eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
726 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو در کتاب «نابغه شرق» که حکایت‌های دوران جوانی «ابن سینا» در آن نقل شده، آمده است که شهریار جوانی، ناگهان در بستر بیماری افتاد، هیچ نمی‌خورد و تنها در حالت تب، هذیان می‌گفت و کلمات بی‌معنایی به زبان می‌آورد. «ابو علی سینا» را به بالینش آوردند، وی پس از معاینه و دقت به کلمات پراکنده‌ای که در طی هذیان بر زبان می‌آورد، ناخوشی وی را «عشق» تشخیص داد! «ابن سینا»، یازده مرحله «عشق» را به صورت زیر تشریح می‌کند: اول: دوستی که موانست ساده و بی‌آلایشی بیش نیست، دوم: علاقه که مرحله مهرورزیدن قلبی دو فرد به یکدیگر است، سوم: کلف و آن دوره تشدید محبت نسبت به معشوق است، چهارم: عشق محسوس که علاقه و ارادت زائد بر مقدار محبت را می‌رساند، پنجم: شعف یعنی مرحله احتراق قلب در نتیجه افزایش عشق به دلدار، ششم: شغف؛ ازدیاد بی‌حد محبت است تا نفوذ در جدار دل و روان عاشق، هفتم: جوی؛ مهر و محبت باطنی نسبت به معشوق است، هشتم: تیم؛ مرحله‌ای است که عاشق از دلدار ظاهرا دوری می‌گزیند و در طلب معشوق خیالی که مخلوق فکر و خلجان روحی اوست، بر می‌آید، نهم: تبل؛ در این مرحله از عشق، بر اثر شدت علاقه به دلدارش، ناتوان و بیمار شده و نیروی حیاتی او به کلی سقوط می‌کند. اشتهای بیمار به غذا یا هر نوع دلبستگی به زندگی از بین می‌رود و بر اثر عدم فعالیت جهاز هضم و اخلال گردش خون در رگها و نرسیدن مواد حیاتی به اعضا و اجزای بدن، به تدریج تمام نیروی او تحلیل می‌رود، دهم: تدلیه و آن مرحله‌ای است که عاشق بر اثر بحران‌های روحی، قوای عاقله خود را از دست می‌دهد و یازدهم: هیوم که آخرین مرحله عشق است. در این دوره عاشق در معشوق فانی می‌شود و در عالم جز او کسی را نمی‌بیند و نمی‌جوید.
هدایت شده از لینک
--══•✾•✾ تحصیل و طهارت ✾•✾•══-- ♦️کانال «تحصیل و طهارت» تذکره‌ای برای سالکین طی طریق حق... 💠نکات: 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 🔹 و... 💢أمیر المؤمنین(علیه السلام): «إِنَّ هٰذِهِ القُلُوبَ تَمِلُّ کَما تَمِلُّ الأَبدانُ، فَابتَغُوا لها طَرائِفَ الحِکَمِ» «این قلوب هم مانند بدن ها خسته می‌شوند، پس برای آن ها طرائف حکمت را به ارمغان بیاورید.» 📚نهج البلاغة، حکمت۱۹۷ برای عضویت در کانال روی لینک زیر کلیک کنید👇 ••✾•❀•✾••﴾ @mtganjali ﴿••✾•❀•✾•
هو بسم الله النور ای پادشاه عالم عشقت به سینه دارم در قاب سینه ی خود عکس مدینه دارم دارم ولایت تو ، در دل محبت تو سر مست جام عشقم ، در شام بعثت تو عید مبعث انسان کامل ، صاحب خُلق عظیم ،رحمه للعالمین، حبیب الله، پیامبر و امام انس و جن خدمت صاحب عصر امام زمان روحی له الفدا و همه شیعیان و محبین حضرتش مبارک باد. @ganjoarsh
پژوهشکده طب النبی (ص) دفتر مرکزی قم المقدسه 🌷باموضوعات : ۱ :تاثیرطب وتغذیه دراخلاق ورفتارانسان ۲ : تاثیر تغذیه در روح و روان انسان ۳ : مزاج شناسی کاربردی ۴ : آشپزی سالم ومعرفی غذاهای سالم ۵ :حجامت اسلامی وتاثیر آن بر جسم وروح به کمپین سالم بپیوندید http://eitaa.com/joinchat/3344039962Cf427c7a14b
هو . . خلق اطفالند جز مردِ خدا نیست بالغ جز رهیده از هوا https://t.me/masnavie
هو آن دهان کژ کرد و از تَسْخَر بخواند نامِ «احمد» را، دهانش کژ بماند . . ‌. چون خدا خواهد که پردهٔ کس دَرَد میلش اندر طعنهٔ پاکان بَرَد ور خدا خواهد که پوشد عیبِ کس کم زند در عیبِ معیوبان نَفَس ور خدا خواهد که مان یاری کند میلِ ما را جانبِ زاری کند https://t.me/masnavie
هو [در کلام شیخِ عارف ابو علی فارمدی طوسی - روّح الله روحه- در تفسیر آیهٔ «قُلْ إِنْ كُنتم تُحبّون اللّٰه فاتّبعونی» آورده‌اند که فرمود:] حضرت رسول -صلی الله علیه و سلم - شب معراج، جمعی از معصومان ملاء أعلى را بدید که می‌گفتند: محمّد، محم‍ّد، محمّد؛ و در آسمانها هیچ‌کس از ایشان مقدّم‌تر ندید. پرسید که، یا جبرئیل، این چه قوم‌اند؟ گفت: یا نبیّ الله، اشرافِ مقدّسانِ آسمان‌اند، چنانکه اهل بیت تو، علویان و اشراف زمین‌اند؛ این فرشتگان علویان و اشراف آسمان‌اند. گفت: یا جبرئیل، این تخصیص به چه یافتند؟ گفت: به آنکه ورد ایشان نامِ تو آمد، یا نبی الله. چنان نیست که امت او شمایید و بس، هفت آسمان و زمین را در متابعت او بپای کرده‌اند. 📗 فصل الخطاب لوصل الاحباب تصنیف قطب العارفین حضرت خواجه محمّد پارسا - قدس الله سرّه العزیز- @salvatia
هو وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ، هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (ق: ۳۱-۳۲) [«حفیظ» صفتِ سالکی است که پاسِ انفاس را حفظ می‌کند.] اگر تو پاس داری پاسِ انفاس به سلطانی رسانندت ازین پاس تو را یک پند بس در هر دو عالم ز جانت بر نیاید بی خدا دم 📗 تفسیر حسینی @salvatia
معرفی یکی از بهترین کانالهای تلگرامی در زمینه ی درسگفتارهای فلسفی و منطقی و.... https://t.me/sokhanranih3
هو هفت یا هشت سالم بود، برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل با سفارش مادرم رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنی! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش. میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد ۳۵ زار . دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادادرای از بقالی جنب میوه فروشی. و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم (عینهو سواحل مدیترانه و پلاژخصوصی) خانه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم: بقیه پولی نبود! مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌‌داد. پس فردا به‌اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید اقای صبوری (رحمت خدا بر او باد) میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ اقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور می‌شد با لبخندی زیبا رو به من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز می‌کرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری. مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی رو به من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت می‌کنه یا نه!؟ بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها با خودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن. چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روان‌شناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند. ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه! خاطره اے از زندگی دڪتر
هو عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زین العابدین علیهما السلام روی؛ قَالَ: كَانَ آخِرُ مَا أَوْصَى بِهِ الْخَضِرُ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع أَنْ قَالَ لَهُ لَا تُعَيِّرَنَّ أَحَداً بِذَنْبٍ ...  آخرین سفارش خضر (علیه‌السّلام) به موسی (علیه‌السّلام) آن بود که هیچ‌کس را به دلیل گناهی سرزنش نکن و روی عن محمد بن علی الباقر علیهما السلام: قال: لما فارق موسى الخضر قال موسى أوصني، فقال الخضر: .... يا ابن عمران لا تعيرن أحدا بخطيئته، وابك على خطيئتك. موسی (علیه‌السّلام) هنگام خداحافظی با خضر (علیه‌السّلام) از ایشان خواست تا وی را موعظه‌ای کند. خضر (علیه‌السّلام) گفت: ..... ‌ای پسر عمران! دیگری را به گناهش سرزنش نکن؛ اما بر خطای خویشتن گریه کن
هو گفت: خون همه جانوران سرخ بوَد و خون عاشقان کبود. تذکرة الاولیاء ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی "رحمة الله علیه" @Tazkerat_alawliya