هو
میگویی که سِرّی با من بگو،
چگونه سِر با تو گویم، که آشکارا میگویم فهم نمیکنی،
سِر چگونه فهم کنی؟
من میگویم، تو خود چیزی دیگر میشنوی.
اگر سِر گویم چگونه طاقت داری؟
مقالات شمس تبریزی
🔸دوره فشرده تفسیر قرآن کریم
🔺در قالب صوتهای کوتاه
🔺جهت استفاده از صوتها به آدرس زیر مراجعه فرمایید 👇
https://eitaa.com/ketabona
هو
تصوف ظاهرش خدمت پیر است در هر حال
و باطنش اطاعت عقل است بتمام صفات کمال
دل بخدمت پیر احیا شود و وجود به پیروی عقل مصفی ، عقل بظاهر پیر جسمانیست ،
و پیر بمعنی همان عقل مجرد نورانی
« حضرت صفی »
هو
در این راه خدمت پیر را مقدم دار و بعد قدم در راه گذار ، بدون ارادت پیر راه و مرشد آگاه دم از تصوف نتوان زد و قدم در سلوک طریقت نتوان گذاشت ، صوفی خود سر تصوفش وهمی است و عملش بنافهمی . چون راه را نمیداند هنوز قدم بر نداشته از راه بماند
_الرفیق ثم طریق_
«صفیعلیشاه»
هو
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذ بالله اگر ره به مقصدی نبری
حافظ علیه رحمه
هو
و از اينكه فساد بر زمانه و محيط غالب باشد نبايد مأيوس شده، خود را تسليم نفس و كردار زشت نمود: «لا يضركم من ضل اذا اهتديتم» يك نفر زن فرعون در ميان فرعونيان ايمان خود را نگاه داشت.
#رساله_شریفه_پندصالح
#حضرت_آقای_صالحعلیشاه
هو
ره ميخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکين حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در ميخانه کين خمار خام است
ميان مسجد و ميخانه راهي است
بجوئيد اي عزيزان کين کدام است
به ميخانه امامي مست خفته است
نمي دانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حريفم قاضي و ساقي امام است
برو عطار کو خود مي شناسد
که سرور کيست سرگردان کدام است
جناب عطار
هو
اکنون جمعی با نام و شکل و شمایل درویش پیدا شده که ایشان را
رنگی و ینگی بیش نیست ، سخنان بی عملشان فریبی بیش نیست .
دانه و دامی و شمعی و قندیل نیرنگی و زنبیل پر دلقی و سفره و سرایی و دکانی و اجتماعی و صومعه و خانقاهی و مکتب خانه هایی دارای ایوان و بارگاه پر آب و رنگی ساخته اند.
قومی بی تهجدی گروهی بی تشهدی بعضی صوف پوشیده گروهی موی تراشیده و دل هزار کس خراشیده
آستین کوتاه چون اهل راز کرده اما دست به مناهی دراز کرده و روز تا شب از کرامات خود گفته و شب تا روز به غفلت خفته ، از سوز سر به نام و القاب قانع و از دین با ایشان هزار مانع
کلماتشان همه از مشاهده و مکاشفه اما فرسنگ ها دور از مجاهده و در ظاهر زراقند و در باطن بینی براقند .
ایشان را نه در خانه دل هوایی و نه در خوان فقر نوایی و نه در شهر شهود رای و جایی است .
هر یک را در ادعای ارتباط با ملایک اوهام خود با فریب خلق در هوای نفس دکانی است و تو پنداری که ایشان صوفیانند نی نی اینان لافیانند .
به صورت جمع عشقاند و به سیرت جمع فساقند اندیشه ایشان شکم و هوای شهرت و چه چهان مردم است و پیشه ایشان جاهلی ست .
چون زاهد بینند طوطیانند و چون شاهد یافتند لوطیانند و با اینهمه غفلت و غی یحتسبون انهم علی شئی
ای سالک راستین روشن جبین
اهل صفه را بدین چشم مبین
این جنگ با فرقه ا یست که ناموس ایشان خرقه ایست ، کبود پوشان خوارند و زرد رویان سیه کارند ، در رقص بر افشانند آستین و از صد یکی نه راستین شجره خبیثه خورند و نام خود امت محمد نام اند اما در باطن قوم لوط اند.
جاهلی چند از پی رنگی شده
صوف پوشیده از شیوه ی ننگی شده
هر یکی را ظاهری معمور لیک
باطنی ویران و دل سنگی شده
خواب و خور را کرده عادت همچو گاو
در راه طاعت خر لنگی شده
مرد باید در ریاضت روز و شب
استخوان و پوست چون جنگی شده
#تفاوت_بین_دوریشان_حقیقی_و_مجازی
#خواجه_عبدالله_انصاری
هو
" انی بری مما تشرکون " نیک معلوم کن...
سلطان عشق ازبدایت تا نهایت نیک مغرور است .
از آن مر عاشقان را به سیوف غیرت سر غیر بین بردارد، باش!! که صفت معشوق در مکر معشوق ندیدهای...
شیخ روزبهان شیرازی