eitaa logo
جهش تولید با مشارکت مردم
97 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
48 فایل
احادیث،احکام و روایات روشنگری و بصیرت افزایی ایثار و شهادت جهاد تبیین طب اسلامی،سنتی داستانهای عبرت آموز دانستنی ها کالا و محصولات ایرانی
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر هر صبح آیه الکرسی بخوانی تا شب در امان خدا هستی آیه الکرسی عظیم ترین آیه در قرآن است برای حفظ ایمان و مال وجان ، هر روز آیه الکرسی بخوان 🌷🕊 به .👇👇👇 Join🔜 @Khatshekan1🙏 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
⭕️ داروی معرفی شده به وسیله‌ی امام کاظم علیه السلام 🔺سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (ع) وَ قَدِ اشْتَكَى فَجَاءَهُ الْمُتَرَفِّعُونَ بِالْأَدْوِيَةِ يَعْنِي الْأَطِبَّاءَ فَجَعَلُوا يَصِفُونَ لَهُ الْعَجَائِبَ فَقَالَ: 🔸أَيْنَ يَذْهَبُ بِكُمْ اقْتَصِرُوا عَلَى سَيِّدِ هَذِهِ الْأَدْوِيَةِ الْهَليلَجِ وَ الرَّازِيَانَجِ وَ السُّكَّرِ فِي اسْتِقْبَالِ الصَّيْفِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فِي كُلِّ شَهْرِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ فِي اسْتِقْبَالِ الشِّتَاءِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ كُلَّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ يُجْعَلُ مَوْضِعَ الرَّازِيَانَجِ مَصْطَكَى فَلَا يَمْرَضُ‏ إِلَّا مَرَضَ‏ الْمَوْت‏. 🔺امام کاظم (ع) بیمار شدند و پزشکان نزد ایشان آمده و برایشان نسخه‌های عجیب نوشتند. 🔸حضرت فرمودند: به کجاها می‌روید؟! به سید و آقای این داروها اکتفا کنید. 🔸 و و در سه ماه اول تابستان(فصل گرما)، در هر ماه سه مرتبه و در سه ماه اول زمستان(فصل سرما)، در هر ماه سه روز و سه مرتبه (مصرف می شود) و به جای رازیانه، قرار داده می شود؛ پس (فرد) به بیماری مبتلا نمی‌شود مگر بیماری مرگ. 📚 بحار الانوار، ج‏۵۹، ص۹۹
امروز که روز مبعث احمد است مشمول همه عطای سرمد است یارب چه شود طلوع صبح فردا صبح فرج آل محمد باشد 🌸 عید بزرگ مبعث، آغاز راه رستگارى و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، بر شما مبارک باد 🌸
📝سردار اسداللهی از فرماندهان فعال در دوران جنگ تحمیلی بود و فرماندهی اسبق لشکر ۲۷ حضرت محمد رسول الله(ص) در کارنامه‌ی مدیریتی ایشان است. 🔹وی همچنین در زمان شکل گیری گروهک‌های تکفیری و تروریستی موسوم به داعش، مدت‌های طولانی به عنوان فرمانده در کنار رزمندگان و مدافعان حرم حضرت زینب (س) نقشی اساسی داشت. ▫️شهید اسدالهی پس از نابودی داعش، در صحنه‌های مختلف خدمت رسانی به ملت شریف ایران بویژه در صحنه‌های امدادرسانی بهنگام زلزله‌ی واقع شده در غرب کشور و همچنین وقوع سیل در شهر‌های شمال و غرب کشور دوشادوش بسیجیان و گروه‌های جهادی، حضوری شبانه روزی داشتند. ▫️فقدان این سردار دلاور را به محضر حضرت بقیه الله الاعظم (عج)، مقام معظم رهبری «مدظله العالی» و خانواده معزز ایشان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال علو درجات و حشر با اولیاء الهی را برای آن مجاهد نستوه مسئلت می نمائیم.
اجازه داد یک شب را با دیگری سپری کنم !!! پس از سالها زندگی ، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من خواهد برد. زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم بود که ۱۹ سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن ۳ بچه باعث شده بود که من فقط در موارد و نامنظم به او سر بزنم. آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی و یا یک دعوت غیرمنتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده خواهد برد. آن پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود. کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت که به گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند. ما به رفتیم که هر چند نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری گذشته به من نگاه میکند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی را میخواند. من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام گپ وگفتی داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدر زدیم که سینما را از دست دادیم… وقتی او را به رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم کنم. چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم. کمی بعد حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین بدان الصاق شده بود: "نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی را برای ۲ نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای . و تو هرگز نخواهی فهمید که آن شب برای من چه مفهومی داشته است، دارم پسرم." و در آن هنگام بود که دریافتم چقدر دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها دهیم. هیچ چیز در زندگی مهمتر از نیست. زمانی که شایسته است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود. 🌸🍃
حکایت خواندنی: مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه می کند. از او علت را جویا شد، همسرش گفت گنجشک‌هایی که بالای درخت هستند وقتی بی‌حجابم به من نگاه می کنند و شاید این امر معصیت باشد! مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد. پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت! شوهر زن فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت... به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛ از گنجینه پادشاه دزدی شده! در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد.مرد پرسید او کیست؟ گفتند: این شیخ شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچه‌ای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود! آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید. او به پادشاه گفت؛ شیخ همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است! شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد پادشاه از مرد پرسید: چطور فهمیدی که او دزد است؟ مرد گفت: «تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک گناه ...
آیا بنزین را ارزان می‌کنند؟ 🔺 همزمان با سقوط قیمت جهانی نفت، بهای هر لیتر بنزین روز پنج‌شنبه در بازارهای بین‌المللی به ۱۷ سنت رسید، نرخی که بر پایه دلار آزاد معادل دو هزار و ۷۲۰ تومان و بر اساس نرخ مرجع ارز نزدیک به ۷۱۴ تومان است. آیا دولت ایران بنزین را ارزان خواهد کرد؟
امام صادق علیه السلام 🔷هیچ نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن روز منتظر فرج{قائم آل محمد ص} هستیم؛ چرا که نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست. 📙مستدرک الوسائل،ج۶،ص۳۵۲
🔴 اطلاعیه بیانات رهبر معظم انقلاب با ملت شریف ایران امروز یکشنبه ۳ فروردین ساعت ۱۱:۳۰ به صورت زنده از شبکه یک و شبکه خبرسیما پخش میشود. 🍃🌸این سخنرانی در واقع جایگزین سخنرانی همه‌ساله‌ی ایشان در مشهد مقدّس در روز اوّل فروردین می‌باشد که امسال به دلیل شیوع بیماری کرونا، مراسم حرم رضوی لغو گردید.
💠 رسول اكرم صلي اللّه عليه وآله طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود، ياران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند. در اين بين يكي از مسلمانان كه مرد فقير ژنده پوشي بود از در رسيد. و طبق سنت اسلامي كه هركس در هر مقامي هست ، همين كه وارد مجلسي مي شود بايد ببيند هر كجا جاي خالي هست همانجا بنشيند و يك نقطه مخصوص را به عنوان اينكه شاءن من چنين اقتضا مي كند در نظر نگيرد آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه اي جايي خالي يافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوي مرد متعين و ثروتمندي قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه هاي خود را جمع كرد و خودش را به كناري كشيد، رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت :ترسيدي كه چيزي از فقر او به تو بچسبد؟!. نه يا رسول اللّه ! ترسيدي كه چيزي از ثروت تو به او سرايت كند؟. نه يا رسول اللّه ! ترسيدي كه جامه هايت كثيف و آلوده شود؟. نه يا رسول اللّه ! پس چرا پهلو تهي كردي و خودت را به كناري كشيدي ؟. اعتراف مي كنم كه اشتباهي مرتكب شدم و خطا كردم . اكنون به جبران اين خطا و به كفاره اين گناه حاضرم نيمي از دارايي خودم را به اين برادر مسلمان خود كه در باره اش مرتكب اشتباهي شدم ببخشم ؟ مرد ژنده پوش : ولي من حاضر نيستم بپذيرم . جمعيت : چرا؟! چون مي ترسم روزي مرا هم غرور بگيرد و با يك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاري بكنم كه امروز اين شخص با من كرد. 📔داستان راستان / استاد مطهری ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎
🌸عید بزرگ مبعث مبارک🌸 پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: تکمیل و ادامه کار نیک از آغاز کردن آن بهتر و مهم تر است. نقل از کتاب نهج الفصاحه
✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 «پهلوان پنبه» ایرانی‌ها از دیرباز به مناسبت‌های مختلف جشن‌های همگانی را برپا می‌کردند، جشن در بهار، تیرگان در تابستان، مهرگان در پاییز و بهمنگان در زمستان از جمله این جشن‌ها بود. در این میان جشن‌های دیگری هم بودند که به مناسبت و فراخور زمان برگزار می‌شدند. در برخی از این جشن‌ها، مردم لباس‌های خاصی را به تن می‌کردند، مثلاًً در یکی از این جشن‌های مردمی، دلقکی لاغراندام و نحیف بود که لباسی بر تن می‌کرد و در آن پنبه کار می‌گذاشت و از خود هیکلی پهلوانی می‌ساخت و به نمایش حرکات پهلوانان در نزد مردم می‌پرداخت. در کنار آن، مردی بود که شعر می‌خواند و همزمان کمانداری‌ با تیر و کمان خود پهلوان قلابی را نشانه می‌گرفت و آن قدر تبر به سمت او روانه می‌کرد که نهایتاً همه پنبه‌هایش را می‌زد. در نهایت اندام نحیف و لاغر دلقک را مردم می‌دیدند و پس از آن پهلوانان واقعی وارد میدان می‌شدند. از آن زمان بود که اصطلاح «پهلوان پنبه» و «پنبه‌اش را زدند» در میان مردم رواج یافت. «پهلوان پنبه» از آن به بعد به فردی اطلاق می‌شود که چیزی در چنته ندارد اما ادعای فراوانی دارد و بعد از مدتی بر همگان مسجل می‌شود که هر آنچه گفته و انجام داده همه برای عرض‌اندام بوده است. 🍃 🌺🍃🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱