#جمله_سازی
🌼🌼🌼🌼🪴🪴🪴
۱.دوستات رسیدن؟ آره، تازه رسیدند.👈 اصدقائک وصلو؟ یی، هستوهم وصلو.
۲.مگه تازه ناهار نخوردی!؟ چقدر میخوری؟!👈 مو هستوک اتغدیت، شگد تاکل؟/ مو هستوچ اتغدیتی، شگد تاکلین.
۳. برادرم تازه از سفر اومده، خسته بود، خوابید.👈 اخویه هستوه جای من السفر، چان تعبان، نام.
۴.باور کنید، تازه شام خوردم، میل ندارم، دستتون درد نکنه.👈 صدگونی، هستونی متعشیه، مااشتهی، عاشت ایدکم.
۵. اهل کجایید؟ معلومه تازه رسیدین، جا برای استراحت و موندن دارید؟👈انتم امنین؟ مبین علیکم هستوکم وصلتو، عدکم مکان للاستراحه و مبیت؟
۶. مامانم تازه ناهار پخته، بمون پیشمون.👈امی هستوهه طابخه غده، ابقه یمنه.
۷. اهل کجایید؟ معلومه تازه رسیدین، جا برای استراحت و موندن دارید؟👈انتم امنین؟ مبین علیکم هستوکم وصلتو، عدکم مکان للاستراحه و مبیت؟
۸. ما از ایران اومدیم، جا نداریم، تازه رسیدیم و زیارت کردیم.👈 احنه اجینه من ایران، ماعدنه مکان، هستونه وصلنه و زرنه.
۹. ی ساعته من اینجا نشستم، تو تازه رسیدی.👈 صایرلی ساعه آنی گاعد اهنا، هستوک وصلت./ صایرلی ساعه آنی گاعده اهناک، هستوچ وصلتی.
۱۰. چقدر آب میخوری؟! تازه آب خوردی؟!👈 شگد تشرب مای، هستوک شربت./شگد تشربین مای، هستوچ شربتی.
☘☘☘☘☘☘☘
روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، من هم سهمی بر میدارم
شیر گفت چطور؟
روباه گفت: به خر بگو"ما نیاز به انتخاب سلطان داریم" قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشم.
🌺🌺گال الثعلب للاسد الجوعان : انت اكتل المطي, اني هم اخذ حصه
الأسد / گال شلون؟
الثعلب گال: گول للحمار"احنه نحتاج نختار ملك "و اکید ينتخبوك و بعدين انطي أمر حته اكتل المطي.
شیر قبول کرد و خر را صدا زد ، شیر شجره نامهاش را خواند و گفت : جّد اندر جدِ من سلطان بودهاند.
روباه گفت:من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم .
🌺🌺قبل الأسد و صاح المطي , الاسد قره شجره العائله مالته و گال : اني جد من بعد جد چانو ملوك
الثعلب گال و اني هم جد من بعد جد چنه خَدَمة للسلطان.
خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سُم عقبم نوشته شده!!!
شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند.
خر جفتکی زد و گردن شیر شکست و مُرد.
🌺🌺گال المطي اني مو متعلم (امی) وشجره العائله مالتي مكتوبه جوه حافري الخلفي!!
گال الأسد اني متعلم و راح يقره المكتوب علی حافره
المطي زگط وانكسرت رگبه الاسد ومات
روباه پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت:چرا فرار میکنی؟
روباه گفت : میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم
چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!!
🌺🌺الثعلب شرد , المطي صاح له وگال : ليش تشرد؟
الثعلب گال : اريد اروح لگبر ابوي أتشكر منه لانو ما خلاني اصير متعلم
لأن المتعلمين اكثر عرضه لزگط المطايه !!!
روزی روزگاری پادشاهی به وزیرش می گوید که : ای وزیر من زمانی که جوان بودم پدرم همیشه به من می گفت "تو آدم نمیشی".
🌺🌺بيوم من الايام فد ملك چان يگول لوزيره انو : يا وزيري اني من چنت شاب ابويه دائما چان يگلي: انت متصير ادمي.
خیلی دوست داشتم تا بتوانم نظرش را عوض کنم.
وزیر می گوید: قربان شما هم اکنون یک پادشاه هستید.
به نظرم شرایطی فراهم آورید که پدرتان شما را ببیند ، آنگاه نظرش تغییر خواهد کرد.
🌺🌺هواي چنت احب حته اگدر اغير رأيه.
الوزير يگول: اروحلك فدوه هسه انت ملك .
برأيي وفر الظروف الي يشوفك ابوک , وبذاك الوكت راح يتغير رأيه.
بنابر حرف وزیر، پادشاه دستور می دهد که شرایط سفر را به روستایی که پادشاه در آنجا بدنیا آمده بود فراهم کنند
تا پدرش که هنوز در خانه ی قدیمی خودش در آن روستا زندگی می کرد او را ببیند.
🌺🌺وعلى حچاية الوزير، الملك يأمر يوفرون ظروف السفر للقرية الي الملك چان منولد بيهه
حتى يشوفه ابوه الي چان لحد هسه يعيش ابّيته القديم ابهذيچ القرية .
پادشاه با تمام عظمت خود به همراه وزیران و سربازان و همراهان سوار بر اسب زیبا و با وقار خود به روستا می روند.
سپس دستور می دهد تا سربازان پدرش را از خانه اش به میدان روستا بیاورند.
🌺🌺الملك بكل جلاله يركب على حصانه الحلو وبوقاره ويه الوزراء والجنود يروحون للقرية.
وراهه يأمر الجنود حته يجيبون ابوه من بيته لساحة القرية.
همه ی اهالی روستا در حال تکریم و تعظیم به پادشاه بودند
اما زمانی که پدر پادشاه به میدان می آید خیلی آرام و ساده در مقابل پادشاه که بر اسب سوار بود می ایستد.
🌺🌺كل اهل القرية چانوا بحال الاحترام والتعظيم للملك
بس بالوكت الي يجي ابو الملك للساحة يوگف بكل هدوء وبساطة گدام الملك الي چان صاعد على الحصان.
پادشاه می گوید : ای پدر ببین من پسرت هستم , همان کسی که می گفتی آدم نمی شود.
ببین که من هم اکنون پادشاه این مملکت هستم و همه از من فرمان می برند , حال چه می گویی؟
پیرمرد نگاهی به روی پسرش می اندازد و می گوید: من هنوز هم سر حرفم هستم , تو آدم نمیشی , من هرگز نگفتم تو پادشاه نمیشی، گفتم تو آدم نمیشی.
🌺🌺الملك يگول : يا بوية شوف اني ابنك , نفس الشخص الي چنت تگول مايصير ادمي
شوف انو هسه اني ملك هاي المملكة والكل ياخذون امر مني , هسه شتكول؟
الشايب يباوع على وجه ابنه ويگول : اني بعدني على احچايتي , انت متصير ادمي , اني ابد ما گلت متصير ملك، گلت انت متصير ادمي.
🌺🌺تو اگر آدم بودی , به جای اینکه سرباز بفرستی دنبال من خودت می آمدی در خانه را می زدی و من در را برایت باز می کردم.
اگر تو آدم بودی حال که من آمده ام به احترام من که پدرت هستم از اسب پیاده میشدی.
نه، من از نظرم بر نمی گردم. تو آدم نمیشی.
🌺🌺انت لو چنت ادمي , بدال ما ترسلي جندي چنت تجي انت بنفسك وچنت تدگ الباب واني چنت فتحت الباب الك.
لو چنت ادمي بالوكت الي اني جای لإحترامي انی الي ابوك چان تنزل من الحصان.
لا , ما ارجع عن رايي. انت متصير ادمي.
#اصطلاحات
#نکته
الإيد إللي إرتخت برضاها لا تشد عليها ! 👈 دستی که عمدا آروم دست داده رو، محکم فشار نشده! …
اللي فات؛ مات… 👈 چیزی که تو واقعیت تموم شده رو تو رویاهات ادامه نده.
ما اجيت أحبّك علمود تملى فراغي ! فرّغتلك قلبي .. علمود تملاه 👈 نیومدم دوست داشته باشم که تنهاییم رو پر کنی؛ قلبم رو برات خالی کردم .. تا تو پُرش کنی!
أرَاك وَتَضحَكُ الدُّنيَا لِعَينِي 👈 میبینمت و دنیا به چشمم لبخند میزنه !
أنتِ صباحٌ يشرقُ من قصيدة منتصف الليل 👈 تو آن صبحی که نیمهشب از دل شعری طلوع میکند
#نکته
ممَّا قَاله ابن مناذر: كنتُ أمشِي مَع الخَليل بن أحمد فانْقَطع شسع نَعلي، فَخلع نَعله فقلتُ:
مَا تَصنع؟ فَقال: أواسِيك فِي الحَفاء... 👈 از گفتههایِ ابن مناذر: «با خلیلبناحمد راه میرفتم، تسمه کفشم کنده شد، او هم کفشش را کند. گفتم: چه میکنی؟ گفت: در پا برهنه بودن با تو همدردی* میکنم...»🙂❤️🩹
•پ.ن: ابن مناذر من الشعراء المخضرمين كان كثير الشعر، حتى في الدولة العباسية.
#نکته
الكبير كبير مقام و عقل و احترام،اما العمر حطه على كيكة عيد ميلادك. 👈 بزرگ کسیه که از لحاظِ جایگاه و احترام و عقل بزرگ باشه، سن رو بذار رو کیکِ تولدت..🍰😉
#نکته
أما بعد أنا في فترة حیاتی (مزاجيتي) أهش من البسكوته اللي أنغمست بگلاس چاي! 👈 و اما بعد، در دورهای از زندگیام هستم که از بیسکویت غرق شده در چای شکنندهترم!🫠❤️🩹
#نکته
•اِن ﺳﺄﻟﻮک ﻋﻦ ﻏﺰﺓ ﻗﻞ ﻟﻬﻢ: ﺑﻬﺎ ﺷﻬﻴﺪ ،
ﻳُﺴﻌﻔﻪ ﺷﻬﻴﺪ،
ﻭﻳُﺼﻮّﺭﻩ ﺷﻬﻴﺪ،
ﻭﻳُﻮﺩّﻋﻪ ﺷﻬﻴﺪ،
ﻭﻳُﺼلّی ﻋﻠﻴﻪ ﺷﻬﻴﺪ ...❤️🩹🕊
🏷•اگر از تو درباره ی غزه پرسیدند
بگو به آنها؛
در آنجا شهیدیست
که شهیدی تیمارَش میکند
و شهیدی به تصویرش میکِشد
و شهیدی تشییعش میکند
و شهیدی بر او نماز میگذارد ...
#محمود_درویش
#فلسطین🇵🇸
#نکته
•وَلَا یَغفُلوُنَ عَن الوَلَهِ إِلَیکَ...🫀🫰🏻
..یاد من باشد؛ عاشقت هستم"
📚برداشتی از:#صحیفه_سجادیه
#نکته
• إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ..🇵🇸🕊
•«مسلماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت.»
#سوره_السجده/آیه۲۲
#شهید_القدس
#شهید_اسماعیل_هنیه
#کربــلا_طریق_الاقصی