eitaa logo
اشعار و سبک های حسن کردی
572 دنبال‌کننده
53 عکس
5 ویدیو
0 فایل
زندگی بی تو هست آخر هیچ عشق یعنی حسین و دیگر هیچ
مشاهده در ایتا
دانلود
شور امام حسین علیه السلام منم رفیق روضه هات قلبم تپش تپش فدات هواتو کردم ای حسین بسه فراق کربلات آقا_دوست داره دلم عمیقأ همه بجز تو نارفیقن بده برات نمیرم آقا از من_تو بی وفایی کم ندیدی بریدم اما نبریدی توو معرفت فقیرم آقا خیال کربلای تو شد آرزوی هرشبم قسم به پرچم حرم که جان رسیده بر لبم چه دردیه غم حرم غمی که مثل مردنه نگاه به گنبدت حسین دوای هق هق منه آقا... @hkordy
@qazalegerye زمزمه حضرت رباب و حضرت علی اصغر ع داری می کشی تو_خودت رو با گریه شده کار چشمات_شب و روزا گریه با دستای خالی_لالایی میخونی می ترسم با این حال_تو زنده نمونی زیر نور افتاب_ سر و صورت سوخت تو سن جوونی_قد و قامتت سوخت صدات سوخته از بس_لالالالا خوندی همه کاروانو_با گریه ت سوزوندی لالالالایی گل پرپرم نیست حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست ۲ اروم باش ربابم_رباب سرافراز ببین نیزه دارا_دارن می رسن باز نکن گریه با این_چشای پر از خون دوباره چی دیدی_شدی ابر و بارون درسته که چشمات_برا تو ملاکه خیال کن هنوزم_علی ت زیر خاکه درسته که این غم_غم کوچکی نیست خیال کن رو نیزه_سر کودکی نیست لالالالایی گل پرپرم نیست حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست ۳ لالایی انیسم_بخواب روی نیزه لالایی می خونم_برات سوی نیزه لالایی بیا که_برات اب اوردم تو رو روی نیزه_به بابات سپردم چوب نیزه هاشون_براتو بلنده ببین حرمله باز_به گریم می خنده خون لخته لخته_گرفته چشاتو نوک پهن نیزه_بزرگه براتو لالالالایی گل پرپرم نیست حالایی که شیر هست علی اصغرم نیست @hkordy
201.5K
زمزمه حضرت رباب سلام الله علیها
شب تاسوعا مرثیه برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد قربان مهربانی ات ای مهربان برو دستم بریده و کمرت را شکسته اند برخیز ای شکسته دل قد کمان برو بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها جانم فدات ناله مزن این چنان برو این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند برگرد خیمه زود نمانده زمان برو خون گریه های چشم ترم نذر زینب است آقا به جان خواهر تنهایمان برو برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن زینب کجا و صحبت نامحرمان برو از من گذشت غربت و در انتظار توست گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است الشمرُ جالسٌ...سر تو ناگهان...برو @hkordy
@qazalegerye جهان عشق مرید مرام عباس است ادب همیشه در عالم به نام عباس است طبیب درد تمام مذاهب عالم کبوترانه شفا جلد بام عباس است شنیده از لب مولای خود به نفسی انت چه جمله بهتر از این در مقام عباس است قیامت از همه سرها سر است بی تردید بهشت باغچه ای زیر گام عباس است "خدا به طالع او مهر پادشاهی زد" هرآنکسی که غلام غلام عباس است قیام کرده به پایش قیامت کبری قسم به عشق قیامت قیام عباس است کسی ندیده کنار حسین بنشیند مطیع محض امامت پیام عباس است فراز کعبه بلندای خطبه اش فرمود که طوف بیت به گرد امام عباس است دوباره سائل هر ساله آمده بر در و مستمند جواب سلام عباس است @hkordy
@qazalegerye نوحه سنگین حضرت ابوالفضل علیه السلام ساقی کرببلا یا ابوفاضل پسر شیر خدا یا ابوفاضل یل دریادل_کلید هر مشکل تو گرفتاری_می گم ابوفاضل در شام تار غم_من با تو روشنم سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم(۲) ۲ حرمت عرش خدا_یا ابوفاضل پرچمت قبله نما_یا ابوفاضل میر سرداری_دلبر و دلداری تو سپاه عشق_یکهّ علمداری کرببلات شده_مأوا و مأمنم سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم ۳ يا منِ اسمُكَ دوا_يا ابوفاضل اي كه ذكرُكَ شفا_يا ابوفاضل روح درماني_تو جان ايماني درد نوكر را_نگفته می دانی تا زنده ام ز تو_من دل نمی کنم سنگ تو رو فقط بر سینه می زنم @hkordy
89.5K
ساقی کرببلا یا ابوفاضل
@qazalegerye مگه قول ندادی می ری آب میاری مگه قول ندادی که تنهام نذاری پاشو آبرویم پاشو لشکر من بدون تو غم ها میریزه سر من پاشو که نباشی جسور میشه دشمن بدون تو غرق غرور میشه دشمن کی بعد از تو داره هوا خواهر تو جلو او می بندن رو نیزه سر تو ۲ هنوز رو لب تو رد بنده مشکه یه چشم تو خونو یه چشمت پر اشکه فدای سرت که نشد آب بیاری تنت آب شده از غم و بی قراری چقد سخته بی دست ز رو اسب بیافتی جلو چشم دشمن یه آخم نگفتی هزارتا پره تیر میبینم تو جسمت باقی مونده عباس فقط از تو اسمت ۳ پاشو ای علمدار غرورم شکسته ببین مادر من کنارت نشسته یه لشکر جری شد با افتادن تو دارم جون می دم من با جون دادن تو پاشو که براتو حرم بی قراره رقیه پس از تو النگو نداره چه جور رفته تاراج قد و قامت تو چه بد جور شکسته شده هیبت تو @hkordy
118.2K
چقدر سخته یک مرد غریب گیر بیافته
عشق بدون روضه ات رنگ سراب می شود نفس برای نوکرت بی تو عذاب می شود عطر بهشت می وزد از تن و جان سینه زن قطره ی اشک گریه کن رود گلاب می شود اهل نماز می شود هر که تو را شناخته گرچه نماز دشمنت کفر حساب می شود هر که دل هوایی اش روضه نشین عشق شد نقشه ی نفس سرکشش نقش بر آب می شود در تب و تاب زندگی وقت طلوع رنج ها با هیجان نام تو درد جواب می شود با تو همیشه حال من خوب تر از گذشته است بی تو امید در دلم خانه خراب می شود آمده ای که خاک را وصل کنی به آسمان جز تو کدام حادثه عشق خطاب می شود @qazalegerye @hkordy
@qazalegerye غم اگر هست در دلم غم توست همه ی سال من محرم توست تو به این چشم ها نظر داری که حسینیه های اعظم توست شهر آلوده از تباهی ها سایه سارش نسیم پرچم توست پشت پلک فرشته های خدا چشمه در چشمه اشک زمزم توست روضه ات را همیشه می بارم با همین اشک ها که مرهم توست موج در موج گریه ام وقتی روضه ی سخت آخرین دم توست زودتر کاش خواهرت برسد ساربان در خیال خاتم توست آه ای غیرت قبیله ی عشق چشم نامحرمان به محرم توست زخمی نیزه های دین داران مادرت روضه خوان ماتم توست @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی @qazalegerye می بینم از نسیم سبک تر شده تنت از بسکه تکه تکه مکرر شده تنت با سی هزار حرمله تنها شدی و بعد تصویر چند تا علی اصغر شده تنت دل کند می شوند مگر از تو نیزه ها بر دست های نیزه کبوتر شده تنت هرگز کسی به اربن و اربایی تو نیست بدتر ز پیکر علی اکبر شده تنت دورت هزار نیزه ی وحشی کمین زده در کینه زار حمزه ی دیگر شده تنت تا هر قبیله مشق نویسد به پیکرت چون صفحه های پاره ی دفتر شده تنت یک ضربه نه دو ضربه نه وقتی که ضربه ها رأس دوازده شده بی سر شده تنت @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی @qazalegerye زخم بر زخم نشست و بدنت را پر کرد فرش خون پهن شد و حجم تنت را پر کرد نیزه پیچید به اعماق تنت از پهلو یاد مادر همه ی پیرهنت را پر کرد روضه مکشوف شد آن وقت که از دست کمان ناگهان تیر پرید و دهنت را پر کرد غیرت بادیه جوشید از این عریانی خاک برخواست و جای کفنت را پر کرد نعل ها محض تن و پیرهنت تازه شدند سمِّ مرکب همه ی دشت تنت را پر کرد غارت از خیمه زمانی که به گودال رسید ساربان چشم عقیق یمنت را پر کرد @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی دلت می لرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم می لرزد از خون گریه های خواهرم برگرد مرا بگذار در گودال با سر نیزه ها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد برو جان تو و جان صلابت های معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشم های من خداحافظ ببین که شمر پرسه می زند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربه هایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسین مادرم برگرد گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا بیا گودال دنبالش بیا با دخترم برگرد @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی نیرو نمانده است به بازو برادرم تا نیزه های در بدنت را درآورم ای عمر من چگونه تنت اینچنین شده بالا بلند قامت تو چون نگین شده با تیغ و تیر پیرهنت ریز ریز شد از نعل های تازه تنت ریز ریز شد ای پاره پاره تن به زمین ریختی حسین از دست های من به زمین ریختی حسین یک لحظه قلب من متحیر شد و شکست بردند نیزه ها بدنت را به روی دست دستی سیاه پیرهنت را ربوده است هر نیزه قسمتی ز تنت را ربوده است نشناختم اگر که تو را حق بده حسین آه ای مرملٌ البدما حق بده حسین چون چاره نیست از بدنت دور می شوم با تازیانه ها ز تنت دور می شوم زخمی ترین بدن به که بسپارمت حسین؟ تنهاترین من به که بسپارمت حسین؟ از لحظه ای که گرگ صفت ها رها شدند خلخال ها روانه ی بازارها شدند غربت ببین چگونه سفر می برد مرا فریادهای حرمله سر می برد مرا خولی برای بردن تو کیسه جور کرد گویا هوای کوفه و نان تنور کرد @qazalegerye @hkordy
مرثیه شب عاشورا امشب برای گریه زمان کم میاوریم در مقتل تو کاش که جان کم نیاوریم امشب مسیر روضه به مقتل رسیده است اشک خدا به صفحه ی مقتل چکیده است کار غریب روضه به گودال می کشد ما را برای روضه به دنبال می کشد امشب چقدر غم زده در راهی ای حسین از خوار پشت خیمه چه میخواهی ای حسین با زینبت ز مجلس نامحرمان نگو از شمرها و حرمله ها و سنان نگو فردا بگو که از سر تو خون نمی چکد از بند بند پیکر تو خون نمی چکد پای سنان بگو به حرم وا نمی شود هرگز سرت به نیزه هویدا نمی شود فردا سرت بگو که ز جسم تو دور نیست با من بگو که جای سرت در تنور نیست امشب که با تو حال دلم خوب می شود فردا غروب بی تو در آشوب می شود فردا کسی به نیزه زمین می زند تو را مانند روز کوچه کمین می زند تو را @qazalegerye @hkordy
مرثیه عاشورایی هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد رنگ جمال پرده نشینان پریده شد تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک افسار گرگ های حرامی دریده شد "چون ماهی فتاده به صحرای خون"تنش بر روی خارهای مغیلان کشیده شد میگفت تشنه ام جگرم سوخته ولی با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد هر کس رسید زخم به زخمش اضافه کرد اعمال کشتنش به درازا کشیده شد وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد دنیا خراب،قامت زینب خمیده شد @qazalegerye @hkordy
مرثیه شام غریبان @qazalegerye ناگهان دشت بلاخیز پر از هلهله شد کوفه با شام سر غارت ما یک دله شد تب غارت به همه دشت سرایت می کرد با سرت خولی نامرد تجارت می کرد از خدا بی خبران هیچ ندارند احساس معجرم دل نگران است کجایی عباس؟ آتش و دود که سمت حرمت می امد نیزه ای بود که سمت حرمت می امد جای یک نیزه به پهلوی سکینه می سوخت خیمه در آتش کینه ی مدینه می سوخت دست از جیب خیانت همه بیرون کردند گوش ها را به خشونت پر از خون کردند هر که در غائله بی بهره ز گودال شده دست او طالب ارزانی خلخال شده در هیاهوی حرم پیرهنت را بردند نیمه شب بود عقیق یمنت را بردند قطره ای آب حرم را چه مشوش کرده این رباب است سر قبر علی غش کرده گرد خیمه خبر تلخ تری می گردد نیزه ی حرمله دنبال سری می گردد @qazalegerye @hkordy
مرثیه ورود به کوفه کوفه در هلهله ها گم شده است کوچه ها غرق ترنم شده است جامه ی دختر تو پاره ولی رخت نو بر تن مردم شده است چند روزی ست ز تو بی خبرم در دلم سخت تلاطم شده است خواهر خون جگرت زخمی از نان و خرمای ترحم شده است سرِ عباس شد انگشت نما قلب من کوه تألم شده است کوفه در سنگ زنی استاد است روی ما سنگ، تراکم شده است اشک و خون می چکد از چشم رباب حرمله مست تبسم شده است بسکه سر نیزه بزرگ است حسین روی نی اصغر تو گم شده است از سرِ نیزه ی تو در دل من نوک مسمار تجسم شده است نوبتی شمر و سنان می آیند بینشان خوب تفاهم شده است بر لب سوخته ات قاری من سنگ ها مزد تکلم شده است ۱۴۰۰/۵/۳۰ @qazalegerye @hkordy
مرثیه کوفه تا شام @qazalegerye ناگهان چشم مرا سوخت تماشای سرت ناگهان آمدی از راه تو با پای سرت خطبه ام از دهن افتاد همینکه دیدم نیزه ای دست در انداخته بر نای سرت جگرم داغ تر از کنج تنور خولی ست مثل خاکستر جا مانده به پهنای سرت کاش بر نیزه در این ظهر سر کودک من لحظه ای سایه می انداخت به بالای سرت از لبت آیه نیافتاد در این بارش سنگ تا که آرام بگیریم به نجوای سرت دستم از زخم لبت نیزه نشین کوتاه است تا که مرهم بگذارم به مداوای سرت @qazalegerye @hkordy
@qazalegerye کوفه تا شام هی از این نیزه به آن نیزه مکانت دادند کوچه کوچه به همه شهر نشانت دادند پیش چشمان من از نی که زمین افتادی از روی خاک به سر نیزه تکانت دادند هدف سنگ پرانی کنیزان شده ای خوب ای قاری من مزد بیانت دادند نیزه ی داغ اگر جان تو را سوزانده داغ مسمار درِ خانه نشانت دادند حرمله بیشتر از هر کس دیگر شاد است با نشان دادن او زخم زبانت دادند با دف و هلهله تا قافله بازاری شد چه عذابی به علمدار جوانت دادند @qazalegerye @hkordy
@qazalegerye السلام علی الشیب الخضیب به ابی انت و امی یا اباعبدلله سرت از روی نی با هر تکانی ساده می افتد بدون سنگ بازی هم گهی بر جاده می افتد تمام قافله را بهت خواهد برد وقتی که نگاه دخترت بر این سر افتاده می افتد نسیم از بین گیسوی تو رد شد قلب من لرزید نگاهت کی عزیزم بر من دلداده می افتد؟ صدایت را مفسر با سکوتی تلخ پنهان کن اگر نه کار لبهایت به طشت و باده می افتد حواس چشم هایت را به من ده سایه ی چشمم اگر نه چشم تو بر نیزه ی شهزاده می افتد @qazalegerye @hkordy