🕊🕊🕊
زندگی در#سیره_شهدا
(به نقل ازمادر)
✍یه روز امیرحسین ازسرکاراومدگفت؛مامان یه سجاده بزار فرداببرم مغازه!..
گفتم براچی میخوای؟
🔸اول فکرکردم چون با برادرش میخوان نمازبخونن دوتا سجاده میخواد..
گفتم؛ دوتایی که باهم نمیخواین نمازبخونین مادر!!...
🔹گفت نه براخودم نمیخوام، دوروزِ میبینم یه روفتگرهست موقع نماز توپیاده رو، رو زمین نمازمیخونه...
هرچی بهش میگم بیاداخل مغازه نمازبخون نمیاد..
🔸گفتم سجاده که نه،ولی یه زیراندازکوچیک هست بایه جانماز ببر...
ازاونروز این آقای پاکبان هم میومد اونجا نماز میخوند هم صبحانه مهمان امیرحسین بود...
🔹الان درسته امیرم نیست ولی من بیشتر اوقات به نیابت ازامیرحسین توی گرما یه بطری شربت یا توی سرما چایی آماده میزارم تاصدای جارو زدن میاد فوراً میدم بچها براشون میبرن..
#امیرحسین_شهید
#شهید_امیرحسین_رادمهر