eitaa logo
|مجموعه‌خورشیدمهر|
196 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
به نام خدا کانالی در راستای رشدفکری و تربیت و عدم تمرکزو.. کودکان،کانالی متفاوت از نکات تربیتی،قرآنی.. کپی:برای شادی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان ایرادی ندارد(اللهم‌صل‌علی‌محمد واله محمد و عجل فرجهم)🌱🌸 جهت تبادل: @Miss_bf @miss_Techer👈🏻مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸کاسب طمع کار   درزمانهای قدیم مرد ثروتمندی بود که گوسفندان زیادی داشت، او برای گله اش چوپانی گرفته بود چوپان مرد درستکاری بود و ازمال حرام دوری می کرد. چوپان هرروز غروب پس از این که گله را از چراگاه می آورد، آن ها را داخل آغل می کرد، سپس شیر بزها را می دوشید و به صاحب گله تحویل می داد. صاحب گله شیرها را گرفته داخل آن ها آب می ریخت تا بیشتر شوند و بتواند پول بیشتری بدست بیاورد و به چوپان می داد تا به شهر ببرد و بفروشد، چوپان از این کار او خیلی ناراحت می شد. بالاخره یک روز از او پرسید: چرا داخل شیرها آب می ریزید؟ من دوست ندارم این شیرها را به مردم بفروشم خواهش می کنم این کاررا نکن، به بندگان خدا خیانت نکن این کار حرام است و عاقبت خوبی ندارد. صاحب گله خندید و به تمسخر گفت: کدام حرام؟ کدام حلال؟ مگر تا به حال کاسبی نکرده ای؟کاسب باید زرنگ باشد. این هارا گفت و به کار خود ادامه داد مدتها گذشت تا این که شبی از شبهای فصل بهار، چوپان در زمانی که گله را از دره عبور می داد، به وسط دره که رسید احساس کرد خیلی خسته است با خود گفت: بهتر است کمی استراحت کنم. پس گوسفندان را همان جا خواباند و از بلندی کوه بالا رفت و روی سبزه ها دراز کشید و به خواب عمیقی فرو رفت نیمه های شب آسمان غرید و رعد و برق شدیدی زد و به دنبالش باران شدیدی شروع به باریدن کرد. چوپان با ریزش شدید باران که به سرو صورتش می خورد از خواب بیدار شد و صدای گوسفندان را شنید که در تاریکی شب با ریزش باران و رعد و برق در هم آمیخته شده بود طولی نکشید که آب باران تبدیل به سیل شد و تا چوپان خواست تا از بالای تپه به پایین بیاید سیلی که از بالای کوه به پایین روانه شد تمام گوسفندها را با خود برد. باران به کوه می زد و صخره ها و سنگ ها به داخل دره ریزش می کردند چوپان به هر زحمتی بود خود را از چنگال مرگ نجات داد و دوان دوان و نفس زنان خود را به شهر نزد صاحب گله رساند. صاحب گله وقتی سر و وضع آشفته و نگران او را دید، پرسید: چرا دست خالی آمدی؟پس شیرها کو؟ چوپان سرش را پایین انداخت و با ناراحتی همه ماجرا را تعریف کرد و در آخر گفت: چقدر به شما گفتم که داخل شیرها آب نریزید، اما توجه نکردید. دیشب تمام آب هایی که به تقلب داخل شیرها ریخته بودید جمع شد و تمام گوسفندها را با خود برد. 🌼امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خطاب به دشمنان فرمودند :شما را به رستگاری هدایت می‌کنم و اگر بپذیرید رستگار می شوید و و اگر نشنوید، همه‌تان گناه‌کار خواهید بود. شمااز امر من سرپیچی کردید و سخنان مرا نشنیدید، زیرا شکم‏هایتان الآن پر از حرام است. (چون لقمه حرام خورده‌اید ، چیزی نمی‌فهمید و هیچ عبادتی از شما اثر نمی‌کند و باعث نمی‌شود که به حرفای من گوش دهید). (بحارالأنوار 45) @hkorshidmehr 🌸🍂🍃🌸
درخت گیلاس 🍒 کندال و آیسان از درخت گیلاس بالا رفتند و شروع به خوردن تمام گیلاس‌های رسیده کردند. کندال متوجه شد که گیلاس‌های متصل به نوک شاخه رسیده تر به نظر می‌رسند. آیسان به کندال به منظور منصرف کردن او از رفتن به طرف شاخه‌های نازک گفت: "آن شاخه‌ها نازک به نظر می‌رسند و وزن تو را تحمل نمی کنند. این گیلاس‌ها هم به اندازه‌ی آن گیلاس‌ها خوب هستند. " اما کندال گوش نکرد. او نمی توانست به چیزی جز آن گیلاس‌ها فکر کند. او به طرف شاخه‌های بیرونی نازک درخت خیزید. خیلی زود او خود را روی زمین همراه با یک شاخه‌ی شکسته یافت. او نه تنها یک شاخه‌ی بزرگ از درخت را شکانده بود بلکه پای خودش نیز شکسته بود. او مجبور شد که هفته‌های بسیاری در خانه بماند. او فقط می‌توانست به بچه‌ها بنگرد که از درخت بالا می‌رفتند و تمام گیلاس‌ها را می‌چیدند. رفتار کندال خیلی حریصانه بود، مگه نه؟ یک حدیث تامل برانگیز از امیر المومنین علیه السلام می‌گوید: قُرِنَ الطَّمَعُ بِالذُّلِّ .  طمع با خوارى قرين شده است . 🌸🍂🍃🌸 @hkorshidmehr