eitaa logo
آموزش ادبیات دعاها و قرآن
74 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
53 فایل
راه عشق خدائی را دنبال کنیم تا به عشق خدائی با خوبان دردنیا و اخرت برسیم ان شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
بیاید بیاید، بچه ها یه حرف دارم با شما قرآن کتاب دینه کتاب مسلمینه قرآن کلام خداست راهنمای شماهاست قرآن را حفظش کنید خود را با ارزش کنید از حفظ قرآن ما خشنود می‌ شود خدا پاداش حفظ قرآن هستش بهشت و رضوان منبع:الگوی ایرانی استفاده از این منبع فقط با ذکر منبع مجازه _ آموزش یار ﷽ قرآنی 👼
مادرم قرآن بخوان با صدایی آشنا آشنا مثل نسیم مثل خواب بچّه ها از صدایت خوب تر در تمام خانه نیست نرمی آواز تو در پر پروانه نیست هیچ می دانی که شب وقت قرآن خواندنت می گذارد مثل من ماه هم، سر بر دامنت؟ باز هم افتاده است بر لبم این زمزمه این صدای مادرست یا صدای فاطمه منبع:الگوی ایرانی استفاده از این منبع فقط با ذکر منبع مجازه _ آموزش یار ﷽ قرآنی 👼
قرآن کتاب نور است ای کودک مسلمان این نامه را نوشته خدا برای انسان هر سوره ای از آن هست مثل ستاره، تابان روشن شود دل ما از آیه های قرآن هر کس بخواند آن را جدا شود از گناه زیرا کلام حق است کتاب روشن، قرآن منبع:الگوی ایرانی استفاده از این منبع فقط با ذکر منبع مجازه _ آموزش یار ﷽ قرآنی 👼
خدا که مهربانه به فکر بندگانه برای خوشبختیمون گفته که قرآن بخون قرآن کتاب زنده است جاویدان و پاینده است هر کس قرآن می خونه اینو باید بدونه که هست کتاب قرآن کلام پاک یزدان در آن کتاب نوشته مؤمن جایش بهشته اگر می خوای بشی خوب قرآن و یاد بگیر زود شاعر: هارون عبداللّه درر منبع:الگوی ایرانی استفاده از این منبع فقط با ذکر منبع مجازه _ آموزش یار ﷽ قرآنی 👼
توی کتاب قرآن به افراد مسلمان دستور داده خدا جون که دور بشید زشیطون وقتی باشی پاکیزه شیطون نزدیک نمیشه منبع:الگوی ایرانی استفاده از این منبع فقط با ذکر منبع مجازه _ آموزش یار ﷽ قرآنی 👼
تو دفتر نقاشی عکس یه گل کشیدم گلی از اون قشنگ‌تر دور و برم ندیدم روی گل قشنگم اسم تو را گذاشتم اسمی از اون قشنگ‌تر واسش سراغ نداشتم اسم تو را معلّم تو را که مهربانی در باغ علم و ایمان همیشه باغبانی شاعر: مهری طهماسبی دهکردی منبع:الگوی ایرانی استفاده از این منبع فقط با ذکر منبع مجازه آموزش یار ﷽ قرآنی 👼
معلم مثلِ مادر مهربونه یه خانومِ یه بانویِ نمونه لَباش خندونه داره چالِ گونه می خنده تا به دل ها غم نمونه نَوازِش می‌کُنه دونه به دونه من و ریحانه جون و بعدِ پونه نمی گیرم من اینجا هِی بهونه شده مدرسه واسم مثلِ خونه با علم و دانش اون داره میونه به ما هم نورِ علم و می رسونه توقُّع داره شاگردِش بِتونه کتاب های قشنگش رو بخونه معلم قهرمانی بی نشونه که داره صد ستاره روی شونه الهی تا زمین هست و زمونه جهان قدرِ معلم رو بدونه شاعر: علیرضا قاسمی منبع:الگوی ایرانی استفاده از این منبع فقط با ذکر منبع مجازه _ آموزش یار ﷽ قرآنی 👼
. پدربزرگ و مادر بزرگ پدر بزرگ خوبم همیشه مهربونه وقتی كه پیشم باشه برام كتاب می خونه مادر بزرگ نازم خیلی برام عزیزه هرچی غذا می پزه خوشمزه و لذیذه وقتی با اونها باشم غصه و غم ندارم دنیا برام قشنگه هیچ چیزی كم ندارم.
. 🐥🐔🐥🐔🐱🐣🐔 یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه مرغی بود جوجه ای داشت جوجه را خیلی دوست می داشت برای اون قصه می گفت از فندق و پسته می گفت از ببر و آهو و پلنگ قصه ی خرگوش زرنگ از گربه ی شیطون بلا از گرگ زشت و ناقلا جوجه کوچولو جیک و جیک و جیک از رو زمین، دونه بر می چید دنبال مادر همه جا می گشت و دنیا رو می دید یه روز که مرغه خوابید جوجه کوچولو یواشکی از لونشون بیرون دوید گفت حالا گردش می کنم یه کمی نرمش می کنم کنار باغچه می شینم دونه ها را بر می چینم تا مامانم بخوابه خیلی خوبه که خوابه بچه خوبی می شم مزاحمش نمی شم جوجه کوچولو خوشحال و شاد و سردماغ قدم می زد میون باغ گل های باغو خوب می دید گاهی یه دونه شو می چید گربه ی چاق ناقلا زرنگ و شیطون و بلا اومد به باغ با صفا می دونی چی دید؟ جوجه کوچولوی تنها را گفت خوبه شکارش کنم لقمه ی خامش کنم نه خوبه کبابش کنم آهسته رفت به سوی او به سوی جوجه کوچولو خانم مرغه از خواب پرید جوجه را تو لونه ندید گفت ای خدا جوجه ی من کجا گذاشته رفته چرا بیدارم نکرده چیزی به من نگفته نکنه که گربه ی بلا اون شکموی ناقلا بگیره شکارش کنه شام و ناهارش کنه از لونه بیرون دوید جوجه و گربه را دید داد کشید قُد قُد قُدا جوجه ی من بدو بیا گربه هه در کمینه می خواد تو رو بگیره جوجه شنید دوید و دوید رفت زیر بال مادرش خطر گذشت از رو سرش گربه ی شیطون و بلا اون شکموی ناقلا جوجه کوچولو را شکار نکرد خوراک واسه ناهار نکرد جوجه به مادرش رسید گربه ی شیطون و بلا دستش به جوجه نرسید. 🐥🐔🐱🐥
. سلام یک و دو سه سلام صدا ضعیفه سلام 🌺 خیلی ضعیفه سلام 🍃 بازم ضعیفه سلام 🍀 کتاب تو کیفه سلام 💐 صدا یواش سلام 🌷 نونش لواش سلام 🌺 غذامون آش سلام 🌸 کتونی پاشه سلام 🌼 کیفش باهاشه سلام 🌻 آره داداشه سلام 🥀 خسته نباشه سلام 🥀🍃🥀🍃
. قصه‌ی مهتاب و ستاره مهتاب کوچولو دخترکوچولوی نازیه که در یک خانه ی کوچک با مامان وباباش زندگی میکند. او آسمان را خیلی دوست دارد.شبها قبل ازخواب به ستاره های آسمان نگاه می کند و با آنها حرف می زند. اودختر خیلی مرتب و منظمی است و کارهایش را خوب انجام می دهد.مامان و باباش خیلی دوستش دارند و از او راضی هستند . قصه مهتاب و ستاره.نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی قصه مهتاب و ستاره.نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی شبها که مهتاب کوچولو به رختخوابش می رود تا بخوابد، همین که چشمهایش را می بندد، فرشته ی مهربان از پنجره وارد اتاقش می شود وکارهای خوب مهتاب را می شمارد و به تعداد کارهای خوبی که مهتاب در آن روز انجام داده ،برایش از آسمان ستاره می چیند و می گذارد روی سقف اتاق.سقف اتاق مهتاب به خاطر کارهای خوبش، پر از ستاره های کوچولوشده است. اگر روزی اشتباه کند وحواسش هم نباشد، فوری معذرت خواهی میکند. یک روز که مهتاب رفته بود کودکستان،دوستش ستاره،خیلی دیر آمد.مهتاب ازاو پرسید:«ستاره چرا دیر اومدی؟ »ستاره گفت:« آخه مامانم مریض بود نتونست منو به موقع بیاره .» مهتاب متوجه شد که لباس ستاره اتو ندارد و موهایش هم به هم ریخته است.مهتاب نگاهی به سرتاپای ستاره انداخت و به او گفت:«ستاره خیلی خنده دار شدی لباسات ، موهات… وای چقدر امروز خنده دار شدی!» بعد هم به ستاره خندید. ستاره خیلی ناراحت شد اما به روی خودش نیاورد و چیزی نگفت.آن روزوقتی مهتاب به خانه رفت ،ناهارش را خورد و در کارها به مامان کمک کرد، تمام کارهایش را هم خوب انجام داد تا شب .آن شب موقع خواب چشمهایش را که بست، منتظر فرشته ماند اما هرچه صبر کرد فرشته نیامد.دوباره چشمهایش را بست اما فرشته مهربان نیامد که نیامد. مهتاب با خودش فکر کرد؛ گفت خوب من امروز صبح که از خواب بیدار شدم رفتم دست وصورتم رو شستم ،به مامان و بابا سلام کردم. صبحانه رو کامل خوردم،مامان لباس تنم کرد.وسایلمو برداشتم رفتم کودکستان،برگشتم خونه تلویزیون دیدم، تمرینهامو انجام دادم خوراکی خوردم با دوستم بازی کردم بعد از شام هم که مسواک زدم… او هرچه فکرکرد، نفهمید چه کار کرده که فرشته مهربان به سراغش نیامده. مهتاب آنقدر با خودش فکر کرد که خوابش برد.صبح که از خواب بیدار شد دید هیج ستاره ای روی سقف اتاقش نیست. خیلی ناراحت شد.می خواست گریه کند که مامانش آمد و گفت: مهتاب جان سلام چرا نمیای دست وصورتت رو بشوری؟ مهتاب چیزی نگفت.سلام کرد و رفت کارهایش را انجام داد و با مامان رفتند کودکستان .ستاره هم آمده بود . مهتاب تا ستاره را دید گفت: ستاره مامانت خوب شده دیگه؟ ستاره گفت:«آره ببین امروز مرتب شدم لباسم موهام …. دیروز آخه مامانم مریض بود،نتونست منو آماده کنه،منم یه خرده نامرتب اومدم.» مهتاب یک دفعه چیزی یادش آمد؛ به ستاره گفت: تو دیروز ناراحت شدی؟ستاره گفت:« آره ناراحت شدم .»مهتاب همان جا از ستاره معذرت خواهی کرد و صورت اورا بوسید و فهمید که به خاطر چی فرشته مهربان نیامده بود.چون از این که مهتاب،دوستش را مسخره کرده بود؛ناراحت شده بود. ساعتها گذشت و شب از راه رسید. مهتاب بی صبرانه منتظر وقت خواب بود. وقتی خوابید و چشمهایش را بست،فرشته مهربان آمد. مهتاب به او سلام کرد. فرشته مهربان گفت:« سلام دختر مهربونم سلام گلم تو چقدر خوبی .عزیزم مهتاب چشمهاتو ببند.» مهتاب هم چشمهایش را بست یک دفعه سقف اتاقش پر از ستاره های درخشان شد. فرشته گفت:« این ستاره ها برای دختر خوبم که خیلی گله. خودش که خوبه تازه به دوستاش هم خوبی میکنه و کسی رو ناراحت نمی کنه. مهتاب چشمهایش را بست و لالا کرد و تا صبح خوابهای خوب دید.قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید. بالا رفتیم آسمون پایین اومدیم زمین بود قصه ی ما همین بود نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی☘️🌷☘️
خورشید🌞 سلام سلام آی بچه ها آی پدرا آی مادرا مربیای مهربون منم منم خورشید خانوم زمین🌎 زمینم و زمینم می چرخم و می چرخم دور خودم می چرخم دور خورشید می چرخم دور خودم بچرخم شب می شه و روز می شه دور خورشید بچرخم سال می شه خوب بچه ها باید بدونید یک سال چهار فصل داره چهار فصل زیبا داره فصل اول بهاره بهار:🪻 بهارم و بهارم شادی با خود میارم شکوفه های سفید گل های تازه دارم سه ماه دارم همیشه فروردین اولیشه اردیبهشت و خرداد ماه های بعدیش می شه تابستان:🌳 تابستونم تابستون پرنده های رقصون میوه های رنگارنگ اومد تو باغ و بستان دومین فصل سالم بعد بهار می آیم تیر و مرداد و شهریور سه ماه گرم دارم پاییز:🍁 پاییزم من بچه ها فصل باد و سر و صدا برگای زرد می ریزم از شاخه درختا بارون می باره نم نم سه ماه دارم پشت هم مهر و آبان و آذر پشت گرما می شه خم زمستان:❄️ زمستونم من سردم نگی که خبر نکردم لباسای گرم بپوشین نگی که خبر نکردم دی که بشه من میام برف میاد پشت بام دو ماه آخر سال بهمن و اسفند تمام همه بچه ها با هم: بعد زمستون بچه ها باز دوباره بهار می شه عید می شه نوروز می شه بهار:بهارم و بهارم فصل اول سالم تابستان:فصل دوم آی بچه ها تابستونه تابستون پاییز:فصل سوم آی بچه ها پاییزه و پاییزه زمستان :آخریم زمستون آی بچه ها همه شما رو قربون 👶🏻 👧🏻