eitaa logo
| موسسه چندمنظوره هدی |
555 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
581 ویدیو
10 فایل
سلام رفیق :) تاحالا فکر کردی اگه میتونستی متخصص و متعهد بشی ، چطور میشه؟🤔 «موسسه هدی» تو رو به تخصص و تعهد میرسونه فقط کافیه عضو بشی تا از دوره‌ها و تخفیفات خبردارشی🤩 ارتباط با ما: @seyedmashhadi 🌀موسسه چند منظوره هدی @hoda14_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰زیارت اقاجان مان امیرالمومنین علی (ع) با جمعی از زائر اولی ها 🖤زیارت در روز شهادت خانم حضرت زینب (س) 🔻واحد گردشگری و زیارتی موسسه هدی(ستاد زیارت ولایت) 🆔@Hoda14_ir
🔻مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی رضوان الله تعالی علیه نقل فرمودند : ◾️ آقای سید محمد باقری بود اهل دامغان که در مشهد ساکن بود و از علماء و شاگردان مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی بود و زیاد خدمت معظم له می رسید . وی مدت متمادی بود به مرض سل مبتلا شده بود و آن روز ها این مرض غیر قابل علاج بود و همه از او مایوس بودند و بسیار نحیف و ضعیف شده بود . ◾️یک روز دیدم که او بسیار سرحال و سالم و با نشاط و بدون هیچ کسالتی نزد ما آمد همه تعجب کردیم و از او علت شفا یافتنش را پرسیدیم !!! ◾️گفت یک روز که خون زیادی از حلقم بیرون آمد و دکترها مرا مایوس کرده بودند ، خدمت استادم آقا میرزا مهدی رسیدم و به ایشان شرح حالم را گفتم . معظم له دو زانو نشست و با قاطعیت عجیبی به من فرمود : ◾️ مگر تو سید نیستی ؟ چرا از اجدادت رفع کسالتت را نمی خواهی ؟؟ چرا به محضر حضرت بقیه الله الاعظم ( سلام الله علیه ) نمی روی و از آن حضرت طلب حاجت نمی کنی ؟ مگر نمی دانی آنها اسماء حسنی پروردگار هستند ؟ مگر در دعای کمیل نخوانده ای که فرمود : ( یا من اسمه دواء و ذکره شفاء) ؟ تو اگر مسلمان باشی و سید باشی و اگر شیعه باشی باید شفایت را همین امروز از حضرت بقیه الله ( سلام الله علیه ) بگیری ! ◾️مرحوم میرزا اینقدر این مطالب را به من فرمود که با گریه از جا بلند شدم ، مثل آنکه می خواهم به محضر حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بروم . لذا بدون آنکه متوجه باشم اشک می ریختم و با خود زمزمه می کردم و می گفتم ( یا حجت بن الحسن ادرکنی ) و بطرف صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا ( سلام الله علهیما ) می رفتم و وقتی به درب صحن عتیق رسیدم آنجا را طوری دیگر دیدم . صحن بسیار خلوت بود تنها جمعیتی که در صحن دیده می شد چند نفری بودند که با هم می رفتند و در پیشاپیش آنها سید بزرگواری بود که من فهمیدم آن سید حضرت ولیعصر ( ارواحنافداه ) است . با خودم گفتم که چون ممکن است بروند خوب است بروم و ایشان را صدا بزنم و از ایشان شفای مرض خود را بگیرم ، همینکه این خطور در دلم گذشت دیدم که آن حضرت برگشتند و نگاهی با گوشه چشم به من کردند . عرق سردی بر بدن من نشست ، ناگهان صحن مقدس را به حالت عادی دیدم ، دیگر از آن چند نفر خبری نبود ، مردم بطور عادی در صحن رفت و آمد می کردند ، من بهت زده شدم . ◾️در این بین متوجه شدم این حالت کسالت از مرض سل از من مرتفع شده ، به خانه برگشتم و آنچنان حالم بهتر شد که هرچقدر می خوام سرفه کنم نمی توانم . 🆔@Hoda14_ir
❓چرا اول رجب را، شب "نور باران" می گفتند... 💠 مرحوم نراقی در خزائن آورده است که: ثقه‏ اى نقل كرد از شيخ محمد، كليد دار روضه مقدسه كاظمين‏ (عليهما السّلام) و شيخ مذكور خود مرد متدّينى بود، و من خود او را ملاقات كرده بودم كه شيخ مذكور گفت: 🔸در هنگامى كه حسن پاشا - بعد از زمان سلطنت نادرشاه افشار در ايران - او پاشاى عرب بود در بغداد متمكن بود. روزى در ايام ماه جمادى الثانيه در وقتى كه جمعى از امراء و افنديان و اعيان آل عثمان در مجمع او حاضر بودند، پرسيد سبب چيست كه اول ماه رجب را گويند؟! - يكى از ايشان [چنین] مذکور ساخت كه در [این] شب، بر قبور ائمه دين، نور فرو مى ‏ريزد. 🔹پاشا گفت: در اين مملكت محل قبور ائمه بسيار است و البته مجاورين اين قبور ائمه مشاهده خواهند نمود! پس كليددار ابوحنيفه كه امام أعظم ايشان است و كليد دار شيخ عبدالقادر را طلبيده مطلب را از ايشان استفسار نمود و ايشان گفتند: - ما چنين چيزى مشاهده نكرده ‏ايم. 🔸حسن پاشا گفت: كه موسى بن جعفر و حضرت جواد (عليهما السّلام) نيز از اكابر دينند، بلكه جماعت روافض آنها را واجب الاطاعة مى‏ دانند. سزاوار آن است كه از كليددار روضه ايشان نيز بپرسيم. - و همان ساعت ملازمى كه به عرف اهل بغداد "چوخادار" گويند به طلب كليددار كاظمين (عليهما السّلام) آمد، شيخ محمد گويد که: 🔹كليددار آن وقت، پدر من بود و من تقریباً در سن بيست سالگی بودم و با پدر در كاظمين بوديم كه ناگاه "چوخادار" به احضار پدرم آمد و او نمى‏ دانست كه با او چه کاری داشت، روانه بغداد شد و من نيز به اتفاق او رفتم. 🔸من بر در خانه پاشا ماندم و پدرم را به حضور بردند، بعد از حضور پاشا از پدرم سؤال كرد كه: گويند شب اول رجب را "شب نور باران" گويند به جهت نزول نور از آسمان بر قبور ائمه دين، آيا تو هيچ آن را در قبر كاظمين مشاهده كرده ‏اى؟! 🔹پدر خالى از ذهن و بى‏ تأمل گفت: بلى چنين است و من مكرر ديده ‏ام. پاشاى مذكور گفت: اين امر غريبى است و اول رجب نزديک است، مهيا باش كه من در شب اول رجب در روضه مقدسه كاظمين به سر خواهم برد. 👈🏻 پدرم از استماع اين سخن به فكر افتاد كه اين چه جرأتى بود كه من كردم و چه سخن بود از من سر زد! و با خود گفت كه يحتمل مراد قابل مشاهده نباشد و من نور محسوسى نديده ‏ام و متحير و غمناک بيرون آمد. - من چون او را ديدم، آثار تغير و ملال در بشره او يافتم و سبب استفسار كردم، گفت: 🔸اى فرزند من خود را به كشتن دادم و با حال تباه روانه كاظمين (عليهما السّلام) شديم و در بقيه آن ماه پدرم به وصيت و وداع مشغول بود و امور خود را انجام مى ‏داد و خورد و خواب او تمام شد. - و روز و شب به گريه و زارى مشغول بود و شبها در روضه مقدسه تضرع مى‏ كرد و به ارواح مقدسه ايشان توسل مى‏ جست و خدمتكارى خود را شفيع مى‏ كرد تا روز آخر ماه جمادى الثانية. 🔹چون روز به حوالى غروب رسيد كوكبه پاشا ظاهر شد و خود او نيز وارد شد و پدرم را طلبيد و گفت: بعد از غروب، روضه را خلوت نمايد و زوار را بيرون كند، پدرم حسب الأمر چنان كرد. - هنگام نماز شام، پاشا به روضه داخل شد، امر كرد كه شمعهاى روضه كه روشن بود خاموش كردند و روضه مقدسه تاريک ماند. 🔸خود چنان كه طريقه سنيان است فاتحه خواند و رفت به عقب سر ضريح مقدس و مشغول نماز و ادعيه شد و پدرم در سمت پيش روى ضريح مقدس را گرفته بود و محاسن خود را بر زمين مى‏ ماليد و روى خود را در آنجا مى ‏سائيد و تضرع و زارى مى كرد. - مانند ابر بهار، اشک از ديده او جارى بود و من نيز از عجز و زارى پدرم به گريه افتاده بودم و بر اين حال، تقربياً دو ساعت گذشت و نزديک بود كه پدرم قالب تهى كند كه... 🌕 ناگاه سقف محاذى بالاى ضريح مقدس شق شد و ملاحظه شد كه گويا به يک بار صد هزار خورشيد و ماه و شمع و مشعل بر ضريح مقدس و روضه مقدسه ريخت كه مجموع روضه هزار مرتبه از روز روشنتر و نورانى‏تر شد! - و صداى حسن پاشا بلند شد كه به آواز بلند مكرر مى ‏گفت: "صلى الله على النبى محمد و آله" 🔹پس پاشا برخاست و ضريح مقدس را بوسيد و پدر مرا طلبيد و محاسن او را گرفت و به خود كشيد و ميان دو چشم پدر مرا بوسيد و گفت: 👈🏻 بزرگ مخدومى دارى، خادم چنين مولائى بايد بود، و انعام بسيار بر پدرم و ساير خدام روضه متبركه كرده و در همان شب به بغداد مراجعت نمود. ‍ 🆔@Hoda14_ir
📸 📸 🌅 وقتrی هدف از ✓ رسیدن به محبوب ✓ و وصل معبود است، معلوم است که _ اظهار دشمنی _ و انجام گناه اورا از رسیدن به این آرزوی خواهد ساخت 🆔@Hoda14_ir
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰تدارک غذای ۱۸۰ زائر ابی عبدالله(ع) در کربلای معلی 🔻واحد زیارتی و گردشگری موسسه هدی(ستاد زیارت ولایت) 🆔@Hoda14_ir
🔻علامه طباطبایی ره: گناهان هر كدامش آدمى را به سوى ديگرى مى ‏كشاند چون اساس گناه پيروىِ هواى نفس است و نفْس وقتى هواى گناه را مى ‏كند، هواى أمثال آن را نيز مى ‏كند. 🆔@Hoda14_ir
🔹مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد، چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… ❌راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… ⛔️ برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود، تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت:"هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" 🔹مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" ⭕️راننده جواب داد: "واقعا تقصیر تو نیست… امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…!" ✔️ لطفا برای کشف آرامش گذشته را فراموش کنیم ، در صورتی که با گذشته زندگی می کنید آسیب های گذشته را باید همچنان حمل کنید برای کمک به مهربونی شما هم میتونین نشر بدین 🌹🌹🌹 🆔@Hoda14_ir
📸 📸 از استاد تحریری پرسیدم: _ چه کنم در کارم داشته باشم؟ ایشان فرمودند: + از کاری که انجام می‌دهی داری ؟ گفتم: _ هدفم این است که کارهایم به درد بخورد استاد فرمودند: + همین که برای کار می‌کنی یعنی 🆔@Hoda14_ir
🗞 نامه معاویه بن أبی سفیان به زیاد بن أبیه درباره ایرانیان 🔸این نامه‌ی معاویه درباره ایرانیان که به زیاد بن ابیه برادر خوانده معاویه و سرپرست کوفه، خوزستان و فارس نوشته شده است. نامه‌ای است که به نقل از ابان بن ابی عیاش و از او، به نقل از سلیم آمده است. متن این نامه توسط منشی زیاد بن ابیه که شیعه بوده، به سلیم که دوست نزدیکش بوده نشان داده شده است که آن را بخواند. با توجه به مضمون جالب این  نامه، منشی زیاد بن ابیه، یا خود جناب سلیم، رونوشتی از آن برای خود  برداشته است. 🔻متن این نامه، این‌طور آغاز می‌شود: «…اما بعد…، از من پرسیده‌ای که وظیفه تو در برابر قبایل عرب و غیرعرب چیست؟» (و پس از شرحی درباره قبایل یمن و بنی ‌ربیعه و بنی ‌مضر نوبت به ایرانیان می‌رسد. در این زمینه در ناسخ التواریخ چنین آمده است:) «… و اکنون می‌رسیم به این قومی که به نام موالی در میان امت اسلام به سر می‌برند و قوم فارسی نام دارند. گوش کن زیاد، این مردم را باید ذلیل کرد. ←باید همان روشی که عُمر (عمر بن خطاب) آن‌ها را می‌کوبید، طوری کوبیدشان که هرگز نتوانند سربردارند. این‌ها جز با سیاست عمر اداره شدنی نیستند. از عطایشان که حق عمومی اتباع اسلام است تا می‌توانی بکاه. در تقسیم خواربار تا می‌توانی از سهمشان کم کن. در جبهه جنگ آن‌ها را در صفوف مقدم بگمار تا زودتر از دیگران هدف حملات دشمن تازه نفس قرار گیرند. سربازان آن‌ها را به کار جاده‌سازی و هموار کردن راه‌ها و کندن درخت‌ها بگمار و سعی کن هر چه دشواری و عذاب باشد نصیب این عجم‌ها شود. کاری کن که سنگینی بارها بر دوششان هرچه بیشتر فشار آورد. زیرا که اگر جز این باشد هوای عصیان خواهند کرد. مراقب باش که این عجم‌ها هرقدر هم صالح و متقی باشند بر صفوف جماعت در نماز پیش نمازی نکنند و در نمازجماعت در صف اول قرار نگیرند مگر آن‌که عده اعراب برای تکمیل صفوف کافی نباشد و هرچند هم در فقه و قرآن دانشمند باشند بر مسند قضا ننشینند و بر هیچ شهری از شهر های اسلام والی یا حاکم نشوند و در معابر هرقدر هم مقامشان بالا باشد بر عرب هرچند هم پست و فرومایه باشد تقدیر نجویند و در ازدواج حق زناشویی با زن عرب نداشته باشند اما مردان عرب حق همسری با زنان فارسی را داشته باشند. این‌ها همه سیاست عمر رضی الله عنه است و عمر شایسته است از امت محمد صلی الله علیه و خاصاً از شایسته ‌ترین پاداش را ببیند. با این همه عمر اشتباهاتی نیز داشت. مثلاً می‌بایست قوانین و نظاماتی به وجود آورده باشد که برای همیشه عجم‌ها را در برابر عرب ذلیل و خوار نگاه دارد. اگر از ایجاد نفاق در میان امت اسلام پرهیز نداشتم، همین امروز مقرر می‌داشتم که اگر یک عجم، عربی را بکشد محکوم به قصاص یا دیه کامل می‌باشد ولی اگر عربی یک فارسی را به قتل برساند از قصاص معاف باشد و دیه را نیز نصف بپردازد. به هرحال، زیاد، از همین امروز که این نامه به دستت می‌رسد این عجم‌ها را بیشتر ذلیل کن، به آنان توهین کن، آن‌ها را از پیشگاهت دور دار، از آنان در رتق و فتق امور کمک مخواه، به درخواست‌هایشان اعتنا نکن. از این سخن که بگذرم، بگذار نامه‌ای را برایت نقل کنم که عمر بن خطاب برای والی بصره ، در زمانی که تو به سمت منشی حکومت در زیردست این مرد خدمت می‌کردی، فرستاده بود. همراه این نامه ریسمانی به طول پنج وجب بود که هرچه حکایت بود در آن ریسمان بود؛ زیرا عمر در آن نامه به فرماندار بصره دستور داده بود که "به موجب این نامه مردان بصره را احضار کن و درمیان آنان از موالی و اعاجم (ایرانیان) هرکس را که طول قامتش به اندازه این ریسمان رسیده، گردن بزن"❗️» 📔منابع: 1- کتاب سلیم بن قیس، ص۱۴۰ و ص۲۸۱ در چاپ بیروت (ر.ک: تصویر الحاقی) 2- نفس الرحمان، ص١۴۴ 3- سفینة البحار، ج ۲، ۱۶۵ 4- ناسخ التواریخ، ج۶، ص۱۲۳ 🆔@Hoda14_ir
لحظه‌ی غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به امام زمان (ارواحنافداه) داشته باشی. همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم. 🆔@Hoda14_ir
🔹🔸🔹 ‼️ اطلاعیه مهم ‼️ ☃️ بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام ☃️ پاکی آوردی ای امید ِسپید! 🌨 خداوند منت گذاشت و آسمان را با سپیدی برف زینت بخشید. 🌨 سپاسگزاریم و سجده ی شکر می گذاریم. ❄️ پیش بینی هواشناسی برای امتداد این سامانه و احتمال یخ زدگی معابر،فردا شنبه مورخ ۱۴ بهمن ماه ۱۴۰۲ کلیه کلاس های موسسه ی زبان هدی تعطیل خواهد بود. ┈┈••••✾•🌱🌻🌱•✾•••┈┈• 🔻واحد بین الملل موسسه هدی (دپارتمان زبان) 🆔https://eitaa.com/hoda14_zaban