eitaa logo
حُفره
553 دنبال‌کننده
226 عکس
21 ویدیو
2 فایل
به نام تو برای تو . مبارکه اکبرنیا هستم. شیمیستِ روانشناسی‌خوانده که عاشقِ کتاب 📚 و محتاجِ کلمه✍️ است. مشغول به شغل‌های شریفِ همسری، مادری و استادیاری مدرسه‌ی نویسندگی مبنا . اینجا هستم👇 https://harfeto.timefriend.net/17535375413668 @mob_akbarnia
مشاهده در ایتا
دانلود
لیوان آب را روی میز می‌گذارد. قطره‌های آب از جدار بیرونی‌اش سُر می‌خورند. من از آب خوردن در لیوان خیس بیزارم. دستم را جلو می‌برم و لیوان را می‌گیرم. حتی می‌توانم بوی دهانِ آدم قبلی را که لب‌هایش را به لبه‌ی لیوان چسبانده بود، حس کنم. لیوان را درون دستم می‌چرخانم. باید قورتش بدهم. حتی اگر لازم باشد یک‌نفس آبِ درون این لیوان را سر بکشم. من آدمی نیستم که کسی در گلویم گیر کند. یا قورتش می‌دهم یا بالایش می‌آورم. من خفه نمی‌شوم. نباید بشوم. لیوان را نزدیک لب‌هایم می‌برم. بوی سیگار می‌دهد و زهم. زهم ماهی شاید. _ آب حالتو بهتر می‌کنه! بخور! لبه‌ی لیوان را می‌چسبانم به لب پایینی‌ام. لبم شبیه پوست بدن ماهی‌ای است که پولک‌هایش را گرفته باشند. آب مثل ماری که تازه از رودخانه بیرون آمده، روی زبان و گلویم می‌خزد. خنکی‌اش می‌نشیند روی خشکی و حرارتِ درون حفره‌ی دهانم. قطره‌های آخر ته لیوان با عجز و التماس سُر می‌خورند تا جا نمانند. بوی زهم و سیگار دیگر گیرنده‌های بویایی‌ام را تحریک نمی‌کنند. برای مغز تکراری شده‌اند. او اما تکراری نمی‌شود. هنوز چند خط از حرف گنده‌ای که زده‌ام نگذشته است. شاید همین حرف‌های گنده‌تر از دهانم چسبیده به او و گیر کرده بیخ گلویم. نتوانستم قورتش دهم. حتی با خوردن آبِ یک لیوان خیس. بویش هم تکراری نمی‌شود. مدام پرزهای بینی را جان به سر می‌کند و تن و بدنشان را می‌لرزاند. مغز هم همیشه هول می‌شود. هرچقدر هم که بگویی این همان قبلی است، نمی‌فهمد. او، مغز را هم گول می‌زند چه برسد به قلب. قلب شبیه پخمه‌های پیزوری نشسته است درون سینه‌ام و بالا و پایین می‌پرد. مغز چه؟ کت و شلوار پوشیده و نشسته آن بالا که گول بخورد؟ خاک بر سرش! با این همه خدم و حشم که همه‌ جایم پخش کرده، باز هم خر است و کور البته! باید شماره‌ی عینکش را بالاتر ببرم. لیوان را روی میز می‌گذارم. دست‌هایم هنوز خیس است. مثل چشم‌هایم.