🔅#پندانه
✍️ به اصلت برگرد
🔹شاخههای یک درخت هرچه از تنه خود بیشتر فاصله گرفته باشند، ضعيفتر و شكنندهتر میشوند.
🔸و هرچه به تنه نزديکتر باشند، ضخيمتر و نیرومندتر.
🔹داستان زندگی ما آدمها هم دقيقا از همين قرار است.
🔸يعنی هرچه از اصل خود كه خداست بيشتر فاصله بگيريم، عاجزتر و ناتوانتر میشويم.
🔹و هرچه به او نزديکتر شويم، نيرومندتر و تواناتريم./
✅ با ما همراه باشید👇
http://eitaa.com/hoghoghyaran
http://rubika.ir/Hoghoghyaranmeli
🔅 #پندانه
✍️ ترس از شکست مانع موفقیت میشود
🔸فردی از کشاورزی پرسید:
آیا گندم کاشتهای؟!
🔹کشاورز جواب داد:
نه، ترسیدم باران نبارد.
🔸مرد پرسید:
پس ذرت کاشتهای؟
🔹کشاورز گفت:
نه، ترسیدم ذرتها را آفت بزند.
🔸مرد پرسید:
پس چه چیزی کاشتهای؟!
🔹کشاورز گفت:
هیچچيز، اینطوری خیالم راحت است!
💢 همیشه بازندهترین افراد در زندگی کسانی هستند که از ترسشان هرگز به هیچ کاری دست نمیزنند./
🔅 #پندانه
✍️ سلامتی، خانواده و عشق نعمتهای واقعی زندگی هستند
🔹مردی درحالیکه به قصرها و خانههای زیبا مینگریست، به دوستش گفت:
وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند، ما کجا بودیم.
🔸دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت:
وقتی این بیماریها را تقسیم میکردند، ما کجا بودیم!
🔹زمانی که انسان پیر میشود تازه میفهمد نعمت واقعی همان سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهمبودن، انرژی جوانی و... است.
🔸نعمت واقعی همین چیزهای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز به آنها اهمیت نداده و دنبال نداشتهها بوده.
🔅 #پندانه
✍️ راه شناخت شخصیت واقعی انسانها
🔹اگر میخواهی شخصیت واقعی یک انسان را بشناسی، به حرفهایی که دیگران درباره او میزنند توجه نکن.
🔸بلکه ببین او درباره دیگران چطور صحبت میکند./
🔅 #پندانه
✍️ هرکاری به وقت خودش
🔹روزی دو بازرگان به حساب معاملههايشان میرسيدند.
🔸در پايان، يكی از آن دو به ديگری گفت:
طبق حسابی كه كرديم من يک دينار به تو بدهكار هستم.
🔹بازرگان ديگر گفت:
اشتباه میكنی! تو یکونيم دينار به من بدهكار هستی.
🔸آن دو بر سر نيم دينار باهم اختلاف پيدا كردند و تا ظهر برای حل آن باهم حرف زدند اما باز هم اختلاف، سر جايش ماند.
🔹هر دو بازرگان از دست هم خشمگين شدند و با سروصدا تا غروب آفتاب باهم درگير بودند.
🔸سرانجام بازرگان اولی خسته شد و گفت:
بسيارخب! تو درست میگويی! يک روز وقت ما بهخاطر نيم دينار به هدر رفت.
🔹سپس يکونيم دينار به بازرگان دوم داد. بازرگان دوم پول را گرفت و بهسمت خانهاش بهراه افتاد.
🔸شاگرد بازرگان اولی پشتسر بازرگان دوم دويد و خودش را به او رساند و گفت:
آقا، انعام من چی شد؟
🔹بازرگان ۱۰ دينار به شاگرد همكارش انعام داد.
🔸وقتی شاگرد برگشت بازرگان اولی به او گفت:
مگر تو ديوانهای پسر؟! كسی كه بهخاطر نيم دينار، يک روز وقت خودش و مرا به هدر داد، چگونه به تو انعام میدهد؟!
🔹شاگرد ۱۰ دينار انعام بازرگان دومی را به اربابش نشان داد. آن مرد خيلی تعجب كرد و در پی همكارش دويد.
🔸وقتی به او رسيد با حيرت از او پرسيد:
آخر تو كه بهخاطر نيم دينار اين همه بحث و سروصدا كردی، چگونه به شاگرد من انعام دادی؟!
🔹بازرگان دومی پاسخ داد:
تعجب نكن دوست من، اگر كسی در وقت معامله نيم دينار زيان كند در واقع بهاندازه نيمی از عمرش زيان كرده است چون شرط تجارت و بازرگانی حكم میكند كه هيچ مبلغی را نبايد ناديده گرفت و همه چيز را بايد به حساب آورد.
🔸اما اگر كسی در موقع بخشش و كمک به ديگران گرفتار بیانصافی و مالپرستی شود و از كمکكردن خودداری كند، نشان داده كه خسيس است.
🔹پس من نه میخواهم بهاندازه نيمی از عمرم زيان كنم و نه حاضرم خسيس باشم.
🔅 #پندانه
✍ روزگار چه خوب چه بد میگذره
🔹به پاهای خودت موقع راهرفتن نگاه کن؛ دائما یکی جلو هست و یکی عقب.
🔸نه جلویی بهخاطر جلوبودن مغرور میشه، نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت. چون میدونن شرایطشون مدام عوض میشه.
🔹روزهای زندگی ما هم دقیقا همین حالته.
🔸دنیا دو روزه؛ روزی با تو و روزی علیه تو. روزی که با توست، مغرور نشو و روزی که علیه توست، ناامید نشو.
🔹هر دو میگذرن.
🔅 #پندانه
✍️ پشت هر موفقیت پایدار، مدتها تلاش است
🔹میگویند روزی یک نقاش بزرگ در عرض سه دقیقه یک نقاشی کشید و قیمت هنگفتی بر روی آن گذاشت!
🔸خریدار با این قیمتگذاری مخالفت کرد و این قیمت را برای سه دقیقه کار، منصفانه ندانست.
🔹نقاش بزرگ در پاسخ او گفت:
این کار در واقع در ۳۰ سال و سه دقیقه انجام گرفته. ۳۰ سالی که به آموزش و پیشرفت فردی و تجربهاندوختن گذشت و تو ندیدی؛ بهاضافه این سه دقیقه که تو دیدی!
🔸برخی افراد گمان میکنند که افراد موفق از خوششانسی، استعداد ذاتی یا نعمت الهی خاصی برخوردارند، اما در واقع پشت هر موفقیت پایدار، مدتها تلاش طاقتفرسا وجود دارد./
🔅 #پندانه
✍️ زبالههای درون
🔹بوی رایحه خوش از کسی که زباله حمل میکند، برنخواهد خواست.
🔸تا زبالهها را دور نریزی و خود را نشویی این بو، هم خودت و هم دیگران را آزار میدهد.
🔹زبالههای درون نیز چنین است، باید آنها را از وجود خود بزدایی.
🔸زبالههایی همچون منت، حسادت، حرص، تعصب، خشم، رقابت، مقایسه، تنفر و...
🔹مراقبه و آگاهی، شما را به پاکسازی درونی سوق میدهد./
🔅 #پندانه
✍️ پشت هر موفقیت پایدار، مدتها تلاش است
🔹میگویند روزی یک نقاش بزرگ در عرض سه دقیقه یک نقاشی کشید و قیمت هنگفتی بر روی آن گذاشت!
🔸خریدار با این قیمتگذاری مخالفت کرد و این قیمت را برای سه دقیقه کار، منصفانه ندانست.
🔹نقاش بزرگ در پاسخ او گفت:
این کار در واقع در ۳۰ سال و سه دقیقه انجام گرفته. ۳۰ سالی که به آموزش و پیشرفت فردی و تجربهاندوختن گذشت و تو ندیدی؛ بهاضافه این سه دقیقه که تو دیدی!
🔸برخی افراد گمان میکنند که افراد موفق از خوششانسی، استعداد ذاتی یا نعمت الهی خاصی برخوردارند، اما در واقع پشت هر موفقیت پایدار، مدتها تلاش طاقتفرسا وجود دارد.
🔅 #پندانه
✍ تا عمر داریم باید انتخاب کنیم
🔹همسر فرعون تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی.
🔸پسر نوح تصميمی برای عوضشدن نداشت. غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان.
🔹اولی همسر يک طغيانگر بود و دومی پسر يک پيامبر.
🔸برای عوضشدن هيچ بهانهای قابلقبول نيست!
🔹اين خودت هستی که تصميم میگيری تا عوض شوی.
🔸تا عمر داریم باید انتخاب کنیم/
🔅 #پندانه
✍ تا عمر داریم باید انتخاب کنیم
🔹همسر فرعون تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی.
🔸پسر نوح تصميمی برای عوضشدن نداشت. غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان.
🔹اولی همسر يک طغيانگر بود و دومی پسر يک پيامبر.
🔸برای عوضشدن هيچ بهانهای قابلقبول نيست!
🔹اين خودت هستی که تصميم میگيری تا عوض شوی.
🔸تا عمر داریم باید انتخاب کنیم...
🔅 #پندانه
✍️ بعضی آرزوهات رو خاک کن
🔹زندگی هر چقدر هم که بد به نظر برسه، همیشه کاری هست که بشه انجام داد و توش خوشحال بود.
🔸گاهی لازمه یه آرزوهایی رو خاک کنی تا بهجاش جوانه آرامش در وجودت سبز بشه.
🔅 #پندانه
✍️ اگر فردا آخرین روز دنیا باشد...
🔸اگر فردا آخرین روز دنیا باشد، تمام خطوط تلفن دنیا پر میشود از جملههایی مثل «همیشه دوست داشتم»، «مرا ببخش» و…
🔹هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند، حاضرند کل داراییشان را بدهند تا وقت دیدن طرفشان را لحظهای داشته باشند.
🔸خیلیها پشیمان میشوند که چرا خیانت کردند. خیلیها دنبال گرفتن یک بخشش ساده میروند.
🔹کاشکی هر روز، روز آخر بود، تا ما انسانها قدر لحظات زندگی را میفهمیدیم. کاشکی بهجای لجبازی و غرور، لحظهای را با عشق سپری میکردیم.
🔅 #پندانه
✍️ اگر فردا آخرین روز دنیا باشد...
🔸اگر فردا آخرین روز دنیا باشد، تمام خطوط تلفن دنیا پر میشود از جملههایی مثل «همیشه دوست داشتم»، «مرا ببخش» و…
🔹هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند، حاضرند کل داراییشان را بدهند تا وقت دیدن طرفشان را لحظهای داشته باشند.
🔸خیلیها پشیمان میشوند که چرا خیانت کردند. خیلیها دنبال گرفتن یک بخشش ساده میروند.
🔹کاشکی هر روز، روز آخر بود، تا ما انسانها قدر لحظات زندگی را میفهمیدیم. کاشکی بهجای لجبازی و غرور، لحظهای را با عشق سپری میکردیم.
🔅 #پندانه
✍️ تغییر را از درونت آغاز کن
🔹جهان همانند یک آینه است.
🔸آنچه را که در درون خود احساس میکنید، در دنیای بیرونی بازمییابید.
🔹دقیقا به همین خاطر است که برای اصلاح زندگی
باید از درون خود آغاز کنیم./
🔅#پندانه
✍️ طعم شیرین هدیه
🔹روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.
🔸آب بهقدری گوارا بود که مرد سطل چرمیاش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود، ببرد.
🔹مرد جوان پس از مسافرت چهارروزهاش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
🔸پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد.
🔹مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.
🔸اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد.
🔹شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت:
آب بسیار بدمزه است.
🔸ظاهرا آب بهعلت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود.
🔹شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گواراست؟
🔸استاد در جواب گفت:
تو آب را چشیدی اما من خود هدیه را چشیدم.
🔹این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچچیز نمیتواند گواراتر از این باشد.
🔅#پندانه
✍️ دینی که در معرض خطر بود
🔹فردی که مقیم لندن بود، تعریف میکرد یک روز سوار تاکسی شدم در بین راه کرایه را پرداختم.
🔸راننده بقیه پولم را که برگرداند، متوجه شدم ۲۰ پنس اضافهتر داده است!
🔹چند دقیقهای با خودم کلنجار رفتم که ۲۰ پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و ۲۰ پنس را پس دادم و گفتم:
آقا این را زیاد دادی.
🔸گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیادهشدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:
آقا از شما ممنونم.
🔹پرسیدم:
بابت چی؟
🔸گفت:
میخواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم.
🔹با خودم شرط کردم اگر ۲٠ پنس را پس دادید، بیایم. انشاءالله فردا خدمت میرسیم!
🔸تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به ۲۰ پنس میفروختم!/
🔅 #پندانه
✍ مثل یک مداد زندگی کن
🔹پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامهای مینوشت.
🔸بالاخره پرسید:
ماجرای کارهای خودمان را مینویسید؟ درباره من مینویسید؟
🔹پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخندزنان به نوهاش گفت:
درسته درباره تو مینویسم اما مهمتر از نوشتههایم مدادی است که با آن مینویسم.
میخواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی.
🔸پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید. پرسید:
اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیدهام.
🔹پدربزرگ پاسخ داد:
بستگی داره چطور به آن نگاه کنی. در این مداد پنج خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری، تا آخر عمرت با آرامش زندگی میکنی.
🔸صفت اول:
میتوانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند. اسم این دست خداست.
او همیشه باید تو را در مسیر ارادهاش حرکت دهد.
🔹صفت دوم:
گاهی باید از آنچه مینویسی دست بکشی و از مدادتراش استفاده کنی. این باعث میشود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر میشود.
🔸پس بدان که باید رنجهایی را تحمل کنی چراکه این رنج باعث میشود انسان بهتری شوی.
🔹صفت سوم:
مداد همیشه اجازه میدهد برای پاککردن یک اشتباه از پاککن استفاده کنیم.
🔸بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست. در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگه داری مهم است.
🔹صفت چهارم:
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.
🔸صفت پنجم:
همیشه اثری از خود بهجا میگذارد. بدان هر کار در زندگیات میکنی ردی بهجا میگذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که میکنی هوشیار باشی و بدانی چه میکنی.
🔅 #پندانه
✍ خودت را دوست داشته باش
🔹بعضیها را معمولیبودنشان خاص و دوستداشتنی میکند. همین زیادی خودشانبودن و زیادی ادا درنیاوردن و زیادی نقابنزدن!
🔸بعضیها را همین خجالتنکشیدن از نقصهای تجربی و ذاتیشان عزیز میکند.
🔹همین که خودشان را با همان اندام معمولی و همان موهای سفید و همان خطوط نازک زمان روی چهرهشان دوست دارند.
🔸همین که دست نمیبرند و پیچ تنظیمات وجودشان را زیادی دستکاری نمیکنند و اصالتشان را حفظ کردهاند.
🔹خودت باش و خودت را دوست داشته باش.
🔸لزومی ندارد بهجز شخصیت و اخلاق و سبک زندگیات، روی چیز دیگری کار کنی و هیچچیز دیگری را عوض کنی.
🔹تو همینجوری که هستی دوستداشتنی و ارزشمندی؛ اگر قبل از همه، خودت به این نتیجه رسیده باشی.
🔅#پندانه
✍ وظایفت را درست انجام بده
🔹مرد دانایی به حمام رفت ولی خدمتکاران حمام به او بیاعتنایی کردند و آن طور که دلخواهش بود او را کیسه نکردند.
🔸با این حال مرد وقت خروج از حمام ۱۰ دیناری که بههمراه داشت یکجا به استاد حمام داد.
🔹کارگران حمامی چون این بذلوبخشش را دیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بیاعتنایی کردند.
🔸مرد باز هفته دیگر به حمام رفت. این دفعه تمام کارگران با احترام کامل وی را شستوشو کرده و بسیار مواظبت نمودند.
🔹با این همه سعی و کوشش کارگران، مرد هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد.
🔸حمامی عصبانی شد و پرسید:
سبب بخشش بیجهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
🔹مرد گفت:
مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم، پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز میپردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتریهای خود را بکنید
🔅#پندانه
✍ یک حساب جادویی به نام «زمان»
🔹تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزهات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز میکنه و توش ۸۶هزار و ۴۰۰ تومان پول میذاره، ولی دو تا شرط داره!
🔸یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی وگرنه هرچی اضافه بیاد ازت پس میگیرن، نمیتونی تقلب کنی یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگهای منتقل کنی.
🔹شرط بعدی اینه که بانک میتونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.
🔸حالا بگو چطوری عمل میکنی؟
🔹همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم؛ زمان.
🔸این حساب با ثانیهها پر میشه، هر روز که از خواب بیدار میشیم ۸۶هزار و ۴۰۰ ثانیه به ما جایزه میدن و شب که میخوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم.
🔹لحظههایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته، دیروز ناپدید شده، هر روز صبح جادو میشه و ۸۶هزار و ۴۰۰ ثانیه به ما میدن.
🔸یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک میتونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده.
🔹ما بهجای استفاده از موجودیمون نشستیم بحثوجدل میکنیم و غصه میخوریم.
🔸بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم.