eitaa logo
حُفره
315 دنبال‌کننده
103 عکس
8 ویدیو
1 فایل
به نام تو برای تو . . روی خودم خم شدم حفره‌ای در هستی من دهان گشود. @mob_akbarnia
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتی باور کن این دفعه فرق دارد! حسش می‌کنم! یک چیز جدیدی را درونم. گفتم جوگیر نشو که بعد با کاردک جمعت کنم! برو آزمایش بده بعد! رفتی. تمام آن یک ساعت تا جواب بیاید مغزم را خوردی که این دفعه هست! حالا ببین. وای که اگر باشد! کل شهر را سور می‌دهم. به من هم قول دادی! یک شام حسابی توی یک جای باحال. گفتم کجا مثلا؟ گفتی نمی‌دانم! فقط باحالش را می‌دانستی. جواب آمد ولی اشغال بودی. بوق‌های ممتد. گفتم پس حتما خبری هست! به شکمم وعده‌ی یک شام باحال دادم و به دلم وعده‌ی خاله‌شدن را. زنگ زدی. صدایت صدای زنی نبود که بعد از سال‌ها، حامله شده است. رفتم که دوباره دلداری‌ات بدهم. دویدی توی حرف‌هایم که می‌گویند چیزی مشکوک است. نمی‌دانستم خوشحال باشم یا ناراحت. گفتم به بدترین چیز ممکن فکر کن! تو فکرت رفت به خارج رحمی و درد‌های گاه و ‌بی‌گاهت! من ذهنم رفت به سقط دوباره. رفتی توی لاک خودت! مثل تمام آن‌روزها که جواب منفی می‌شد و بوی خون حالت را به‌هم می‌زد. من دلم خواست روانشناسی نمی‌خواندم که این‌مواقع از عجزم حالم بهم نخورد. نوبت دکترت رسید. به دکتر گفتی که خارج رحمی‌است بله؟ دکتر نگاهت کرد. گفت بچه نیست! کنسر است! توی ذره‌ذره‌ی وجودت به این فکر می‌کردی که کنسر چه بود؟ چقدر آشناست! چقدر باکلاس است! و چقدر ترسناک! پیدا نکردی معنی کنسر را ولی لرزیدی. مثل قطره آبی روی یک صفحه‌ی کاغذ پخش شدی‌. با چند کیسه قرص برگشتی خانه. کاغذ نوبت شیمی‌درمانی‌هایت را مچاله کردی. گفتی حق من نبود که نوبت ویزیت‌های بارداری‌ام دستم باشد؟ دنیا نامرد است! تو پخش می‌شدی توی صفحه‌ی کاغذت و من فقط می‌توانستم نگاهت کنم. از صدایت فقط بوق ممتد سهمم می‌شد. بوق‌های ممتدی که یک‌جا قطع می‌شود. راستش من گاهی یادم می‌رود. فکر می‌کنم سقط است‌. خارج رحمی است. هر کوفتی هست به جز آن اسم خارجکی لعنتی! دلم می‌خواهد اسمت را ببینم روی صفحه‌ی گوشی‌ام. جیغ بزنی و بگویی می‌خواهی کل شهر را سور بدهی. برویم و بنشینیم توی آن جای باحال. آنقدر بخندیم که دنیا و آدم‌هایش از حسادت بمیرند. من تا ابد از این شهر بیزارم! این شهر یک زن حامله‌ی عاشق به همه‌مان بدهکار است!