eitaa logo
حُفره
449 دنبال‌کننده
156 عکس
12 ویدیو
1 فایل
به نام تو برای تو . مبارکه اکبرنیا هستم. شیمیستِ روانشناسی‌خوانده که عاشقِ کتاب 📚 و محتاجِ کلمه✍️ است. مشغول به شغل‌های شریفِ همسری، مادری👶👦👦، خانه‌داری و استادیاری مدرسه‌ی نویسندگی مبنا . برای هر نظر، انتقاد و پیشنهادی اینجا هستم👇 @mob_akbarnia
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دونم چطور روتون میشه بقیه سال حرف از حقوق بشر و آزادی بزنید وقتی چهارشنبه‌سوری با پیژامه‌ی مامان‌دوز نارنجک و کوکتل مولوتوف می‌ندازید خونه مردم. شما از جنگ می‌ترسید؟ شماها؟ وای مامانم اینا😒 @hofreee
عزیزکم؟ فرشته‌ها رسیدند؟ دکمه‌ی سرهمی‌ات را بستند که سردت نشود؟ آن زیپ لباست را بالا کشیدند؟ شاید هم لباس‌های نو و تمیزی برایت آوردند که پُر از رنگین‌کمان است. انگشت‌های دستت را از آستینت بیرون کشیدند که راحت‌ دست بزنی و دلبری کنی؟ پاهای کبودت را ماساژ دادند؟ پماد مالیدند؟ آن صورت و بدن پر از زخمت را تمیز کردند؟ دیگر درد نداری؟ سیر شده‌ای؟ جایت خوب است؟ پس بخواب عزیزم. بخواب و برای بیداری ما و دنیا دعا کن. تف بر دنیایی که برای همه‌ چیز و همه‌کس جا دارد الا تو و آن تن نحیف. مامان هم می‌رسد. خیلی زود. می‌دانستی بعد از باران که خورشید بتابد، آسمان رنگین‌کمانی می‌شود؟ فقط یک ذره مانده که خورشید ابرها را کنار بزند. فقط یک ذره... @hofreee
حُفره
🔅آخرسالی بیایید یک چالش راه بیندازیم! به نظرتان آدم‌های کتاب‌خوان بهترین چیزی که می‌توانند به هم هد
اینو درنمی‌یابید؟😅 یه روز مونده از سال... اسم بهترین کتابای امسالتونو به دوستاتون هدیه نمیدین؟ :)
به حرمت عزای پدرم، آقا امیرالمومنین(ع)، عید نوروز و سال نوی‌ من و خانواده‌ام چند روز دیرتر شروع می‌شود. بهار امسال همرنگ خزان است چه نوروزی؟ پدر دادیم از دست @hofreee
فقط در یک سال؟ ما برای هضمِ این حجم از غم به سال‌ها نیاز داریم. اما می‌گویند غم بزرگ را تبدیل کن به کار بزرگ. الهی امسال کار بزرگ ما روی سر دشمن کوبیده شود. الهی امسال آشیانه درست کنیم برای پرستوهایی که دلتنگ خانه‌اند. @hofreee
دانشگاه که قبول شدم دوستم ازدواج کرد. باری نبود که باهم حرف بزنیم و همسر و ازدواجش را وسط نکشد. اینکه برایش چه خریده؟ چه سوراپرایزی داشته؟ این‌بار چه گلی؟ چه عاشقانه‌هایی؟ چه حرف‌هایی؟ آنقدر گفت و گفت که ایده‌آل‌های منِ ۱۸ ساله را به کلی عوض کرد. فکر می‌کردم همه‌ی ازدواج‌ها باید همین باشند و اگر نباشند یک جای کار می‌لنگد. تا اینکه من هم ازدواج کردم. قصه کاملا همان نبود که او می‌گفت. فکر می‌کردم حتما شکست مفتضحانه‌ای خوردم. رویم نمیشد از کسی بپرسم حس‌های من درست است؟ اینکه آن اتفاقات صورتی به آن غلظت نیست درست است؟ تا چند ماه افسرده شدم و پشیمان. واقعیت‌ها و سختی‌ها برایمان پشت پا می‌گرفتند. از طرفی خوب بود چون غرقم کرد. آن فانتزی‌ها را فراموش کردم و چسبیدم به زندگی‌. مدتی که گذشت فهمیدم همین است! زندگی آن رمانتیک‌بازی‌ها نیست. زندگی همین دست هم را گرفتن و باهم ساختن است. بالا دارد. پایین دارد. دعوا دارد. آشتی دارد. گاهی ناسازگاری. گاهی تفاهم. بله. عاشقانه‌هایی هم دارد اما نه اینکه صبح تا شب را به این چیزها بگذرانی. باید بدوی. بجنگی. عرق بریزی. چند روز پیش با آن دوست بعد از سال‌ها قطع رابطه صحبت کردم. برای اولین‌بار به چیزهایی در زندگی‌اش اعتراف کرد که شوکه شدم. گفتم چرا آن‌موقع از این‌ها نمی‌گفتی؟ گفت نمی‌خواستم تصورت را از ازدواج به هم بزنم. ولی من فکر می‌کنم آن دوستم می‌خواست تمام آن محدودیت‌ها و کمبودهایش را از این راه جبران کند. او و تمام افرادی که فقط زیبایی‌ها و صورتی‌بازی‌های ازدواج را می‌گویند، به نوعی خیانت می‌کنند. به افکار و احساسات جوان‌هایی که برای خود از ازدواج کاخ بزرگی می‌سازند و بعد مواجه با واقعیت‌ها و سختی‌ها افسرده و پشیمان می‌شوند. من اگر آن‌سال‌ها خودم را جمع نمی‌کردم و نمی‌چسبیدم به زندگی، الان کجا بودم؟ کِی واقعیت را کشف می‌کردم؟ احتمالا بعد از طلاقم! می‌دانید چقدر از زندگی‌ها را اینطور به هم می‌زنید؟ لازم به داد و فریاد عاشقانه‌هاتان پیش بقیه نیست! واقعا نیست. نه منفی‌بافی کنید نه اغراق. فقط واقعیت‌ها را صادقانه نشان دهید. دوست عزیزی که تازه ازدواج کرده‌ای. آن هم سنتی. غصه نخور. روزهای اول هم شیرین است هم بسیار پُرچالش. کافیست با هم حرف بزنید و از احساسات‌تان واضح و روشن بگویید. بعد هم درست‌ترین راه را پیدا کنید. حس و حال شما کاملا طبیعی است. درست است که می‌گذرد اما سعی کنید با مهربانی بگذرد. @hofreee
‌سلام 🟢 این شما و این بهترین کتاب‌های سال ۰۳ که دوستان عزیز برام فرستادن: 🌟 به معنی پرتکرار بودن معرفیست. ⚠️ اگر جای کتابی خالیست حتما بگید که اضافه کنم. 🔅 ممنونم از بزرگوارانی که در چالش شرکت کردن و در سال پیش رو یادگاری جذابی بهمون دادن :)) ‌ ۱/ قاف🌟 ۲/ بندها🌟 ۳/ بیگانه ۴/ گاوخونی ۵/ زود باش ۶/ کورسرخی🌟 ۷/ شب بازی ۸/ داش آکل ۹/ همسایه‌ها ۱۰/ ناتور دشت ۱۱/ وارث پیامبر ۱۲/ اکسیر عشق ۱۳/ تاریخ بیهقی ۱۴/ پیرمرد و دریا ۱۵/ ویرانه‌های من🌟 ۱۶/ روزهای بی‌آینه ۱۷/ دختر ترکستانی ۱۸/ موش‌ها و آدم‌ها ۱۹/ نان و پنیر موزارلا ۲۰/ استاد و خدمتکار ۲۱/ خرگوش گوش داد ۲۲/ هر صبح می‌میریم ۲۳/ مهمانسرای دو دنیا ۲۴/ مردی در تبعید ابدی ۲۵/ اسکار و خانم صورتی ۲۶/ فقط پنج دقیقه دیگه ۲۷/ مهاجر سرزمین آفتاب ۲۸/ نجات از مرگ مصنوعی ۲۹/ هفت روایت خصوصی ۳۰/ فارابی (مشاهیر خندان) ۳۱/ آمیخته به بوی ادویه‌ها🌟🌟 ۳۲/ نامه‌های سیمین و جلال ۳۳/ از طرف فرزند کوچک شما ۳۴/ فردوسی (مشاهیر خندان) ۳۵/ چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم🌟🌟 ۳۶/ راهنمای مردن با گیاهان دارویی ۳۷/ ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر ۳۸/ ابوریحان بیرونی (مشاهیر خندان) ۳۹/ زندگی سیدمحمدحسین طباطبایی ۴۰/ و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد ۴۱/ طلوع روز چهارم ۴۲/ سووشون🌟🌟 ۴۳/ عاشقی به سبک ون‌گوگ ۴۴/ دیار اجدادی 🌟🌟 ۴۵/ مسکوی کوچک افغانستان (صوتی) ۴۶/ ساجی ۴۷/ پدر حضانتی ۴۸/ سنگی بر گوری ۴۹/ پس از بیست سال ۵۰/ دروازه مردگان ۵۱/ ویولن زن روی پل ۵۲/ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن /سید علی خامنه ای ۵۳/ پدر، مادر، ما متهمیم/ علی شریعتی گفت و گوی چهارجانبه/ متن گفت و گوی علی شریعتی، فخر الدین حجازی، سید علی خامنه ای و مرتضی مطهری ۵۴/ زخم داوود/ سوزان ابوالهوی ۵۵/نخل و نارنج / وحید یامین پور ۵۶/ واژه‌نامه سیاسی فرهنگی / شهریار زرشناس ۵۷/ زن، فاطمه فاطمه است / علی شریعتی ۵۸/ پورنوگرافی و آثار مخرب لذت‌های ممنوعه بر روی مغز و روان / کامیار سنایی ۵۹/ درسنامه علوم قرآن / حسین جوان آراسته ۶۰/ اِلی... ۶۱/ کاپوچینو در رام‌الله ۶۲/ تا فراموش نشوی ۶۳/ برچیدن امپراتوری آخرین امید آمریکا ۶۴/ خیابان ۲۰۴ ۶۵/ دوپامین ۶۶/ کتابخانه نیمه شب ۶۷/ زمستان ۶۲ ۶۸/ سلام بر ابراهیم ۶۹/ اثرمرکب ۷۰/ بازیگری آدلر ۷۱/ نمایش خلاق ۷۲/ تربیت در عمل دکتر عابدی و ایزدی ۷۳/ ۸ قرار عاشقانه ۷۴/ ۵ زبان عشق ۷۵/ پیامبر بی‌معجزه ۷۶/ گور‌های بی‌سنگ🌟🌟 ۷۷/قتل در قطار سریع‌السیر شرق ۷۸/ یک عاشقانه‌ی آرام ۷۹/ ده بچه زنگی ۸۰/ چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم ۸۱/ ترجمه الغارات ۸۲/ آتش بدون دود ۸۳/ چشم سگ ۸۴/ روزهای بی آینه ۸۵/ قصه ها از کجامی آیند ۸۶/ در زمانه‌ی پروانه ها ۸۷/ خوبی خدا ۸۸/ شب های روشن ۸۹/ نویسنده‌ی همراه و بیماری سیاه @hofreee
اینجا نت جان که بکند به H یا H پلاس می‌رسد. دایره‌ی دانلود دور صوت‌ها، عکس‌ها و فیلم‌ها می‌چرخد و می‌چرخد. حوصله‌ی گردش آن دایره دور خودش را ندارم. گوشی را هُل می‌دهم زیر متکا. گره روسری را پشت سرم سفت‌تر می‌کنم. ضربِ قطره‌های باران روی سقف مثل صدای قطار است. دمر می‌شوم. با انگشتانم ریتم باران را روی زمین ضرب می‌گیرم‌. خیلی وقت بود که از این کارها نمی‌کردم. باد از زیر در به زور می‌چپد تو. سرم را روی متکا رها می‌کنم. خنک است و سفت. پتوی پلنگی را تا زیر بینی‌ام بالا می‌کشم. بوی دیوار نمدار می‌دهد. نگاهم می‌رود سمت شعله‌های بخاری. گاهی آن وسط یکی خودش را بالاتر می‌کشد‌. دو سه تا نارنجی می‌سوزند. می‌شمارم‌شان. از چپ به راست. از راست به چپ. به وسط که می‌رسم شعله‌ها را گُم می‌کنم. به کمر می‌خوابم. زل می‌زنم به سقف. به دالبرهای گچی. اگر گوشی‌ام نت داشت یک فیلم یا کتاب دانلود می‌کردم. باد، چراغ درون حیاط را تکان می‌دهد. تاریکی و نور بازی‌شان می‌گیرد. قایم می‌شوند و پیدا. کاش میشد با خودم حرف بزنم. مثل بچگی‌ها. اگر چند نفر دیگر تا ته پذیرایی خواب نبودند میشد. چهار انگشتم را به هم می‌چسبانم رو به چراغ. همزمان با شست تکان‌شان می‌دهم. شبیه منقار پرنده‌ای می‌شود که کنج دیوار نشسته است. باران کمی آرام‌تر می‌زند. پنبه‌ای و نرم. به پهلو می‌چرخم. هادی با دهان باز خوابیده. پاهایش از پتو بیرون افتاده. در نور کم‌جانی که از حیاط خودش را درون اتاق پرت کرده، انگشتان سیاه و چرک پاها معلوم است. اگر خانه بودیم محال بود بگذارم با این وضع بخوابد. اینجا راحت می‌دوند. می‌پرند. جیغ می‌کشند. بدون نگرانی از هیچ همسایه‌ای. اینجا نه لپ‌تاپ دارم نه گوشی نه امکانات پیشرفته‌ی دیگری اما آدم می‌تواند خودش باشد. می‌تواند ساعت‌ها درون تاریکی، وقتی ترک‌های سقف را می‌شمارد، با خودش رو به رو شود. صبح‌ها درون آینه‌ی دایره‌ای کوچک زل بزند. تا آب گرم شود، میان خوردن دندان‌هایش به هم جوش‌های صورتش را ببیند که کم‌رنگ‌تر شده و عقب‌نشینی کرده‌اند. هیچ عجله‌ای برای کاری نیست. چیزی روی زمین نمانده. زل بزن به خودت درون این آینه که پُر از رد قطره‌های آب است. من این روزها هیچ کار دقیق و حرفه‌ای را انجام ندادم. هیچ پروژه‌ای شروع نشده. هیچ قدمی برداشته نشده اما تا میشد گل‌های آفتاب‌گردان روی پرده‌های آشپزخانه را شمرده‌ام و به خودم نگاه کرده‌ام. با بچه‌ها راجع به معنی اسم‌هایمان حرف زده‌ایم. سر بُرد تیم ملی کَل‌کَل راه انداخته‌ایم. نان بربری داغ را گاز زده‌ایم. آنقدر خندیده‌ایم تا شکم‌مان درد بگیرد و گلویمان بسوزد. این روزها گوشی‌ام را که به جانم بسته بود بارها و بارها گُم کرده‌ام یا جا گذاشته‌ام. و این خوب است. و خیر. شاید. @hofreee
اگر مسلمانم نبودم؛ اگر ایرانی هم نبودم؛ به خاطر اضطرار و بُهت تو لحظه‌ی جان دادن به خاطر نبودن آغوشی که در آن آرام بگیری به خاطر کوبیدن پاهایت به زمین از درد به خاطر رنگین‌کمان‌های روی لباست به خاطر شکم خالی و لب‌های ترک‌خورده‌ات به خاطر جنازه‌ی یخ‌زده‌ات روی زمین سرد فردا را می‌آمدم. و می‌آیم. چون انسانم. انسانی آزاد که در ذهنش جان آدم‌ها را دسته‌بندی نمی‌کند. روی جان آدم‌ها به خاطر سیاسی‌بازی‌هایش چشم نمی‌بندد. @hofreee
مردم عزیز غزه ما شما را فراموش نمی‌کنیم. حتی اگر وسط تعطیلاتِ عید نوروزمان باشد. وسط سفر و مهمانی و دورهمی‌هایمان. آدم که زخمِ دلش یادش نمی‌رود. @hofreee
یک روز دست گردن همدیگر می‌اندازیم و پیروزی‌‌مان را جشن می‌گیریم. تا آن روز پرچم‌تان را، غم‌تان را، تاریخ‌تان را روی دوش خودمان و بچه‌هامان می‌کشیم. ما به بچه‌ها ظالم و مظلوم را نشان می‌دهیم که کسی جایشان را عوض نکند! ما وارثِ آرزوهای شماییم. تا ابد! @hofreee
مسئولین محترم! می‌دونید چطور می‌تونید به افزایش جمعیت کمک کنید؟ بله خونه و ماشین و وامی هم که دارید نمی‌دید خوبه اما یک کار خیلی مهم و تاثیرگذارتر می‌تونید بکنید. شان و جایگاه اجتماعی یک مادر خانه‌دار رو تو جامعه بالا ببرید! خانم‌ها معمولا اون پرستیژ اجتماعی و داشتن حقوق رو به بچه‌داری و خونه‌نشینی ترجیح میدن. دوست ندارن بشنون که " آخی! خونه‌داری فقط؟" " آخی! این همه درس خوندی نشستی کنج خونه به بچه‌داری! چه حیف! " " خونه‌داری کاری نداره! بخور بخوابه! ". حق هم دارن. اونا تو جامعه نسبت به هم‌جنساشون که شاغل هستن، جایگاه کم‌ارزش‌تری دارن. اونقدر کم‌ارزش که خونه‌داری و بچه‌داری براشون مثل زندان میشه. افسردگی می‌گیرن. دچار انزوا میشن. اما اگر این جایگاه رشد کنه همه چی عوض میشه. در حرف و شعار و بنر زدن دارید از این جایگاه تعریف می‌کنید اما در عمل زنی برای شما و صدا و سیما قابل ستایشه که بتونه هم بچه‌های زیاد داشته باشه. همه هم از دم باهوش و قشنگ. هم خونه‌دار قابلی باشه. هم شاغل خوش‌فکری. هم همسر همه‌چی تمومی. چنین زنی فقط در همون شوهای تلویزیونی پیدا میشه و در واقعیت وجود خارجی نداره! مگه که کمک داشته باشه که در اون صورت این پنهان‌کاری( در بعضی موارد دروغ)ضرر بسیار بزرگی به زن‌های دیگه می‌زنه. چون از این بُعد خبر ندارن و خودشون رو تو ورطه مقایسه می‌ندازن و احساس ناتوانی پدرشونو درمیاره. القصه که لطفا دل یک دل کنید و کاری هم! برای جهاد زن‌ها ارزش قائل بشید لطفا :) @hofreee