به تعادل و آرامش میرسی آنهنگام که دیگر از جزئیات کوچک و بزرگ جهانت با کسی حرف نمیزنی و نیازی نمیبینی برای آرام شدن، تمام اندوه فرو خوردهات را با پیمانهی کلمات، بیرون بریزی و با آدمها درد و دل کنی.
به تعادل و آرامش میرسی آنهنگام که نسبت به هرگونه احساسی که به آدمها داری، بالغانه رفتار میکنی و هیجان درونیات را تنظیم میکنی و برای تفسیر هر اتفاق بزرگ یا کوچک رخ داده در جهانت، دنبال گوشهایی برای شنیدن نمیگردی!
به تعادل و آرامش میرسی آنهنگام که نه نظرات دیگران و نه قضاوتها و برداشتهای آنان برایت اهمیتی ندارد و آگاهانه تصمیم میگیری و جسورانه اقدام میکنی.
به تعادل و آرامشی عمیق میرسی آنهنگام که دیگر میدانی از جهان چه میخواهی و میدانی باید چهکار کنی...
#نرگس
نباید حواست باشد به اینکه هستند یا نه!
باید زندگیات را بکنی!
نباید وابسته باشی به حضور و حرفهاشان!
نباید زیاده از حد دل ببندی.
رابطه تا جایی خوب پیش میرود و آدمها تا جایی خوبند که معمولی دوستشان داشته باشی و معمولی با آنها تعامل کنی و معمولی روی حضورشان حساب کنی.
و مشکل دقیقا همانجاییست که تو در دوست داشتنها و خواستنها و توقع داشتنها افراط میکنی و همه چیز خراب میشود...
رابطه با آدمها، حرف زدن از دریچهی پنجرههاست و از پنجره صمیمی میشوید و همه چیز خوب پیش میرود و همه چیز از جایی خراب میشود که تو توقعت بیشتر میشود و میخواهی از در وارد شوی...
#نرگس