شیخ بهایی » نان و حلوا »
بخش ۴ - فی التأسف و الندامة علی صرف العمر فیما لاینفع فی القیامة و تأویل قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «سؤر المؤمن شفاء»
قد صرفت العمر فی قیل و قال
یا ندیمی قم، فقد ضاق المجال
و اسقنی تلک المدام السلسبیل
انها تهدی الی خیر السبیل
و اخلع النعلین، یا هذا الندیم
انها نار أضائت للکلیم
هاتها صهباء من خمر الجنان
دع کئوسا و اسقنیها بالدنان
ضاق وقت العمر عن آلاتها
هاتها من غیر عصر هاتها
قم ازل عنی بها رسم الهموم
ان عمری ضاع فی علم الرسوم
قل لشیخ قلبه منها نفور
لا تخف، الله تواب غفور
علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
وه! چه خوش میگفت در راه حجاز
آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:
کل من لم یعشق الوجه الحسن
قرب الجل الیه و الرسن
یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار
بهر او پالان و افساری بیار»
گر کسی گوید که: از عمرت همین
هفت روزی مانده، وان گردد یقین
تو در این یک هفته، مشغول کدام
علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
زان نگردد بر تو هرگز کشف راز
گر بود شاگرد تو صد فخر راز
هر که نبود مبتلای ماهروی
اسم او از لوح انسانی بشوی
دل که خالی باشد از مهر بتان
لختهٔ حیض به خون آغشته دان
سینهٔ خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه، گر خالی ز معشوقی بود
سینه نبود، کهنه صندوقی بود
تا به کی افغان و اشک بیشمار؟
از خدا و مصطفی شرمی بدار
از هیولا، تا به کی این گفتگوی؟
رو به معنی آر و از صورت مگوی
دل، که فارغ شد ز مهر آن نگار
سنگ استنجای شیطانش شمار
این علوم و این خیالات و صور
فضلهٔ شیطان بود بر آن حجر
تو، بغیر از علم عشق ار دل نهی
سنگ استنجا به شیطان میدهی
شرم بادت، زانکه داری، ای دغل!
سنگ استنجای شیطان در بغل
لوح دل، از فضلهٔ شیطان بشوی
ای مدرس! درس عشقی هم بگوی
چند و چند از حکمت یونانیان؟
حکمت ایمانیان را هم بدان
چند زین فقه و کلام بیاصول
مغز را خالی کنی، ای بوالفضول
صرف شد عمرت به بحث نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان یک دو حرف
دل منور کن به انوار جلی
چند باشی کاسه لیس بوعلی؟
سرور عالم، شه دنیا و دین
سؤر مؤمن را شفا گفت ای حزین
سؤر رسطالیس و سؤر بوعلی
کی شفا گفته نبی منجلی؟
سینهٔ خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگیها پاک کن...
🔺 اهل ذکر
🔹 ما باید روش فکری برای خودمان ایجاد کنیم که مانع از سهو و نسیان باشد. سهو و نسیان را مرتباً در ما ضعیف کند تا به جاییکه اهل ذکر بشویم. یک وقتی از مرحوم امام رضوان الله علیه پرسیدند شما همدان بودید با مرحوم آخوند ملاعلی همدانی برخورد داشتید؟ ایشان فرمود: بله. واقعاً یک آدم متذکری بود. کلام ایشان من یادم است که فرمود: متذکر.
♦️ آدم نمیداند متذکر یعنی چه! یعنی همین. یعنی یک کسی است که راهیکه باید سیر کند، دائماً جلوی چشمش است و غافل نمیشود. درس میگوید در آن پوشش، حرف میزند در آن پوشش، خور و خواب و وسائل خانوادگی و تهیه و رفتن و آمدنش همیشه در آن پوشش است. همیشه در یادش است که چی هستم، چه کاره هستم، به کجا میروم، چه خواهم شد؛ یکمرتبه هم مرگ میرسد یا تصادف یا بیماری یا سکته، دیگر اصلاً نمیفهمد نزع روح چه بود، احتضار چه بود، جان کندن چه بود، یکمرتبه خودش را در آن صفا و راحتی و نعمت و گلشنهایی که دیدنی نیست و شنیدنی نیست، مییابد. این میشود هدف آفرینش.
🔸 دنیا برای چه ساخته شده؟ بشر برای چه ساخته شده؟ برای این موضوع که در این باغچه، در این دنیا، این هستهی سعادت کمکم رشد کند و جهان آتیه را تحویل صاحبش بدهد.
🤲 خدا انشاءالله به آبروی امام زمان علیهالسلام به همه توفیق بدهد.
[ تاریخ سخنرانی سال ۱۳۷۶ ش]
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
یک وقتی به محضر بزرگواری مشرّف شدم، وی از استادش که سالک بزرگواری هم بود نقل میکرد که در جلسه درس اخلاق یا معارف تشر زد و تُندی کرد و فرمود:
"طوری قدم برندارید و با بدن کاری نکنید که چند سال بعد کار شما همانند کار بیطار یعنی دامپزشک شود."
و این کلمه بیطار را خیلی با تندی گفته بود (چون کار دامپزشک آن است که شبانهروز به فکر معالجه چهارپایان است و شما هم فقط به فکر معالجه بدنتان باشید و وقت و عمرتان را هدر دهید).
لذا نظرشان این بود که خوراک و خواب و امور دیگر جسمانی را دقت کنید و مریض نشوید که معالجه کردن آن وقت میگیرد و از کارتان میافتید. مبادا به خودسری و پندارهای کذایی بدون مربّی و معلم، خودتان را گرفتار نمایید و مانند بیطار شوید.
باید توجه داشت که پیشرفت هر شخصی به سلامتی تن او وابسته است نه این که چشم طوری، سر جور دیگری دچار مریضی و دست طوری و دستگاه گوارش آن طور و هر جزئی از بدن دچار عوارضی باشد، که سیر و سلوک به اینها نیست.
#علامه_حسنزاده_آملی
(دروس شرح فصوصالحکم قیصری، جلد۲، فصل۶)
#حفظ_مزاج
#تعادل_سلوکی
@sooyesama
این شیطان را هیچ چیز نسوزد
الا آتشِ عشقِ مردِ خدا.
دگر همه ریاضتها که بکنند
او را بسته نکند
بلکه قویتر شود؛
زیرا که او را از نار شهوات آفریده اند،
و نار را نور نشانَد.
حضرت شــــــــــمس تــبــریــزی
هر نفس در هر درجه از کمال باشد جویای نور الانوار و لذت نور پذیری از آن است.و هرکس لذت نور پذیری از انوار قاهره را نچشیده باشد, هیچ لذتی را نچشیده است. سعادت نهایی نفس رسیدن به انوار فرشتگان از طریق تزکیه و اعمال زاهدانه است.
شیخ شهاب الدین سهرودی
مجموعه مصنفات, ج 2, ص 223
سبع الثمانی
@alamehasanzadeamoli
🌴 تسلیم بودن به مشیت الهی
استاد علامه حسن زاده آملی:
روايتی از امام نهم عليه السلام نقل شده است كه مىفرمايند:
در قيامت، بلا ديدهها و رنج كشيدهها مقاماتى دارند عالى و ارجمند.
اينها كسانى هستند كه تسليم مشيت حق تعالى بودهاند و صبر داشتهاند.
❤️ اينها كسانى هستند كه مىگويند:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدْ
اى عجب! من عاشق اين هر دو ضد
در بلايم مىچشم لذات او
مات اويم ، مات اويم ، مات او
🌸يا به قول شاعر ديگر:
هر كه در اين بزم مقربتر است
جام بلا بيشترش مىدهند
📚فضایل و سیره چهارده معصوم در آثار علامه حسنزاده آملی رفع الله درجاته
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
#علامهحسنزادهآملے
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی
#علامه_ذوفنون
#علامه_دهر
#علامه_حسن_زاده_آملی
#ایرا #اهلم #قم
#ایران #اسلام
#سیروسلوک
#سالک #عرفا
@noortowhid
🔷🔸حضرت استاد عبدالقائم شوشتری:
🔺نَفَسِ استاد، چیزِ دیگری است. اثر دیگری دارد. استاد، همهچیزش را نثار شاگرد میکند؛ فلذا شاگردان هیچوقت نباید استادان خود را فراموش کنند و خود را بینیاز از او ببینند. فکر کنیم آیا واقعاً نسبتِ ما با استادان، مثلِ عبد و مولا هست. مگر مولی الموحّدین امیرالمؤمنین نفرموده: «مَنْ عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیّرنی عَبداً». واقعاً ما عبد استادان هستیم؟!
خود ایشان (آیت الله جناب آقای حجّت هاشمی)نسبت به استادانش اینگونه بوده است. چُنانکه دربارهی یکی از آنان قدوة العلماءالمتأدّبین، زبدةالحکماالمتألّهین، مرحوم حاج شیخمحمّدتقی ادیب نیشابوری مرقوم داشته:
«همیشه خویش را بنده و گدای او میدانستم و از جان و دل، او را دوست میداشتم و تا آخِرِ عمر، با جنابش باصفا و وفا بودم و با اینکه حوزهی تدریس داشتم و در اواخر حوزه، درس من عظیمتر بود و در ظاهر، از وی بینیاز بودم ولی در معنی، سخت به او حاجت داشتم. از آنکه او دریا و من ابر، بلکه من قطره و او اقیانوسِ اعظم بود. لااقل هفتهای یکمرتبه خدمت او میرسیدم و دست او را از روی صدقنیّت میبوسیدم و در مقابلش چون عبدِ ذلیل مینشستم و بسیار هدیّه میبُردم».
————————————-
⚠️نشر مطالب بدون ذکر آدرس کانال، جایز نیست.
🔺راه ارتباطی: @hm1370
🔹کانال #میراث_علمی_سلف /عضویت:
↘️http://eitaa.com/joinchat/702283798C36acb3a525
🌐mirath.blog.ir