eitaa logo
مشاوره اسلامی هُدی
1.7هزار دنبال‌کننده
670 عکس
683 ویدیو
46 فایل
﷽ 🔆 هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ 🔆 🔰آموزش مشاوره اسلامی🗨 👥برگزاری دوره های آموزشی با اساتید مجرب حوزوی و دانشگاهی با 15سال سابقه تدریس ومشاوره دینی 💎ارتباط با ما: @hodaa_moshaver
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 آن‌قدر غرق محبتم می‌کرد که... 🔻 زندگی ما طول چندانی نداشت، اما عرض بی‌انتهایی داشت. ابراهیم، بودنش خیلی کم بود، اما خیلی با کیفیت بود. 🔸 هیچ‌وقت نشد زنگِ درِ خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می‌کردم. می‌خندید؛ خنده‌ای که همهٔ مشکلات و غم و غصه‌اش پشتش بود، اما خودنمایی نمی‌کرد. 🔹 تا بود، نود و نه درصد کارهای خانه با او بود. آن‌قدر غرق محبتم می‌کرد که یادم می‌رفت از مشکلات جبهه‌اش بپرسم. تا از راه می‌رسید، حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می‌خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می‌زد. 🔸 خودش شیر بچه‌ها را آماده می‌کرد، جایشان را عوض می‌کرد، با من لباس‌ها را می‌شست و می‌برد پهن‌شان می‌کرد و خودش جمعشان می‌کرد، خودش سفره را پهن می‌کرد و خودش جمع می‌کرد. ▫️می‌گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می‌کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟» ▫️می‌گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل‌های معصوم را ادا کنم.» ▫️می‌گفتم: «ناسلامتی من زنِ خانهٔ تو هستم و باید وظیفه‌ام را عمل کنم.» ▫️می‌گفت: «من زودتر از جنگ تمام می‌شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می‌دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم.» 🎙 راوی: ژیلا بدیهیان؛ همسر 📚 برگرفته از کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» ❤️ #⃣ به کانال ملحق شوید https://eitaa.com/joinchat/356188420Cb88e036425