•

گرچه احساس‌من از جنس زنان است ولی ؛ صحبت عشق که شد مرد حسابم بکنید . |مَهلاٰ|

میدونستی یا نه🌱؟

•

موی‌لختت را را بپوشان،برق‌لب را پاک کن ؛ دلبری هایت بماند زیر چادر بهتر است ! |حُبّ|

در حرم ِامام رضا جان به‌یاد ِچنل های توی عکس بودم🌻🌝! برسونید به دستشون : ))) : مَهلاخانوم ؛

قصهٔ دست‌ها ، ندارد پایانی ؛

عشق‌ومنطق‌هردوسهمی‌برده‌اندازجان‌من ؛ روزهاراشیخموشب‌شاعر‌چشمان‌تو ! |مَهلاٰ|

𝟏𝟗𝟐𝟎 , Iran✨.

بس که خوردم غم تو روزهٔ من باطل شد ؛ نرخ کفارهٔ این خوردن عمدی چند است ؟ |مَهلاٰ|

گفتم که تو منظور من از این همه‌ شعری ؛ مغرور نگاهی به من انداخت که منظور ؟! |مَهلاٰ|

تاریکی، تاریکی، تاریکی ؛ در تاریکی مطلق، رقصیدیم و رقصیدیم و رقصیدیم ؛ آخ که از خستگی خوابمان برد ؛ آری از خستگی، خستگی، خستگی ! عجب خوابی، اصلا یادت است؟ یادت هست، یادت هست، یادت هست؟ |دست‌نوشتهٔ‌مَهلاٰ|

•

کجابودی‌که‌دیشب‌تاسحردرفکرگیسویت ؛ دلم‌خواب‌پریشان‌ديدومن‌تعبیرهاکردم :) |مَهلاٰ|

من ماهی‌ام اما به سرم شور نهنگ است ؛ این برکهٔ بی‌حوصله اندازه‌ٔ من نیست ! |علیرضا‌بدیع|

گاهی اوقات که تنهایی مرا به جاهای باریک میرساند، به خودم میگویم ای‌کاش موهایت را به من میسپردی تا برایت ببافم ؛ میدانی، آخر راحت تر از رویا بافتن است ؛ اصلا دل من گره خورده به انتهای بافته‌ٔ موهایت ؛ به سر برگرداندنت، به بوسه‌ای کوتاه، اصلا دلم گره خورده به همان تارُ پود گیسوی تو که جهانی را از دین برمیگرداند ؛ کوتاهشان نکن . من دینم را میخواهم، فقط بگذار زیارتگاهم آبشار موهای سیاه تو باشد ؛ |دست‌نوشتهٔ‌مَهلاٰ|

•

شاید طوری رفتار کنم که انگار برام مهم نیست ، اما تا صبح معده‌درد نمیذاره بخوابم . |حُبّ|

و کاش بودی و میدیدی که دیگر آغوش باد برایم کافی نیست و شانهٔ درخت برایم هیچوقت پایین نمی‌آید! دلم میخواست تا خود صبح به آهنگ هایی که برایم فرستادی گوش کنم، اما نفرستادی! میخواستم زیر بارون برقصم، اما بارون قطع شد! عاجزانه درخواست زندگی عاشقانه در پاییز را داشتم، اما دروس مگر میگذارند؟ اصلا، دنیا به کام ما نیست، آن را بهتر که رها کنم . |دست‌نوشتهٔ‌مَهلاٰ|

بمان کنارم🌧.

•

صورتت زیباترین نقش است ای‌ماه‌زمین :) خودبگو جانم که دیدی ماه آرایش کند ؟ |هیراب|

من‌وتو : )))

گرمن‌شوم‌یک‌‌مجتهد،‌فتوا‌چه‌جالب‌می‌شود ؛ با‌هر‌نظر‌بر‌روی‌تو،‌یک‌سجده‌واجب‌می‌شود‌‌ ! |حُبّ|