eitaa logo
حُفره
552 دنبال‌کننده
196 عکس
20 ویدیو
2 فایل
به نام تو برای تو . مبارکه اکبرنیا هستم. شیمیستِ روانشناسی‌خوانده که عاشقِ کتاب 📚 و محتاجِ کلمه✍️ است. مشغول به شغل‌های شریفِ همسری، مادری و استادیاری مدرسه‌ی نویسندگی مبنا . اینجا هستم👇 https://harfeto.timefriend.net/17535375413668
مشاهده در ایتا
دانلود
گلبرگِ سفید با رگه‌های سرخ همراه زن‌ها دم گرفته‌ام. " فاطمه خیرالنساء البشر و من لا وجه کوجه القمر " فاطمه شده است مثل خورشیدِ توی آسمان. خورشیدی که ابر‌های سفید دورش را گرفته باشند. گاهی لب‌هایش از هم باز می‌شود و ابرها را کنار می‌زند. هوا داغ است اما نسیم خنکی هراز گاهی می‌نشیند روی صورتمان. کل شهر آمده‌اند. بوی دلنشین غذا، چنگ می‌اندازد به معده‌ام. قطره‌های عرق از سر و روی پیامبر سرازیر شده است اما دست از کار نمی‌کشد. می‌خواهد با دست‌های خودش به تمام مدینه سور دهد. باز هم دم می‌گیرم. " فضلک الله على کل الورى بفضل من خص باى الزمر " کار پیامبر که تمام می‌شود، سرخی غروب پاشیده می‌شود توی آسمان و توی صورتِ فاطمه. پیامبر پا می‌گذارد روی برگ‌های خرما که کف اتاق را مفروش کرده است. علی و فاطمه را صدا می‌زند. ام‌سلمه دست فاطمه را می‌گیرد و می‌آورد. دامن فاطمه روی زمین کشیده می‌شود. چادر چهره‌اش را پوشانده است. پیامبر بلند می‌شود و چادر را از صورتش کنار می‌زند. مثل گلبرگِ سفید گُلی‌ست که رگه‌های سرخ دارد. علی نگاهی به فاطمه می‌اندازد. قطره‌های شرم روی صورتش سُر می‌خورند. با زن‌ها دورشان جمع می‌شویم. پیامبر دست فاطمه را درون دستِ علی می‌گذارد. _ این فاطمه امانت من است نزد تو. على! او بهترین همسرى است که تو مى‌توانستى انتخاب کنى و فاطمه! این على برترین شوهرى است که امکان داشت نصیب تو گردد! نگاهشان می‌کند. _ حالا به خانه‌تان بروید. فاطمه را بر شتری سوار می‌کنند و ما هم پشتشان راه می‌افتیم و ارجوزه‌هامان کل شهر را پُر می‌کند. " فاطمه خیر النسا البشر " ________________ ارجوزه : قصیده گونه‌ای به وزن رجز مثلا من آن روز را دیده‌ام. به رویم نیاوردید!