کاش کوچهای نبود و
هیچ خانهای هم دری نداشت . .
و هیچ دری هم میخهایی چون مسمار
نداشت که پهلوی مادرم را به خون بکشد .
کاش . .
تَمام شد ...!
دیگر علی فاطمه ای ندارد .
دیگر سنگِ صبورِ علی نیست ،
دیگر پارهتنِ رسولاللّٰه نفس نمیکشد ،
دیگر حسن مانده و کابوسهای آن روز ،
دیگر مادرینیست بر سرِحسین شانه بکشد ،
دیگر زینب مانده و یک دنیا صَبوری ،
دیگر عشقِ علی رفته ...
"اما؛ امان از دلِ حیدر !!"
پایِ روضههای سنگین که درمیان باشد
مردها هم هایهای گریه میکنند
اینجور وقتها ..
میگویند مثلِ زنِ جوانمرده گریستن !
برای به مثلِ امشبی ...
پایِ روضهی سبک و سنگین به مثل امشبی
برای آنجا که زنان کار گریههاشان
از هایهای میگذرد ...
هنوز توصیفی ساخته نشده !
هنوز تشبیهی پیدا نکردند !
بس که این ماجرا غریب است
و گریستنِ پایش غریبتر !
بس که این ماجرا ..
همه فهم نیست ...
بس که
روضه ...زنانه بود امشب و
گریهها ... نمیدانم !
#روایتروضه
#مبهوت
کاش کوچهای نبود و
هیچ خانهای هم دری نداشت . .
و هیچ دری هم میخهایی چون مسمار
نداشت که پهلوی مادرم را به خون بکشد .
کاش . .
گزارش مینویسد : قتل با جسمی گران بوده
و مقتوله ، زنی که ظاهراً خیلی جوان بوده !
پیراهنـیکهدوختـمبهـرمحسنـم
زینـبۜبگیـربـرتـنِطفـلِربــابکن...
از وصایاتِ آخرِ بیبی :
_عليجآن ..
+جآنخانوم؟
_مرا میان قنوتِ سحر مَبَر از یاد .
#آهقلبِعلي💔
همهجا از زبان امیرالمؤمنین روضه میخونن
من میخوام زبانِ حالِ بیبی بگم :
حیدر...
بِنِگر که بودنم سخت شده
با این همه درد ، #ماندنم سخت شده...
حالا علي مثه بچهها زانو بغل گرفته..
خانوم دستاشو برد اشکِ صورت مولارو پاک کرد ..
فرمود : #سرعليبهسلامت ، چه باک از این سردرد ؟
محبّت ولی الله درد سر دارد !(:
خانومم خرمای نخلستان من
خرمای ختمت شد
همسایه ها خوردند
و خندیدند و رفتند