنها خواسته م این روزا ازت حرمه دلتنگ چای عراقی ام مشتاق ایوان ساقی ام دیوونه میشم نبینمت دلواپس اربعینمت 2 موکب موکب عاشقت میشیم به خدا با هر قدم گریه میکنیم تا کربلا ایشالا که یکدله بشیم پاهای پر آبله بشیم توی مسیر گریه عالیه که جای رقیه خالیه https://eitaa.com/hkordy
مرثیه کوفه دلم در کوفه چون موی سرت سوخت تو بر نیزه، به محمل خواهرت سوخت حرارت بود و آتش بود و گرما ولی از هرم طعنه دخترت سوخت نگو نیزه بگو مسمار وحشی که اینگونه تمام حنجرت سوخت ز پنجه صورت طفلان سیاه و... به نیزه غیرت آب آورتر سوخت رباب است و به هر لالای تلخش دوباره حلق خشک اصغرت سوخت سکینه خون جگر با کام عطشان به یاد آب آب آخرت سوخت تمام عمر چون قلب خیامت به روضه زخم قلب نوکرت سوخت https://eitaa.com/hkordy
دلم با روضه هایت انس دارد چو نی با نینوایت انس دارد صدایت می کنم هر روز در خود گلویم با نوایت انس دارد نفس هایم برای زنده ماندن به این آب و هوایت انس دارد میان دلخوشی ها قلب نوکر فقط با کربلایت انس دارد خدا را شکر روحم مثل طفلی به آغوش عزایت انس دارد دلم در این جهان با هر کسی که عرق ریزد برایت انس دارد به عشق تربت دارالشفایت سرم با خاک پایت انس دارد تن مجروحم از درد غریبی به دارو و دوایت انس دارد کربلای معلا نائب الزیاره دوستان هستم یا علی 1403/5/3 https://eitaa.com/hkordy
مجبور بودم از دل بازار بگذرم از کوچه های خنده ی اشرار بگذرم چیزی از ان جلال قدیمم نمانده بود دست مدافعی ز حریمم نمانده بود آنکس که روی سینه ی زخمی تو نشست فریادها ش حرمت ما را زد و شکست عباس کو که سایه ی آرامشم شود چشمش دوباره آیه ی آسایشم شود دستم نمی رسید سرت را بغل کنم یا لحظه ای سر پسرت را بغل کنم جانی نمانده بود به راهت فدا کنم دستی نماند تا سپر سنگ ها کنم یک قافله شکار هزاران هزار چشم افتاده در حصار هزاران هزار چشم پلکی به سمت این تن زخمی بزن حسین خون می چکد ز چشم تو و چشم من حسین قرآن بخوان قناری شیرین دهان من قرآن بخوان مسافر نیزه مکان من از آفتاب جان و تن ما گداختند ما را به سنگ خارجی از دین نواختند هم درد من شدند کنیزان سوخته انداخت مردکی طرفم نان سوخته کاش ان کنیز سابقه حرمت نمی شناخت من را در این لباس اسارت نمی شناخت آوار شد جهان به سر دختر علی در کوچه های کینه ای از خیبر علی تازه زمان اذیت آنها شروع شد باران سنگ و آتش از آنجا شروع شد می سوخت زیر آتش نیزه سرت حسین آتش گرفت روسری دخترت حسین باران سنگ از لب هر بام تا رسید دیدم سرت ز نیزه که بر خاک پر کشید خوردی زمین همینکه زمین خورد دخترت خونین و خسته نام تو می برد دخترت https://eitaa.com/hkordy
مرثیه کوفه تا شام از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت، امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
مرثیه کوفه تا شام ای ماه سرخ نیزه ها،سالار زینب قرآن بخوان ای کعبه ی سیار زینب ابروی تو از سنگ بازان در امان نیست شیب الخضیبی همچنان دلدار زینب تا چشم در چشمت شدم تو چشم بستی از شرم حال کوچه و بازار زینب این روزها دور و برم پر از حرامی ست دیدی کجا افتاده آخر کار زینب من رمیِ شیطان می کنم با دست بسته تکرار زهرا می شود پیکار زینب شرط مواسات است اینجا سرشکستن ای مرجع پیشانی خونبار زینب @qazalegerye @hkordy
@qazalegerye السلام علی الشیب الخضیب به ابی انت و امی یا اباعبدلله سرت از روی نی با هر تکانی ساده می افتد بدون سنگ بازی هم گهی بر جاده می افتد تمام قافله را بهت خواهد برد وقتی که نگاه دخترت بر این سر افتاده می افتد نسیم از بین گیسوی تو رد شد قلب من لرزید نگاهت کی عزیزم بر من دلداده می افتد؟ صدایت را مفسر با سکوتی تلخ پنهان کن اگر نه کار لبهایت به طشت و باده می افتد حواس چشم هایت را به من ده سایه ی چشمم اگر نه چشم تو بر نیزه ی شهزاده می افتد @qazalegerye @hkordy
مرثیه اول ماه صفر رسیده روضه به بازار شام واویلا تمام مرثیه در یک کلام واویلا شدند پرده نشینان آیه ی تطهیر شکنجه در ملأ بار عام واویلا ز کوچه ها همه بوی شراب می آید رسیده قافله در ازدحام واویلا در ازدحام نظرها،سلاله های علی اسیر و خسته و بی احترام واویلا به کوچه های یهودی خبر رسانده کسی رسیده مرحله ی انتقام واویلا به هر اشاره ی سنگی سری زمین می خورد سری به نیزه ندارد دوام واویلا مقابل دل زینب چگونه می شکنند به سنگ کینه جبین امام واویلا ایتا https://eitaa.com/hkordy تلگرام https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها گفتم نزن افتادم از پا باز هم زد او را قسم دادم به زهرا باز هم زد کودک زدن دارد مگر،صد بار گفتم من که ندارم با تو دعوا باز هم زد ناراحتم خیلی به بابا حرف بد زد گفتم نگوید بد به بابا باز هم زد او چکمه پایش بود و من پای برهنه خون می چکید از هر دو تا پا باز هم زد فریاد می زد بر سر من از سر قیض گفتم خودم می آیم آقا،باز هم زد از زجر بی زارم بدم می آید از او چون حال من را دید،اما باز هم زد با پا مرا هل داد خیلی وحشیانه بر سر گرفتم دست ها را باز هم زد گفتم بگو آخر خودت دختر نداری؟ بابا نبودی هیچ آیا؟باز هم زد ایتا https://eitaa.com/hkordy
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها توان نمانده بگیرم تو را در آغوشم هنوز درد بد نیزه مانده بر دوشم سر تو خوب شلوغ است،من خبر دارم ولی نگو که مرا کرده ای فراموشم پس از تو ای پدر تشنه لب،لبم شاهد به غیر زخم زبان شربتی نمی نوشم هنوز در اثر مشت های نامحرم تمام روز کنار خرابه مدهوشم چرا شبیه گذشته دگر نمی شنوم؟ صدای عمه ضعیف است یا که من گوشم...؟ از آن شبی که مرا زجر بی حیا ترساند به هر صدای بلندی ز ترس می جوشم خراش پنجه ی آن گرگ هار را بابا ز چشم زخمی تو با دو دست می پوشم https://telegram.me/joinchat/BE87JT3IMXezIJ9xe7T-EA
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها آمدی جانم به قربان شما بابای من مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا من بدم می آید از طشت طلا بابای من من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش از گلویم در نمی آید صدا بابای من باورش سخت است اما راه رفتن های من سخت گردیده برایم بی عصا بابای من ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است چشم های بی حیا کشته مرا بابای من تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من ایتا https://eitaa.com/hkordy
@qazalegerye دو بیتی مرثیه سرت را دخترت تا دید در طشت نگاه زخمی ات لرزید در طشت به جای دختر دلتنگ بابا لبت را خیزران بوسید در طشت @qazalegerye هلال نیزه ها ماه منیرم بخوان قاری من تا جان بگیرم بخوان از آیه های سوره ی کهف بخوان تا مزد قرآنت بمیرم @qazalegerye به نی حال و هوایت فرق کرده سرِ در خون حنایت فرق کرده بخوان هر چند زیر بارش سنگ کمی لحن صدایت فرق کرده @qazalegerye چهل منزل سرت را نیزه می برد رقیه دم به دم از غصه می مرد به خنده حرمله منزل به منزل کنار نیزه ات هی آب می خورد @qazalegerye @hkordy
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها نشانت دادم ای لب سوخته، لبهای زخمی را تو هم پنهان مکن از دخترت، سیمای زخمی را ترک های لبم، بابا که می گویم به درد آید فدایت می کنم اما همین نجوای زخمی را سرم آنقدر،سنگ از این و آن خورده که یادم نیست کجا گم کردم آخر بار، من بابای زخمی را مرا هر کس که می بیند دلش می سوزد الا زجر که طعنه می زند این دختر تنهای زخمی را تو یادت هست چندین مرتبه از نیزه افتادی و من بر خاک دیدم آن سر زیبای زخمی را؟ خودم را وعده ی آغوش گرمت داده بودم من چه خواهی کرد امشب این من و رؤیای زخمی را؟ فدای گیسویت این گیسوان سوخته بابا فدایت می کنم این جان سر تا پای زخمی را https://eitaa.com/hkordy