دنیا برایتان چه مزهای است؟
سوال کلیشهایست اما من مدتهاست دارم به آن فکر میکنم. من نه نگاهم آنقدر رفیع است که دنیا برایم مثل علی(ع) بیارزشتر از آب بینی گوسفندی باشد یا پستتر از استخوانی در دست جزامی یا حتی خوارتر از برگ جویدهای در دهان ملخی!
و نه آنطورم که آن را شیرینتر از هرچیز شیرینی و لذیذترین لذیذها بدانم.
تا اینجا
تا اینجا که بیست و اندی سالم هست دنیا برایم مثل سوپیست به وقت مریضی! سوپی که هر دفعه یک مزهای دارد. گاهی تند است گاهی شور گاهی بینمک و گاهی هم تلخ مثل زهر!
ولی به زور قورتش میدهم تا بتوانم زنده بمانم و به مقصد برسم. حرکت آرام و سوزانش، گلوی بادکردهام را میسوزاند و ردش تا مدتها میماند. آنقدر عمیق میماند که قورت دادن آبدهان برایم مثل قورت دادن یک مشت میخ میشود.
آنوقتها هم که مزهاش به دلم مینشیند هنوز به قاشق دوم نرسیده، تمام میشود!
و من میمانم با اشتهایی که دهانش باز مانده است...
شاید سوپهای خوشمزهای که تمام نشود را باید جای دیگری پیدا کنم!
دنیا برایتان چه مزهای است؟
#دنیا
#مزهی_دنیا
#استخوانیدردستجذامی