eitaa logo
حُبُّ‌ الْحُسِین♡
2.4هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
22 فایل
✿بِه‌نامِ‌خُدایی‌کِه‌خَلق‌کردحُسِین"؏"را✿ -سَخت‌است‌‌عاشِق‌شَو‌ی‌ویآرنَخواھَد! -دِلتَنگ‌"حَرَم"باشی‌و"اربآب"نَخواهَد:)💔 -صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیکَ‌یا‌اَباعَبدِالله✨- ❀کاوش‌کنید← @kanal_hob_hossein ❀سوالی‌بودبفرمائید← @H_Hanin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•اَعمال‌قَبل‌اَز‌خواب|✨♥️ 🕊
حُبُّ‌ الْحُسِین♡
_خُداۍ‌ٖآدیٖنہ‌هَآۍ‌مُنجۍ‌ٖبِہ‌نآمَت✨🌥
•آنچِھ‌گُذَشتـ| •شَبِتون‌شُـهَدایـے| •عِشقِتون‌زَهࢪایـے| •نَفَسِتون‌حِیدَࢪۍ| •اِلتمـٰاس‌دُعـٰا| •یـٰاعلـے|
_خُداۍ‌ٖآدیٖنہ‌هَآۍ‌مُنجۍ‌ٖبِہ‌نآمَت✨🌥
_امام‌زَمانِمون‌مُنتَظِࢪِھ♥️ _بِࢪیم‌دُعاے‌فَࢪَج‌بِخونیم🪴 _خِیلےوَقت‌نِمیگیࢪِھ‌‌ ࢪُفَقا:)🌸 🌿 🕊
_بِہ‌ࢪَسم‌اَدَب‌یِہ‌سَلآم‌بِدیم‌بِہ‌اِمام‌زَمانِمون:)!♥️ -اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه -اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه -اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر -اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ -اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان -اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا -اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَالرَّحمَن ُ‌و یاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنس ِ‌وَالْجان :)✨🪴 🌿 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[وَلاتَجزَع‌إذَامَانَابَ‌خَطبٌ‌وَکَم‌لله‌مِن‌لُطْفٍ‌خَفِیٍّ] دررویارویی‌باگرفتاری‌ها‌بی‌تابی‌نکن تسلیم‌و‌صابر‌باش؛‌چرا‌کہ‌لطف‌خفی‌الهی جریان‌دارد‌،وتوازآن‌بی‌خبرۍ🌚💙
عرقی که زن زیر چادر می‌ریزد، سه جا برای او نور می‌شود : ۱ درون‌قبر ۲ دربرزخ ۳ در قیامت •|آیت‌الله‌بهاء‌الدینی ‌
ازلحـٰاظ‌روحۍوجِسمۍوعـٰاطفۍ، وشَرعۍ‌و‌عُرفۍوعَقلۍواِحساسۍورَوانی؛ حَرم‌لازمم‌حَتۍبراۍچَندثـٰانیہ💔:)!
‌گله‌اۍنیست‌‌اگر‌این‌همه‌اواره‌شده‌ایم تازمانۍڪه‌نیایۍسروسامانۍنیسٺ.!🥺💙
حُبُّ‌ الْحُسِین♡
_🥺
_شهیدی که پاییز شاهد تمام اتفاقات شیرینشان بود 🍁 درکوچه ما پیر مردی بود که اختلال حواس داشت. همیشه صندلی اش را دم در می گذاشت و می نشست داخل کوچه. هر وقت حمید به این پیر مرد می رسید، خیلی گرم با او سلام و علیک می کرد. اگر سوار موتور بود، توقف می کرد و بعد از سلام و احوال پرسی گرم حرکت می کرد. آن شب رفته بودیم هیئت. موقع برگشت ساعت از نیمه شب گذشته بود و پیر مرد هم چنان در کوچه نشسته بود. حمید طبق عادتش خیلی گرم با او سلام و علیک کرد.وقتی از او دور شدیم گفتم: حمید جان! لازم نیست حتما هر بار به ایشان سلام کنی. او به خاطر اختلال حواس اصلا متوجه نیست.حمید گفت: _عزیزم! شاید ایشان متوجه نشود؛ اما من که متوجه می شوم. مطمئن باش یک روزی نتیجه محبت من به این پیر مرد را خواهی دید. وقتی بعد از شهادت حمید، وقتی برای همیشه از آن کوچه می رفتیم، همان پیر مرد را دیدم که برای حمید به پهنای صورت اشک می ریخت. این گریه از آن گریه های سوزناکی بود که در غم حمید دیدم•••°. راوی: همسرشهید
بقول‌حاج‌مھدۍرسـولی: این‌عصر،‌عصرحیرت‌نیست.. عصر‌حرکته! حیرون‌نشیا.. ما‌نسل‌موندن‌نیستیم‌ نسل‌رسوندنیم..(:'
حُبُّ‌ الْحُسِین♡
_🕊
🕊_ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود! ازش پرسیدم: چه حرفی برای مردم داری با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن، عکس روی کمپوت ها رو نکنن! گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو با همون طنازی گفت: اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده :)!
خدایامن‌به‌اون‌ یُسراپس‌ازالعُسر سخت‌نیازمندم:)🤍✨
_عاشِقان وَقت ‌نَماز اسـت|✨♥️ اَذان میــگویَند|🪴 •اِلتِمـٰاس‌دُعـٰا|🕊
- «ما اَز اُمید ﻧوشتیم ؛ وَ تمامِ ڪلماتِمان جوانهـِ زَدند🌱.»
_°•°❤️‍🩹•°•_
اسم این پرنده چیست که امام حسن خیلی او را دوست داشت ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا