eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
727 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5944780456208635127.mp3
2.74M
عزیزجان... فریدون آسرایی🎼 خسته و پریشانم. در غم تو گریانم. از همه گریزانم. تا رود ز تن جانم. تو که گفتی به پیش من بمان. چرا چنین نهان، مرا به حال خود رها کردی؟. چرا ندیده ای که از غمت فغان ،رود به آسمان. چه گویمت؟؟ مرا فدا کردی! مگر که جان به لب رسد. که یادت از نظر رود. چرا تو بی خبر ز ما رفتی؟؟! چه می شود عیان شوی؟. مرا عزیز جان شوی ؟. بگو چرا؟ بگو کجا رفتی؟. دیده بر رهت دارم. در دل شب تارم. در غم تو بیمارم. تا دوباره برگردی. به هر کرانه رفته ای. به یک بهانه رفته ای. به هر نشانه رفته ای. بجویمت ز بی نشان ها. دوباره پیش من بیا. ببین که می شود به پا. نوای شور و نغمه ها به کوه و دشت و آسمان ها. ببین که دل شکسته ام. به گوشه ای نشسته ام. به جز تو دل نبسته ام. دمی بمان به پیش من عزیز جانم. ز دیده خون شود روان ،به یاد ت ای امید جان. ز چشم من نشو نهان ،که در فغان روی تو رسد خزانم. دیده بر رهت دارم. در دل شب تارم. در غم تو بیمارم. تا دوباره برگردی
هو هرچه بجز خیال او، قصد حریم دل کند در نگشایمش برو، از در دل برانمش وحدت کرمانشاهی
هو امروز امیر در میخانه تویی تو! فریادرس ناله ی مستانه تویی تو!   مرغِ دلِ ما را که به کَس رام نگردد آرام تویی! دام تویی! دانه تویی تو...!   آن ورد که زاهد به همه شام و سحرگه  بشمارد با سبحه ی صد دانه تویی تو! آن باده که شاهد به خرابات مغان نیز پیموده به جام و خمِ میخانه، تویی تو!   در کعبه و بتخانه بگشتیم بسی ما دیدیم که در کعبه و بتخانه، تویی تو!   بسیار بگوییم و چو بسیار بگفتیم  کس نیست به غیر از تو در این خانه، تویی تو!   یک همّت مردانه درین کاخ ندیدیم  آن را که بود همّت مردانه، تویی تو! میرزا حبیب خراسانی
《 هو 》 « لمعات » لمعه نهم محبوب آینۀ محب است، در او بچشم خود جز خود را نبیند و محب آینۀ محبوب،‌ که در او اسماء و صفات و ظهور احکام آن بیند، و چون محب اسماء و صفات او را عین او یابد، لاجرم گوید: شعر شهدت نفسک فینا و هیواحدة کثیرة‌ذات اوصاف و اسماء و نحن فیک شهدنا بعد کثرتنا عیناً بها اتحدا لمرئیو الرائی چنین می‌گوید: بیت جام جهان نمای من روی طرب فزای تو است گر چه حقیقت من است جام جهان نمای تو گاه این آینۀ او بود، گاه او آینۀ این، آنگه که محبوب آینه بود، محب نظر کند، اگر در صورت محبوب باطن و معانی خود بیند متشکل بشکل ظاهر او، نفس خود را دیده باشد بچشم خود، و اگر صورتی بیند جسدی غیر شکل او و ورای آن چیزی دیگر داند که هست، صورت محبوب دیده باشد بچشم محبوب، اما اگر محب آینه بود نظر کند، اگر صورت محبوب مقید است بشکل آینه، حکم او را باشد: لون الماء لون انائه، و اگر خارج از شکل خود بیند، بداند که آن مصور است که محیط است بهمه صور. والله من ورائهم محیط چون محب مفلس از عالم صور قدم فراتر نهد، همتش محبوب متعالی صفت خواهد، سر به محبوبی فرود نیارد که مقید بود بقید شکل و مثال،‌تا به قید جملۀ صور از شهود او محو شود، محبوب را بی‌واسطۀ صورت و معنی بیند، چه:‌ انما یتبین الحق عند اضمحلال الرسوم. در تنگنای صورت معنی چگونه گنجد؟ در کلبه گدایان سلطان چه کاردارد؟ صورت پرست غافل معنی چه داند آخر؟ گو:‌با جمال جانان پنهان چه کار دارد؟ حضرت عراقی
هو ‌ دوران کنون دوران من،گردون کنون حیران من درلامکان سیراب من ،فرمان قان آورده ام درجسم من جانی دگر،درجان من قانی دگر با آن من آنی دگر ، زیرا به آن پی برده ام مولانای جان ‌
@Adabvaavayparsi غلامحسین بنان . الهه ناز.mp3
5.54M
《 هو 》 تصنیف الهه ناز خواننده استاد غلامحسین بنان آهنگساز : اکبر محسنی ترانه سرا : کریم فکور
هو میلیاردها انسان در جهان متولد شده اند اما هیچ یک اثر انگشت مشابه نداشته اند اثر انگشت تو، امضای خداوند است... که اتفاقی به دنیا نیامده ای و دعوت شده ای تو منحصر به فردی مشابه یا بدل نداری تو اصل اصل هستی و تکرار نشدنی... وقتی انتخاب شده بودن و منحصر به فرد بودنت را یاد آوری کنی٬ دیگر خودت را با هیچکس مقایسه نمیکنی و احساس حقارت یا برتری که حاصل مقایسه کردن است از وجودت محو میشود...
هو عشق آن بگزین که جمله انبیا یافتند از عشق او کار و کیا تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست
هو در سر هوس عشق تو دارم همه روز در عشق تو مست و بیقرارم همه روز مر مستان را خمار یک روزه بود من آن مستم که در خمارم همه روز
هو آمد قدح روزه بشکست قدح‌ها را تا منکر این عشرت بی‌باده طرب بیند...
هو تو را مقام استماع است ، تو سخن می‌گویی ، از مقصود ، دورتر می‌مانی ، و دورتر می رانی از خود ، مقصود را ! مقالات_شمس_تبریزی
هو یک جرعه می ، ز ساغرِ جانانم ، آرزوست ، سرمستیی ، ز میکده‌ی جانانم آرزوست ، پائی زدم به دنیا و ، پائی به آخِرَت ، نی این مرا فریبد و ، نه آنم آرزوست ، آبِ حیات ، هست نهان در دهانِ یار ، بوسِ لبی و ، عمرِ فراوانم آرزوست ، بنما ز زیرِ زلفِ سیه ، عارضِ چو مَه ، کز کفر ، توبه کردم و ،،، ایمانم آرزوست ، از دستِ زاهدانِ تَر و ، زاهدانِ خشک ، صحرا و کوه و ناله و افغانم آرزوست ،