هو
ادعای کمال کردن و مدعی مقامات بودن دلیل بیخبری است، از آن که دارنده، مدعی نیست.
صدفی که از بحر به کنار افتد و خودنمایی کند گوهر در میانش نیست. کسی که اکسیر دارد خود را از خلق میپوشد و گوهری را به قرص نانی نمیفروشد.
این مدعیان در طلبش بیخبرانند.
#عرفان_الحق
#میرزا_حسن_صفیعلیشاه
@sufianehh
هو
گویند که یک روز در حوالیِ خانقاه، مشغله میکردند. خَمر میخوردند و بانگ میزدند و سرود به اصحاب میرسید.
همه بشولیدند.
و شیخ سخن نمیگفت.
عاقبت اصحاب را طاقت برسید.
شیخ را گفتند: «چنین میباید؟»
گفت: «ای سبحان الله! ایشان در باطلِ خویش چنان مستغرقاند که پروایِ حقِّ شما ندارند. شما در حقِّ خویش چنان مستغرق نمیتوانید بود که پروایِ باطلِ ایشان نباشدتان!»
#تذکرة_الاولیاء
ذکر #ابوسعید_ابوالخیر
@sufianehh
هو
.زمان های بد، زمان های خوب. ما زمان ها هستیم. همانطور که هستیم، زمان ها چنین است."
روزهای عشق چقدر شیرینند
رؤیاهایش چه گوارایند
غم واندوه شبهایش چقدر تلخند
و هراسهایش چقدر زیادند...!
جبران خلیل جبران
هو
یکی هزار #جهد میکند که از خود چیزی بنماید،
و یکی به صد حیلت خود را پنهان میکند.
#شمس_تبریزی
هو
میگوید :که تو داری افراد را میرنجانی و سرد میکنی. "رغبت ایجاد کن نه تنفر".
گفتم: که اگر آنها را #امتحان نکنم خودشان را نمیشناسند.
دیدی اعتقاد عدهای که ادعای جانبازی و ارادت داشتند به محض اینکه امتحانشان کردم چه شد؟
دیدی چگونه نقاب آنها را کنار زدم و بدون #حجاب آنها را دیدی؟
#شمس_تبریزی
هو
آنچه گفتهاند که عاشق در مقامِ فراق خوشتر از آنکه در مقامِ وصال، راست است، زیرا در فراق، امیدِ وصال است و در وصال بیمِ هجر.
رساله لوایح
هو
اگر ذره ای از آتشِ دلِ مشتاقان بر آتش دوزخ آید؛ چنان که کافران را عذاب باشد از دوزخ، دوزخ نیز عذاب یابد از آتشِ دلِ مشتاقان...
عین القضات همدانی
هو
علم مکاشفت به تعلم و مطالعه حاصل نشود ، حصول آن به اعمال صالح و صفای آیینه دل به زهد و گرسنگی و بیداری و خاموشی و اعتزال از مردم باشد ؛
مثلا بیداری در شب ، دل را روشن کند
و صافی سازد و نور بخشد
و چون این صفا به صفایی که از گرسنگی حاصل شده افزوده شود ، دل چونان ستاره ای فروزان شود چون آیینه ای درخشان و آن گاه جمال حق در آن نمودار گردد.
#اماممحمد غزالی
https://t.me/Analhaghhoo
هو
مذهب و ملّتِ مُحبّانِ خدا چیست و کدام است؟ ایشان بر مذهب و ملّتِ خدا باشند، نه بر مذهب و ملّتِ شافعی و ابوحنیفه و غیرهما؛ چون خدا را بینند، لقای خدا دین و مذهب ایشان باشد. چون محمّد را بینند، لقایِ محمد ایمان ایشان باشد و چون ابلیس را بینند این مقام دیدن نزد ایشان کفر باشد. معلوم شد که ایمان و مذهب این جماعت چیست و کفر ایشان از چیست. اکنون هر یک را از این مقامها، درین بیتها بازیاب:
دين ما روى و جمال و طَلْعَتِ شاهانه است
کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است
از جمالِ خدّ و خالش عقل ما دیوانه است
وَزْ شراب عشق او هر دو جهان میخانه است
روح ما خود آن بت است و قلب ما بتخانه است
هر کرا ملت نه اینست او ز ما بیگانه است
- عین القضات همدانیِ شهید
- خاصیت آینگی، ص ۱۶۰، استاد نجیب مایل هروی، به نقل از تمهیدات
@zonnoun