eitaa logo
روشنی چشم رسول(ص)
191 دنبال‌کننده
937 عکس
58 ویدیو
7 فایل
شناسه ارتباطی @noornamaaz هر دوره انس با یکی از اجزای نماز دو روز در هفته مطالب آموزشی جدید . دوره های برگزار شده موجود در کانال: طهارت، قبله، پوشش، حمد ، اذان و اقامه،تکبیره الاحرام دوره ی در حال برگزاری: طهارت
مشاهده در ایتا
دانلود
از امروز میدونم که... تجلی حق بدون مظهر نمی شود. انسانِ کامل مظهر اوست. به خاطر همین در دعای شریف ماه رجب، از امام صاحب الامرم داریم: لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک . فرقی نیست بین تو و آنها الا آنها مخلوق اند و تو خالق. آنچه تو داری اصل است و اصالت. آنچه آنها دارند عطا هست وموهبت تو. آن ها مظهر اتم اسما صفات تواند. @hobbenamaz
از امروز می دونم که... پس همه اسما الهی در مرتبه ذات یکی هستند، ولی بر حسب ظهورشون متفاوتند. یکی رافت رو نشون میده اون یکی علم رو نشون میده اون یکی قدرت رو نشون میده. اون یکی حکمت رو نشون میده. ولی در باطن همه ی اسما دیگر را در بردارند! و تفاوتی بین اسما خدا وجود ندارد. حالا میدونم که هر کدام از اسما الهی صورتی دارند و صورت اسم الله به عنوان خلیفه اسما، حقیقت محمدیه است که اولین خلق خداست!!! چه شکوه بی نظیری! چه افتخار باورنکردنی که من مسلمان شده ی رسالت جناب محمد رسول الله هستم... چقدر جای یک سری روایات در ذهنم درست شد این که پیامبر و اهل بیت هزاران سال قبل از حضرت آدم آفریده شده اند حالا متوجه شدم یعنی چه؟! @hobbenamaz
از امروز میدونم که.... حالا سرّ این جمله حضرت آیه الله بهجت(رض) که میفرمودند اگر میخواهید در نمازهایتان حضور داشته باشید، قبل از نمازتان یک توسل خالصانه به حضرت بقیه الله داشته باشید را متوجه شدم. این توسل از اینجا نشات میگیرد. آقا من اراده الله بدا بکم من با شما شروع میکنم. بنابراین در اذان وقتی که شهادت به وحدانیت خدا دادم شهادت میدهم اشهد ان محمد رسول الله. اینجا میخواهم خودم را به این مقام که من اراده الله بدا بکم توجه بدهم؛ من با شما شروع کردم. و آن مقام برزخیت کبرای رسول اکرم را میبینم که به برکت او، اعمال واجبم مقبول است. این توجه باعث میشود که در اذان و اقامه به صورت عادتی این ذکر را نگویم ، توجه کنم! ببینم حضرت را! وساطت را ببینم! و بعد شهادت بدهم. اینجا کسی که با او آمد ! اجازه ورود به حرم را به او میدهند. پس به برکت حضرت و اهل بیت لیاقت پیدا کردم. حالا می توانم بگویم الله اکبر و واردشوم!!!! اینجا هم که فرمود ارادة الله فی مقادیر اموره تهبط الیکم؛ یعنی خودِ اراده بر شما نازل شده. شما اراده کنید این آقا ۵٠ سال عمرکند، ۵٠ سال عمر میکند. اراده کنید ۱٠٠ سال عمر کند، ۱٠٠ سال عمر میکند. اراده کنید این باران امسال اینجا بیاد، نیاد. تهبط الیکم. اراده الله است!! @hobbenamaz
از امروز فهمیدم که... یک نکته زیبا گرفتم مگه ذات مطلق و هویت مطلق میتونه تعدد داشته باشه؟ یعنی نامحدود میتونه دوتا باشه؟ محاله!. اصلا مطلق از اسمش پیداست یعنی یکی. محاله که مطلق دوتا باشه. اگه کسی گفت دو مطلق، اینها مطلق نیستند، هردو مقیدند. مثل اینکه بگیم دو نامحدود. اگر کسی بگه دو نامحدود! اشتباه کرده. باید بگه دو محدود!! پس مطلق یعنی یکی. حالا به یک سرّ عظیم رسیدم چرا تنها ذاتی که خدا او را عبد مطلق خطاب فرموده است، رسول اکرمه؟ چون تعدد بردار نیست. مگه میشه دو عبد مطلق داشته باشیم..... و او عبد مطلق خدا، برگزیده آفرینش، صورت کلمه الله، برترین عبد و رسول خدا، صاحب علم اول و آخر، شاهد کل مخلوقات در قیامت، اولین شافع یوم الدین، صاحب خلق عظیم رسول ماست! من با او وارد نماز می شوم و به آبروی برگزیده عالم، نمازم مقبول می شود...چه خوشبختی هستم که چنین شافعی دارم، او را، علی(ع)،فاطمه(س) و اهل بیتی که به برکت حبشان بلایا از سرم دفع می شود و به محبتشان از لغزش ها دور می مانم! کاش من هم مثل این عبادالله و به دعایشان از ماسوی الله تطهیر میشدم و فقط بنده ی او بودم! @hobbenamaz
از امروز می دونم که... رسول الله حبیب شد چون او عبد مطلق حق است و مظهریت اتم اسماء و صفات او را دارد. خدای متعال نسبت به خود حب دارد پس مظهر صفات و اسماء خود را هم دوست دارد! او حبیب است، پس میشود صراط مستقیمی که اقرب سُبُل است برای قرب به خدای متعال. خدایا چه عظمتی است رسولم...هر چه بیشتر در موردشان میدانم بهت و حیرتم افزوده می شود و چه نعمتی است جزو امت چنین رسولی بودن...خدایا هزاران بار شکرت @hobbenamaz
از امروز می دونم که... آیه شریفه "عسی ربک ان یبعثک مقام محمودا" مقام محمودیت مطلق رسول اکرم را می رساند. متوجه شدم که رب به معنای مربی نیست. رب یعنی آن ذاتی که می تواند هر موجودی را به کمالات لائق خودش برساند. چون یک معلم گاهی فقط یک بعد را تقویت می کند نه همه ابعاد را. اما رب کسی است که همه ی ابعاد و همه ی موجودات را به کمالات لائق خودشان می رساند. بنابراین ماسوا به برکت عبد مطلق به کمالات لائق خودش می رسد. حالا میدونم که جناب رسول اکرم صدر نشین کائنات است بدون وابستگی به زمان! و در همه ی ادوار!! پس در نمازم که معراج قرب است، با شهادت به رسالت او میخواهم این عروج روحانی را داشته باشم و به برکت او به این حریم کبریایی قدم بگذارم و با وساطت او به فیوضات و برکات الهی نائل شوم. ای مظهر اسم لیس کمثله شی دستمان را بگیرید که سخت محتاج دستگیری وجود بی نظیرتان هستیم. @hobbenamaz
از امروز می دونم که... چون خدا و لم یکن له کفوا احد است؛ دیگر هیچ موجودی از سنخ او نیست. پس حضرات معصومین نه در عرض او هستند و نه در طول او می شوند صورت مرآتی او. می شوند مظهر او.... وقتی در آینه نگاه می کنم آنچه در من هست در صورت مرآتی من هم هست؟؟بله، هست. اگر نباشد که صورت مرآتی من نیست. آنچه که در ظاهر من است؛ آینه، عیناً نشان می‌دهد. فرقش این است که آنچه در من هست بالذّات است وگرنه که آیینه از خود اثری ندارد. پس وقتی می گوییم حضرت رسول اکرم صورت مرآتی حق است و مظهر اوست یعنی هرچه آنجاست اینجا هم هست ولی او بالذّات است و این بالغیر.. راستی یه نکته عالی! اصلا مگر صورت مرآتی خودیتی دارد؟ اگر من جلوی آیینه دستم را بالا ببرم در آینه هم دست بالا میرود. این عمل عمل من است یا عمل آینه؟؟ معلوم است عمل من است. آینه فقط نشان می دهد!! او از خودش، چیزی ندارد. این آیه یادم میفته که ما یَنطقُ عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی پیامبر که از خودش حرفی نمی زند، حرف خدا را می زند. پیامبر غیر قرآن هم اگر حرفی می زند، حرف خداست. کاری را انجام می دهد، کار اوست. او مظهر خداست... این می‌شود فناء افعالی و او می شود عبد مخلَص. @hobbenamaz
از امروز می دونم که... یکی از دعاهای قنوت حضرت بقیه الله یا ذالجلال والاکرام است. حضرت می‌داند یا ذالجلال و الاکرام یعنی چه. چون خودش مظهر آن است. او وجهی است، که ذوالجلال است. یعنی خواندن خدا با تمام اسماء و صفات. پس نتیجه بحث می‌شود این که: وقتی خدا می فرماید: ((و یَبقی وجهُ ربِّک ذوالجلال والاکرام)) یعنی این صفات و اسماءِ من، برای وجه من است. او (امام زمان) صاحب جلال و اکرام است. یعنی مظهر هم اسماء جمالی و هم جلالی من است. توی دعای ناحیه مقدسه داریم: لا فَرق بینک و بَینها الّا انّهم عبادُک و خلقُک؛ میشه تفسیر همین ((و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام است)) میگه بین حضرت حق و این مقامات، فرقی نیست یعنی چه؟؟ نعوذ بالله یعنی در عرض است و شرک؟ نه! الّا انّهم عبادک: یعنی صورت مرآتی و خلق او هستند: او بالذّات دارد و حضرات بالغیر و به عنایت او. چون صورت اویند، دارند. زیرا صورت مرآتی از خود، خودیّتی ندارد. @hobbenamaz
از امروز می دونم که.... فنای فعلی معنایش اینه که انسان به این مرتبه برسه که فعل رو ببینه اما دیگه فاعل و خودش رو نبینه اگه در نمازم خودمو می بینم پس یک من وجود داره! من فقیر چیزی از خودم ندارم من فقیر محض همیشه وابسته به غنی...باید بدانم در تمام اتفاقاتی که میفتد لحظه به لحظه او هست از کوچکترین تا بزرگترینش و اوست که این توالی اتفاقات را هر لحظه رقم می زند! پس منِ مستقلی اصلا وجود ندارد!!! همین استقلالی که برای خودم متصورم عامل همه ی ناصبوری هاست...وقتی خودم را فعل او ببینم و او را همه کاره!!! صبور میشوم...آرام میشوم و می نشینم تا نظاره کنم که او به چه زیبایی ربوبیت میکند، می بخشد... می آورد... می برد...و امتحان های ما لابلای این ماجراها گرفته می شود...منِ مستقل نداریم من خودم فعل اویم یادم بماند!! پس موقع نمازم هم باید بگویم ذات حق در مقامِ فعل، ثنای خودش را بر زبان من جاری کرد. به توالی های اتفاقات زندگیمون در هر کدام از انتخابهامون: رشته و دانشگاه و ازدواج و...فکر کنیم چه مسائلی دست به دست هم میده تا ما انتخابی می کنیم! دست خدا را ببینیم!!هیچ چیزی در عالم اتفاقی نیست!! @hobbenamaz
از امروز می دونم که... پس اطاعت تام از رسولش، محمدش، مظهرش، وجهش ابتداییترین علامت مهر ورزي من است به خدا! اگر اطاعت پذيري ندارم فکر محبوبِ او شدن را از سرم به در کنم! رمز عبور مرحله ی فنای وصفی یعنی اطاعت از رسول را باید تمرین کنم! بعد از آن مسیر عشق جلوی پایم به لطفش گشوده خواهد شد و او چشم و گوش و دست و... من می شود و من فنا در محبت او... @hobbenamaz
از امروز می دونم که... یعنی اگه هر چه که از طریق رسول به ما رسیده رو رعایت کنم... میرم به مرحله ای که میگه من نوري ميدم كه با اين نور در بين مردم حركت کنی! فکر کن همیشه نوری همرامه که خدا بهم هدیه داده!خدا ! اين نور خاص، همين فناي وصفي است . او ديگه با من دارد حركت مي كند، ديگه با گوش او مي شنوم ، وقتي دارم حرف مي زنم اين حرف را با زبان او مي گم... یعنی از این مرحله به بعد مي شه حرام گفت ؟ آيا ميشه بد گفت ؟ مي شود غيبت گفت ؟ چه باشکوه! یعنی دیگه اينها ديگر گذشته ، كسي كه به اينجا رسيد، اول به فناي فعلي رسيده بعد به فناي وصفي...دیگه همیشه با او هستم.... این همون قربیه که توی نیت هر کاری تو دلم میگم تا بهش برسم... وصال... رسیدن... همنشین او بودن...نه همنشین نفسی سرکش در حال منم منم هایی فرعون وار... هر لحظه ی این مدل زندگی یعنی در بهشت زندگی کردن... بهشت رضایت او...چقددددر دنیای با او بودن شیرینه.... @hobbenamaz
از امروز می دونم که.. اولین هدیه خدا به سالک راهش، رسیدن به فنای فعلی و داخل شدن در ولایت اوست... پس اهل ایمانی که به مقام فنای فعلی رسیدند و داخل در ولایتند دیگر فعل نقص و خلاف که از نقص سرچشمه می گیرد از آن ها صادر نمی شود... چون وقتی او ولی شد یخرجهم من الظلمات الی النور اتفاق می افتد... و ما یستوی الاعمی و البصیر و لا الظلمات و لا النور دلم نور می خواهد... @hobbenamaz
از امروز می دونم که... یاد گرفته بودم که برای رساندن فیض از خدا(قدیم) به مخلوقات(حادث) مقام وساطت و برزخیت لازم است یعنی یک ذات و موجودی باید باشد که یک وجهه حادث داشته باشد و یک وجه به سمت قدیم داشته باشد تا واسطه فیض بین قدیم و حادث شود. حالا میدانم با شهادت به رسالت رسول الله و علم به این مقام برزخیت کبری رسول خدا در فیض رساندن به ما، سرچشمه رساندن فیوضات به عالم پیامبر است. حالا می دانم چون رسول عبد مطلق است از خود اسم و وصف و رسمی ندارد او به مرحله فنای فعلی، وصفی و ذاتی خدا رسیده است! حالا با این آگاهی هایی که در مورد رسول الله پیدا کرده ام از این به بعد با چشمی بینا و قلبی پر نور و با تمام جان شهادت می دهم به رسالتش و او را در اذن دخول نمازم یعنی اذان واسطه میکنم تا به برکت وجودش فیض معراج شامل حالم شود. @hobbenamaz
از امروز می دونم که... طیّ این مرحله، بی همرهی خضر مکن ظلمات است، بترس از خطر گمراهی عقل حکم میکنه برای زندگیم راهی نزدیکتر به نجات پیدا کنم مثل وقتی که میخوام با کاروان برم سفر! چقدر مهمه که رییس کاروان چطور آدمیه حالا کاروان زندگیمه... به یک سفر ابدی باید گام هامو محکم بردارم مطمئن باشم توی طوفان حوادث دستمو به دست امام دادم که خودش خضر این طریق است و آشنا به راه! باید تسلیم امامم باشم و افعالم را با او میزان کنم وگرنه از کاروان نجاتش جا می مانم من می مانم و دلبخواهی های نفسم نه چیزی که خدا برایم خواسته! آیا نمازی که می خوانیم، همان نماز خدا خواسته است؟! «عمر ما، بانگِ کور عادت هاست کو نماز علی؟... کجاست؟... کجاست؟» @hobbenamaz
از امروز می دونم که... به نور وجود شما زمين روشن گرديده که اگر شما نبوديد، نه زمين بود و نه غير زمين شما در تكوّن و هستي عالم امكان، دخالت داريد و وجود شما به اذن خدا، هستي‌ بخش به عالم است. پس نمازم و همه ی زندگیم به تبعیت از شما آل الله حیاتی تازه می گیرد...و به برکت شماست که به سرمنزل مقصود خواهد رسید... @hobbenamaz
از امروز میدونم که... او میخواهد دستم را بگیرد و بالا ببرد... چه فرصتی ناب تر از این... این ها همه مقدمه ی فراهم کردن بستری آگاهانه و عاشقانه برای دیدارم با اوست...هر لحظه با تمام وجودم باید بدانم چه میگویم و جلوی چه کسی ایستاده ام... رسولم عاشق نماز بود...امامم حسین در وسط کاروزار و...و....و... نمازم را دست کم نگیرم...همین نماز ساده، خیلی ها را مهمان اعلی علیین کرده است.... حواسم باشه...! @hobbenamaz
از امروز می دونم که.. باید حضور قلب را از وضو شروع کنم، پس این همه مقدمات و اذان و اقامه همه برای این است که من نه از روی عادت که آگاهانه بدانم میخواهم برای دیدار صاحب جهان آماده شوم! حالا فهمیدم چرا به ما گفتند که اگر وقتی اذان و اقامه گفته می شود حرف زدن کراهت دارد و حتی از عوارض آن در روایت داریم اگر کسی در وقت گفتن اذان واقامه سخن بگوید وقت جان دادن موفق به گفتن شهادتین نمی شود ولال از دنیا میرود، مگر اینکه استغفار بکند نسبت به گذشته اش ، به خصوص وقتی که به حی علی الصلوه برسد یعنی اگر مؤذن دارد اذان می گوید ، می گوید حی علی الصلوه یا موقع اقامه نماز و حی علی الصلوه، من هنوز دارم حرف میزنم یعنی مشغول خودمم ، خب من کجا به قوای ملکی و ملکوتی ام اعلام حضور کردم! من که قوای ملکی ام در حال حرف زدن و سخن گفتن است. پس آماده نشدم ! وقتی در بین گفتن حی علی الصلوه این اعلان حضور را نکنم خب ، به کی دارم می گویم حی علی الصلوه ، برای دیگران یا به خودم این آمادگی برای خودم باید اتفاق بیفته... چرا غافلم؟!؟! @hobbenamaz
از امروز می دونم که... حی علی الصلاه را که بانگ می زنند باید به همه شهر وجودم آماده باش بدهم که قرار است تمام قد برای مناجات و حضور و همنشینی با او بروم. او مرا با طهارت دل خواسته است پس پای کینه ها و رذائل را از شهر وجودم ببرم که *الطیبات للطیبین* قانونش است وگرنه که قربی در کار نیست! همه ی عالم به تسبیحش مشغولند پس من چرا غافل باشم که خودش فرموده ان من شئ الا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون...همه چیز در عالم از سنگ و خاک گرفته تا افلاکیان تسبیح گویند...من از سنگ کمتر نباشم...او روی اختیار دادن به من حساب کرده...به افلاکیان گفته: من میشناسمش... او می آید!!!! بی اجبار...💖 @hobbenamaz
از امروز می دونم که... گوینده اذان وقتی دو مرتبه می گوید حی علی الصلوه... یعنی آی مردم عظموا هذه الصلوه ... این نماز را تعظیم بدارید این جزء شعائر است. خودم را بهتر بشناسم.... وقتی اذان را می شنوم و دلم برای نماز پر میکشد یعنی قلبم تقوا پیدا کرده و حرف او را از همه ی منفعت های عالم بزرگ تر می دانم... وقتی از من خواسته که نماز را بزرگ بدانم پس همه کارهای دیگر باید در ذهنم از بزرگی بیفتد... لبیک بگویم به ندایش و بخواهم آن چه را که او می خواهد... @hobbenamaz
از امروز میدونم که... خیال خودمو راحت کنم اذان که گفتند اگر خودم را مشغول هر کار دیگری غیر از نماز میکنم در آن کار برایم خیری نیست... رفتار امام صادق(ع) را الگو کنم که حتی در حین نوشتن، با شنیدن صدای اذان، خط را نصفه رها میکردند و تا پایان نمی نوشتند... تعظیم شعائر الله یعنی این!! چقدر زیبا برایم راه را روشن کردند... @hobbenamaz
از امروز می دونم که... چقدددر بی مزه میگفتم حی علی الفلاح در صورتی که مژده خداست که عجله کن به سمت آرزو و مقصدت... باید با ذوق و شوق و خوشحالی از نردبان نماز بالا بروم هر روز دارم پله یا پله های زیادی را بالا می روم... هر روز اگر نمازم نماز باشد باید فاصله بین من و او کوتاه تر شده باشد... مفلحون چه خوشبخت هایی هستند که نفس و روح را تزکیه کردند و رسیدند... راضیه مرضیه رسیدند...به خدا...فکر رسیدنش هم قند در دلم آب می کند ... @hobbenamaz
از امروز می دونم که... یاد این حدیث رسول الله افتادم که فرمودند: «اگر در کنار خانه شما نهری باشد و در روز پنج نوبت خود را در آن شست و شو دهید، آیا در بدن شما چیزی از آلودگی‌ها می‌ماند؟ نماز مثل نهر جاری و روانی است که هرگاه بر پا می‌شود گناهان را می‌شوید و از بین می‌برد.» چقدر رسول ماهیت نماز را به زیبایی و سادگی برای هر سطح فکری روشن کردند!!! مثل آبی مطهر بر جانی آلوده دلم برای نماز تنگ شد! حالا نماز را دستاویز دل انگیز و پرامیدی میبینم که جان و روحم به طراوتش مطهر می شود نه یک عبادت از سر عادت! حالا که صدای اذان می آید با شوق می روم تا به قول قدیمی ها که برای زیارت میگفتند استخوان سبک کردم، بروم استخوانی سبک کنم و دوباره برگردم به زندگی شاید این طهارت نماز را توانستم تا نماز بعدی برسانم! و حتی تا شهود حق... @hobbenamaz
از امروز می دونم که... روایت رسول برایم روشن شد که می فرمایند الفقر فخری فقر افتخار من است!!چون من آن به آن مورد عنایت مولایم هستم. چه شرافتی!چه عظمتی! لحظه به لحظه او دارد به من عنایت میکند لطف میکند این روح را از من نمیگیرد!فکر نکنم حیات مستمر است!! حیات که هیچ، چقدر همه قوایم را مال خودم میبینم به چشم هایم، زبانم، دست هایم حتی همه اندام های بدنم فکر کنم من چه نقشی در آفرینش و کمالشان دارم! مثلا کلیه و قلبم را چطور منظم می کنم که اینطور بی نقص کار میکند؟!همه اینها امانت ها و شاهدانی هستند از مولایم به من، تا ببیند با این قوا چه میکنم؟ برای او گام برمیدارم یا علیه او!! چه فقیری هستم من! چرا این لحظات زندگی را که دم به دم او دارد به من لطف میکند و حیات لحظه به لحظه می بخشد را جشن نمیگیرم؟ چرا تکراری و عادتی زندگی را خرج مهملات میکنم باید تمرین کنم صبح که چشم هایم را باز میکنم مثل رسول اول از ارسال مجدد روح به بدنی که امانت اوست تشکر کنم! ..در نمازم هم که اوج نزدیک شدن به او در دنیای مادی است یادم باشد که من با قوای او دارم می بینم با قوه سمع او می شنوم من ربط محضم...این زبانی که دارم با ان نماز میخوانم هم مال اوست.... با زبان او ذکر او میگویم...با قوای او.... من بی او اصلا چیزی نیستم! پس انقدر حواسم به خودم نباشد..به او...به الطاف دمادمش...به این همه حضور پررنگش..به اعضا و جوارحم....به اجازه ی ارسال روحم هر روز فکر کنم...شدت ربطم به او را که بفهمم به فلاح رسیده ام! ــــــــــــــ سعدی چه خوب فکر کرده بود: چون یاد تو می آرم، خود هیچ نمی مانم @hobbenamaz
از امروز میدونم که... خداوند مهربان در اذان، حاصل این اقامه نماز را همان اول به ما بشارت دادی تا با قلبی شعفناک از دست پیدا کردن به فلاح و رسیدن به خیرالعمل، با تمام وجود نماز بخوانم... و با هر نماز جان و روحم تازه تر شود...آخر تو خوب میدانی که جانم لابلای این همه اشتغالات روزمره چگونه میفرساید و مثل آب دادن به تشنه ای از بیابان رسیده جانم را به آبِ حیاتِ نماز، دوباره زندگی میبخشی...چقددددددر به نماز محتاجم و خودم بی خبر.... از امروز می دونم که رفع تکلیف و خواندن نمازی پر از یاد همه کس و همه چیز، نمازی مرده را در پی دارد و چه کسی از مرده توقع حیات بخشی و معراج بودن دارد؟! @hobbenamaz
از امروز میدونم که... چاره تمام اضطراب هایم در رسیدن به اوست نه در پول بیشتر، پست بالاتر و.... و او خوب راهی را جلوی پایم در این آشفته بازار دنیا گذاشته... او مرا از بین اضطراب ها و مشغولیت های همیشگی دنیا با اذان پنج بار صدا می زند تا مرا بیدار کند که برای کم و زیاد این دنیا انقددددر دل نگران نباش!! دوای دردت من هستم.... نه این فانی هایی دنیوی که متاعا الی حین هستند فقط... بیدار شو.... 🤔شاید یک دلیل آرامش بعد از نماز این باشد که دوباره مرور کنم... این بار با ایستادن جلوی صاحب جهان، مشغله هایم را دوباره ببینم...واقعا ارزشش را دارند...برای چه و برای چه کسی دارم رنج و ناآرامی میکشم؟مراقب هستم کجا میروم؟....پس چه خیرالعملی از نماز بالاتر @hobbenamaz