eitaa logo
نوروزی | مسیر موفقیت
1.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
503 ویدیو
24 فایل
﷽ #آموزش 🔹 موفقیت_توسعه فردی 🔸 استعداد یابی 🔸ارتباط موثر 🔹مهارت های دهگانه زندگی 💠خودِ حقیقی مان را پیدا کنیم💠 ارتباط با ادمین_ثبت نام در دوره ها👇 @Adminmovafagh نتایج دوره ها: https://eitaa.com/doreostad
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دردانه خدا تولدت مبارک اربابم😍 http://eitaa.com/Saraye_sokhan_h
💫باب الحوائج مرد صالح و اهل خیرى در کربلا زندگى می‌کرد که فرزندش مرض سختى مى‌گیرد، هر چه حکیم و دوا مى‌کند نتیجه‌اى نمى‌گیرد، آخرالامر متوسل به ساحت مقدس حضرت قمربنى هاشم ابوالفضل العباس علیه‌السلام مى‌شود. فرزند مریض را به حرم مطهر آورده و به ضریح مى‌بندد و مى‌گوید: «یا ابوالفضل من دیگه از معالجه‌اش خسته شدم هر جا که بردمش جوابم کردند، تو باب الحوائجى و از خدا شفاى این بچه را بخواه...» صبح روز بعد یکى از دوستانش پیش او می‌آید و می‌گوید: «براى شفاى بچه ات دیشب خواب دیدم » گفت: «چه خوابى دیدى ؟» گفت: «خواب دیدم که آقا قمر بنى هاشم علیه‌السلام براى شفاى فرزندت دعا می‌کرد و از خدا شفاى او را مى‌خواست .در این بین ملکى از طرف رسول خدا (ص) خدمت آن حضرت مشرف شد و گفت: حضرت رسول خدا ص مى‌فرماید: عباسم درباره شفاى این جوان شفاعت نکن ، زیرا پیمانه عمر او تمام شده و مرگش رسیده.» حضرت به آن ملک فرمود: «تشریف ببرید به حضرت رسول الله بفرمائید: عباس بن على سلام مى‌رساند و مى‌گوید: به وسیله شما از خدا تقاضاى شفاى این مریض را مى‌کنم و درخواست دارم که او را مورد عنایت قرار دهید.» ملک رفت و برگشت و همان سخن قبل را گفت. که اجل او رسیده. باز آقا قمربنى هاشم (ع)سخنان خود را تکرار فرمود، این گفتگو سه مرتبه تکرار شد. مرتبه چهارم که ملک حرف قبلیش را می زد آقا ابوالفضل علیه‌السلام فرمود: «برو سلام مرا به رسول الله برسانید و بگوئید مرا ابوالفضل مى‌گویند: مگر خداوند مرا باب الحوائج نخوانده است؟ مگر مردم مرا به این شهرت نمى‌شناسند؟ مردم بخاطر این اسم به من متوسل مى شوند و بوسیله من شفاى مریض‌هایشان را از خدا مى‌خواهند حالا که اینطور است پس اسم باب الحوائجى را از من بگیرد تا مردم دیگر مرا باب الحوائج نخوانند.» تا این پیام به حضرت پیغمبر (ص) رسید حضرت تبسمى نمود و فرمود: «برو به عباسم بگو خدا چشم ترا روشن کند تو همیشه باب الحوائجى و براى هرکس که می‌خواهى شفاعت کن و خداوند متعال ببرکت تو این بچه را شفا فرمود.» ✍کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت http://eitaa.com/Saraye_sokhan_h
کِی نخل نجف چون تو رُطب داشته است کِی بنده چنین حضرت رَب داشته است هنگام تماشای تو و وقت نماز تکبیر علی به روی لب داشته است ای ماهِ بلندِ خانه ی اُم بَنین کِی با تو مدینه رنگِ شب داشته است گویند نقاب را که از چهره گرفت یک هفته سپاهِ کُفر تب داشته است یک روز پس از حسین به دنیا آمد او قبل تولدش ادب داشته است 🔸شاعر: سید_حسین_میرعمادی ============================ 🔹 سرای سخن 🔹 http://eitaa.com/Saraye_sokhan_h
🚫سخن چینی ممنوع! ✳️حضرت صادق (ع) نقل می‌فرمایند: در يكى از روزها، شخصى از مسلمان‌ها به محضر مبارك امام سجّاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام وارد شد و پس از عرض سلام، به حضرت عرضه داشت: اى پسر رسول خدا! در فلان مجلس با جمعى از دوستان نشسته بوديم، كه شنيديم شخصى نسبت به شما ناسزا مى‌گفت و توهين مى‌كرد و در بين صحبت‌هاى ناپسندش گفت: علىّ بن الحسين (ع) گمراه و بدعت‌گذار است. امام زين العابدين (ع)، پس از شنيدن سخنان آن شخص، فرمود: ⭕️ تو حقّ مجلس و همچنين حقّ كسانى را كه با تو هم صحبت بودند، رعايت نكردى چون سخنانى كه در آن مجلس مطرح شده بود، امانت بود. چرا سخنان گوينده را از آن مجلس به بيرون منتقل كردى و اسرار او را فاش نمودى!؟ ⭕️و تو حقّ مرا هم رعايت نكردى، چون چيزى كه من از ديگران نسبت به خود نمى‌دانستم، فاش كردى و مرا در جريان آن قرار دادى. و سپس آن حضرت افزود: آيا نمى دانى كه چنگال مرگ همه انسان‌ها و نيز ما را مى‌ربايد؟! و بعد از آن، همه ما زنده خواهيم گشت و در روز قيامت محشور خواهيم شد؛ و بايد در ميعادگاه و دادگاه عدل‌الهى پاسخ‌گوى اعمال و گفتار خويش ‍ باشيم، دادگاهى كه خداوند متعال قاضى و حاكم آن خواهد بود. و آن‌گاه امام عليه السّلام در ادامه فرمايشات و نصيحت‌هاى خود اظهارنمود: پس سعى كن هميشه از سخن‌چينى و غيبت پشت سر ديگران اجتناب و دورى كنى وگرنه همنشين سگان آتشين خواهى شد. http://eitaa.com/Saraye_sokhan_h
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که برد نام علی را به هر مناره علی علیست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد زمان زمان تبراست، پس غضب دارد به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده ، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می زد همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد 🔸شاعر: ============================ 🔹 سرای سخن 🔹 http://eitaa.com/Saraye_sokhan_h
✨عطر محمدی باز هم آسمان این خانه ‌ شب پر رفت و آمدی دارد باز هم کوچه‌ی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد در شبستان زلف تو ترسا خال بر گونه‌ی تو هندوکش طاق زیبای ابرویت محراب وه که لیلا چه معبدی دارد کار چشم تو مبتلا کردن خاک را با نظر طلا کردن این زلیخای نفس ما یوسف عاشق توست هر بدی دارد خَلق تو خُلق تو تعالی الله! چه شکوهی ست در تو یا الله این علی تا که می‌رسد به خدا صلوات محمدی دارد ✍قاسم صرافان http://eitaa.com/Saraye_sokhan_h
مسخره کردن جوان جوانی با دوچرخه‌اش به پیرزنی برخورد کرد، به جای عذرخواهی و کمک کردن به پیرزن شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن. سپس راهش را ادامه داد و رفت. پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است، جوان به سرعت برگشت و شروع به جستجو نمود. پیرزن به او گفت: مروت و مردانگی‌ات به زمین افتاد، هرگز آن را نخواهی یافت! ❇️"زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد" زندگی حکایت قدیمی کوهستان است! صدا می کنی و می شنوی، پس به نیکی صدا کن تا به نیکی به تو پاسخ دهد... http://eitaa.com/Saraye_sokhan_h
"که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟ و شب را از سراشیب سکون تا اوج فردا برد کدامین آفتاب از کهکشان خود فرود آمد که این‌گونه زمین را تا عمیق آسمان‌ها برد صدای پای رودی بود و در قعر زمان پیچید و بهت تشنگی را از عطشناک دل ما برد کسی آمد کسی آن‌سان که دیروزِ توهّم را به سمت مشرق آبی‌ترین فردای زیبا برد کسی که در نگاهش شعلۀ آیینه می‌رویید و تا آن سوی حیرت، تا خدا، تا عشق، ما را برد... به خاک افکند ذلت را شرف را از زمین برداشت، و او را تا بلندای شکوه نیزه بالا برد دوباره شادی‌ام آشفت با اندوه شیرینش مرا تا بی‌کران آرزو تا مرز رؤیا برد بگو با من، بگو ای عشق اگرچه خوب می‌دانم که بود این موج، این طوفان، که خواب از چشم دریا برد؟" 🔸شاعر: سید_مهدی_حسینی_رکن_آبادی ======================= 🔹سرای سخن🔹 @Saraye_sokhan_h